رمز گشایی از جعبه سیاه گروگانگیری و تسخیر سفارت آمریکا، بخش پنجم

دلایل رد ادعای میدان دادن دولت امریکا به محمد رضا شاه پهلوی
همانگونه که توضیح داده شد دانشجویان خط امام دیگر مطالباتی چون قطع رابطه با آمریکا و افشای محتوی قرار داد های نظامی با امریکا را پی نگرفتند و ظاهرا بیشتر بر روی استرداد شاه متمرکز شدند. همچنین اعلام کردند که حضور آنها در سفارت و گروگانگیری نا محدود نخواهد بود. عباس عبدی حتی مدعی است که قرار بوده همان روز از سفارت خارج شوند. اما این ماجرا ۴۴۴ روز طول کشید.
دولت آمریکا قطع رابطه کرد و جمهوری اسلامی در این زمینه پیشقدم نشد.

1610s
اما در همان روز های نخست دانشجویان خط امام سندی را منتشر کردند که به خوبی سیاست امریکا در خصوص حضور شاه در آمریکا را نشان می دهد. از انجاییکه سند فوق محرمانه بوده بنابراین با ضریب اطمینان بالا می توان آن را نظر واقعی هیات حاکمه آمریکا دانست. محتوی سند که توسط ال گروسلین جین از آمریکا به هنری برشت در ایران نوشته شده ، چنین است :
« ما معتقدیم که سه سئوال جامع مطرح است چه اوضاع و احوال جدیدی می تواند تغییر سیاسی دولت ایالات متحده را بجا معرفی کند. چه شرائطی قبل از ورود شاه به اینجا از او خواسته شود. چه ترتیباتی برای حفظ پرسنل سفارتخانه داده شود.
۱- اوضاع و احوال دولت جدید موقت ایران برنامه ای برای تعیین یک قانون اساسی جدید و انتخابات دولت بعدی ترتیب داده است. اگر این برنامه بطور معمول دنبال شود که احتمال آن نمی رود. انتخابات خبرگان روز سوم اوت مطابق با ۱۲ مرداد انجام می شود. این مجلس کارش را ظرف یک ماه خاتمه خواهد داد. پیشنویس قانون اساسی که خبرگان بررسی خواهند نمود در شهریور به رفراندوم عمومی گذاشته می شود و انتخابات ریاست جمهوری و مجلس تا اکتبر صورت می گیرد. بعلت تقدمی که دولت فعلی برای بقدرت رساندن یک دولت مقتدر و فرا قانونی قائل است ما معتقدیم که دولت موقت ایران و خمینی هر کوششی را جهت پیشرفت طرح های فوق مطابق برنامه خواهند نمود. حتی با تمام تغییرات غیر قابل اجتناب این برنامه تا پایان سال ۷۹ میلادی عمل خواهد شد. وقتیکه این کار انجام شد ما بدولت جدید اطلاع خواهیم داد مایلیم مواردی را که قبلا نتیجه گیری شده بود را مورد بررسی دوباره قرار داده و تصفیه حساب کنیم و یکی از این موارد موقعیت شاه است.
ما می توانیم به دولت اطلاع بدهیم که در مقابل فشار های شدید در مورد آمدن شاه به آمریکا مقاومت کرده چون نمی خواستیم مسائل بغرنج تازه ای برای دولت موقت ایران پیش بیاید. یا تلاش های ما جهت ایجاد و روابط نوینی دچار اشکال شود. حالا که دولت جدید و یا ثباتی تشکیل شده و مورد تایید قرار گرفته مقتضی است اجازه ورود شاه به آمریکا داده شود. دولت ایران این را نخواهد پسندید ولی بهتر است راجع به مسئله چندان سر و صدائی نشود. این بحث با دولت جدید ایران پس از دو هفته که از تشکیل آن گذشت یعنی چند روز قبل از ورود شاه به آمریکا انجام خواهد شد. در این میان ما باید شروع کنیم تا آمادگی لازم را به ایرانی ها بدهیم که در مورد شاه ما تحت فشار های شدیدی بودیم. فشار هایی که به رغم سیاست در های باز مان تحمل کرده ایم. اگر کار قانون اساسی انجام نشود و تشنج در ایران افزایش یابد و اگر هیچ دور نمائی که به سر و سامان گرفتن اوضاع می انجامد به وجود نیاید. ممکن است جدالهائی برای پذیرفتن شاه که به هر حال گام غیر قابل اجتنابی در برابر ما است بوجود آید. اما باید ابتدا میزان خطرات و موقعیت کاملا مورد بررسی قرار بگیرد. در صورت تحقق هر یک از این حالات ما باید سیاست خود را در مورد شاه قبل از ژانویه بجهت مثبتی تغییر بدهیم . اگر این نقشه اجرا شود احتمالا عاقلانه به نظر نمی رسد موضوع در یک دایره بسته شاخه عملیات منتشر شود. اساسا در توضیح موقعیت ما به ایرانی ها اگر شاه بخواهد از تاج و تخت شاهی خانواده اش صرفنظر کند. کمک بسیار موثری خواهد شد. معتقدیم که احتمالا انجام این امر بشدت کم است. ولی این ایده را از طریق واسطه های قابل اطمینان میشود با او مطرح کرد. و اگر شاه قبول نکرد دیگر هیچ بهانه ای برای متهم کردن دولت آمریکا در دست نخواهد داشت. اگر شاه از کناره گیری امتناع کند دیگر هیچ شکی برای افکار ایرانیان در رابطه با موضع خودمان باقی نخواهیم گذاشت. ما باید این مسئله را کاملا برای اذهان عمومی روشن کنیم هر گونه ادعای خانواده وی نسبت به سلطنت بی اعتبار خواهد بود و به طور خصوصی این مطلب را با شاه و دوستانش روشن خواهیم کرد که ما هیچ اقدام ضد انقلابی را که ناقض قوانین دولت آمریکا یا سیاست مرسوم در رابطه با فعالیت های سیاسی اشخاصی که ویزای موقت دریافت می کنند باشد تحمل نمی کنیم.
بعد مسئله امنیتی است. ما حدس می زنیم که پرسنل سفارت آمریکا نسبت به بهار امسال کمتر مورد تهدید قرار دارد احتمالا از قرار معلوم چنین تهدیداتی با نزدیک شدن به آخر سال کاهش می یابد. معهذا خطر گروگانگیری باقی می ماند. ما نباید هیچ حرکتی در جهت قبول شاه تا زمانیکه نتوانسته ایم یک نیروی محافظ موثر و اساسی برای سفارت تهیه کنیم انجام دهیم.
ثانیا وقتی اجازه ورود شاه صادر شود باید گارد امنیتی آمریکائی اضافه برای سفارت در نظر بگیریم تا پرسنل طراز اول را از هر نوع خطر تا بر طرف شدن دوره مخاطره آمیز حفظ کنیم.»(۲۴)
این سند به خوبی نشان می دهد که آمریکا شاه را فقط برای معالجه درمانی پذیرفته بود و هیچ هدف سیاسی را دنبال نمی کرد و هدفش نیز حداقل کردن هزینه ها بوده است. موضع گیری مشابهی نیز در خاطرات برژینسکی آمده که شرح مذاکراتش با هیات ایرانی در الجزایر را چنین تعریف می نماید :
« مهدی بازرگان نخست وزیر ایران از من تقاضای ملاقات کرد من این تقاضا را پذیرفتم و بعدازظهر همانروز با وی ملاقات کردم. در این دیدار علاوه بر بازرگان، وزیران خارجه و دفاع او ابراهیم یزدی و مصطفی چمران هم حضور داشتند. مذاکرات ما تنها مربوط به مسئله شاه و مسافرت او به امریکا نبود بلکه در اطراف مسائل کلی مربوط به روابط دو کشور دور می زد. من تاکید کردم که امریکا نه در صدد توطئه ای علیه رژیم جدید ایران است و نه چنین توطئه ای را تشویق و تقویت می کند و افزودم ما آماده برقراری هر نوع مناسباتی هستیم که شما می خواهید … ما منافع مشترکی با هم داریم ولی نمی دانیم که شما می خواهید چگونه با هم همکاری کنیم … دولت امریکا آماده توسعه روابط اقتصادی، سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی با دولت شما در حد آمادگی و خواست شماست. با این مقدمه گفتگوهای ما در زمینه امکانات همکاری در زمینه های مختلف از جمله امور امنیتی ادامه یافت و چمران هم مسئله کمک و همکاری امریکا را به نیروهای نظامی ایران مطرح کرد. من بدون اینکه وعده مشخصی بدهم امکان این همکاری را رد نکردم.
مسئله شاه بعد از این مذاکرات مقدماتی مطرح شد و یزدی که یک دکتر تحصیل کرده امریکاست پس از اشاره به سیاست گذشته ما در پشتیبانی از شاه گفت که “حضور او در امریکا موجب ناراحتی ماست” یزدی سپس گفت اگر خود شاه هم قصد فعالیت های سیاسی نداشته باشد اطرافیان و طرفداران او دست بردار نیستند و چنین نتیجه گرفت که مردم ایران حضور او را در امریکا دلیل درگیری و دخالت امریکا در این فعالیت ها می دانند. او همچنین با نوعی تمسخر و استهزاء این مسئله را عنوان کرد که شاه بیماری خود را وسیله ای برای پناهندگی به امریکا قرار داده است.
من قاطعانه به حرفهای یزدی پاسخ دادم و گفتم این بحث، تحقیرانگیز نشانه تنزل اخلاقی است و من نمی دانم این بحث برای من که آنرا دنبال می کنم یا برای شما که آنرا عنوان کردید بیشتر تحقیرآمیز است؟ پناه دادن به کسانی که از کشور خود رانده شده اند یکی از سنت های قدیمی کشور شماست و آنچه من به یاد دارم پناه دادن بسیاری از لهستانی های آواره به ایران در سال ۱۹۴۱ بود که ایرانیان با نهایت جوانمردی آنانرا در کشور خود پذیرا شدند. این مرد بیمار است و ما نمی توانیم برخلاف اصولی که به آن معتقدیم عمل کنیم. در این موفع، بازرگان که یک مرد لیبرال جاافتاده و موقر با ریش بزی ظریفی بود وارد صحبت ما شد و پیشنهاد کرد پزشکان ایرانی هم شاه را معاینه کنند تا معلوم شود او واقعا بیمار است یا نه؟ من بدون اینکه بطور قاطع پیشنهاد بازرگان را رد کنم گفتم: از نظر ما شاه یک مهره سیاسی نیست. او مرد بیماری است و طبق قوانین ما و اصول اخلاقی که به آن پای بندیم با او رفتار خواهد شد. بعد از این گفتگو موضوع دارایی های شاه در امریکا مطرح شد و من گفتم درهای دادگاه های ما همیشه برای پذیرفتن دعاوی شما باز است. ملاقات ما در محیط بسیار دوستانه ای پایان یافت و رفتار مخاطبین ایرانی من خیلی بیش از انتظار صمیمانه بود. من جریان این ملاقات را بیدرنگ به رئیس جمهور و ونس گزارش دادم» (۲۵)
دیپلمات های آمریکائی در دیدار با بهشتی نیز مواضع مشابهی را اتخاذ کرده بودند. ضمن اینکه اساسا حضور یک فرد ویا فعالیت سیاسی در کشور های غربی لزوما به معنی حمایت دولت از آن فرد و یا گروه نیست. بر همین مبنا به غلط طرفداران شاه نیز استدلال می کنند انقلاب کار غرب بوده است چون به آیت الله خمینی پناه دادند و یا امثال دکتر یزدی در داخل خاک آمریکا علیه حکومت پهلوی فعالیت می کردند. اما در واقع این کشور ها چون آزاد هستند لذا شهروندان و ساکنان آنها می توانند نظرات وفعالیت های شان ر ابدون دخالت دولت انجام دهند.
ازاین رو معلوم می شود اگر وقعا دانشجویان به دنبال استرداد شاه بودند بعد از آشنایی با این سند و مذاکرات صورت گرفته علی القاعده باید به اشغال سفارت پایان می دادند. بخصوص که شاه وضعیت نا مناسبی ر ا در امریکا داشت و دولت امریکا اصلا متناسب با انتظارات وی و عرف معمول عمل نکرد.محمد رضا شاه در یک بیمارستان درجه دوم ، مراقبت های شدید امنیتی ، امکانات رفاهی کم دوارن حضورش را گذراند و در روز های آخر نیز در یک بیمارستان خاص بیمار های روانی اسکان داده شد. این واقعیت مورد تایید موسوی خوئینی ها در سال های گذشته نیز قرار گرفت اما جالب آنجا است که وی به جای آنکه به تحلیل غلط خود و دانشجویان پیروخط امام از چگونگی حضور شاه در امریکا و درست بودن بیماری وی اذعان کند باز آمریکا را سرزنش می کند که چرا شان شاه را نگه نداشته است ! (۲۶)
در حالی که این افراد در آن روزگار انتظار داشتند آمریکا شاه را برگردانده و در اصل خدمات وی را نا دیده بگیرد. معنای این انتظار انجام بد رقتاری با شاه از سوی آمریکا بود.
در این مجموعه مطالب کوشش شد تا شواهدی در تایید فرضیه هدف گذاری تسخیر سفارت امریکا برای حذف نیرو های غیر خط امامی ، جنگ قدرت داخل نظام ، پاکسازی در داخل حاکمیت و بنا گذاشتن رابطه خصمانه با امریکا و ماهیت غیر دانشجویی آن ارائه شود. البته بدیهی است که هنوز اطلاعات لازم برای قطعیت درستی این فرضیه وجود ندارد. لذا این فرضیه را باید به عنوان یک گزینه محتمل و در عین حال جدی در تبیین چرایی و چگونگی تسخیر سفارت آمریکا در نظر گرفت.
همانگونه که ابتدا عنوان شد این پروژه به احتمال زیاد توسط خط سوم و با میدان داری سید احمد خمینی اجرا شده است. در اصل هسته طراح حرکت کسانی بودند که بعد ها جناح خط امام را پایه گزاردند. آیت الله منتطری و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز به نوعی در جریان بوده اند. البته آیت الله منتظری بعد ها دیدگاهی انتقادی پیدا کرد و رسما اعلام کرد ماجرای گروگانگیری اشتباه بوده است.
به نطر می رسد جناح راست در این پروزه شرکت نداشتند. آیت الله مهدوی کنی تا جایی در مخالفت پیش رفت که نماز خواندن در انجا را به دلیل غصبی بودن جایز ندانست. هاشمی رفسنجانی نیز دو سال پیش فاش ساخت که در آن ایام وی و سید علی خامنه ای در سفر حج بودند و هر دو از این اقدام ناراحت شدند. (۲۷)
البته هر دوی آنها در آن روزگار مخالفت علنی نکردند وطبق رویه ای که داشتند موج سواری نموده و خود را موافق حرکت نشان دادند. خامنه ای در خاطرات خود موضعی متفاوت با انچه هاشمی اعلام می کند بیان داشته است. وی می گوید :
« خوشبختانه ناگهان حرکت تسخیر لانه جاسوسی به وسیله دانشجویان پیرو خط امام واقع شد و این حرکت اگرچه ابتدا یک حرکت دانشجویی بود؛ اما بعدا تبدیل به یک حرکت عمومی ملت و همگانی شد که امام هم تایید کردند و مرحوم شهید آیت ا… بهشتی -نائب رئیس مجلس خبرگان- هم از پشت تریبون مستقیم مجلس خبرگان این حرکت را تأیید کردند که همه شنیدند و همه دست اندرکاران نیز تأیید کردند و از روزنامه ها هم آن روزنامه‌ای که خیلی تأیید کرد و در تأییدش پیگیری و اصرار داشت تنها روزنامه جمهوری اسلامی بود.
به طورکلی در شورای انقلاب دو گرایش وجود داشت؛ یکی گرایش مخالف با این جمع دانشجویان پیرو خط امام و دیگر گرایش موافق با این‌ها، که گرایش موافق با این جمع ماها بودیم؛ یعنی روحانیون شورای انقلاب و بعضی از غیر روحانیون و مخالفین عمده بنی صدر و بازرگان و قطب زاده بودند که بنی صدر طبعاً با این چیزها خیلی مخالف بود و بازرگان هم سیاستش سیاست مخالف با این جریان و اصلا شکست خورده این جریان بود.
قطب زاده هم که وزیر خارجه با آن روحیات بود و با آن دید سیاسی که قطبزاده داشت، طبیعی بود با این جریان موافقت نمیکرد؛ لذا دایماً سعی میکردند این بچه ها را کمونیست و وابسته به حزب توده معرفی کنند.
حتی چندین بار قطب زاده در شورای انقلاب ادعا کرد که این‌ها تحت تأثیر توده ای‌ها هستند و من چون این‌ها را میشناختم و تنها کسی بودم که در آن جمع با رؤس این بچه ها آشنایی داشتم، لذا از این‌ها دفاع شدید کردم و میگفتم این‌ها بچه های مسلمانی هستند و به هیچ وجه با توده ای‌ها ارتباطی ندارند.»(۲۸)
حزب جمهوری اسلامی نیز در جریان نبود. چهره های اصلی تسخیر کننده سفارت آمریکا رابطه خوبی با حزب جمهوری اسلامی نداشتند.
در مورد آیت الله بهشتی نظرات یکپارچه ای وجود ندارد. از یکسو به دلیل انتشار تلویحی وجود اسنادی در خصوص مذاکرات او. با مقامات آمریکائی ، رابطه حسنه ای بین وی و دانشجویان پیرو خط امام بر قرار نبود . همچنین موسوی خوئینی ها نیز بعد از انقلاب میانه خوبی با او نداشت.
هنری پرشت که بعد از ملاقات ذهنیت خوبی از بهشتی پیدا کرده بود مدعی است :« بعد از آن که سفارت اشغال شد، من به بهشتی تلفن زدم و از او برای آزادی گروگانها و بازگشت اموالمان کمک خواستم. او گفت حداکثر تلاشش را می کند. اما مجبور بود گفت و گویمان را به خاطر شرکت در شورای انقلاب پایان دهد. من دیگر از بهشتی چیزی نشنیدم.» ( ۲۹)
آیت الله بهشتی از تریبون مجلس خبرگان از حرکت دانشجویان در تسخیر سفارت آمریکا دفاع کرد.
صادق قطب زاده در یاداشت هایش نوشته است : « پس از اشغال سفارت امریکا ، مهندس بازرگان در جلسه شورای انقلاب اعتراض کرد و خواستار افدام از سوی شورای انقلاب برای اخراج دانشجویان شد. به باور وی این کار خلاف قوانین بین الملل و یک جرم مشهود بود. آیت الله بهشتی به وی می گوید : ” محکم بایستید و دولت کنترل ماجرا را در دست بگیرد و بحران را پایان ببخشد. چون ما نمی دانیم گروگان گیر ها چه کسانی هستند؟ ”
قطب زاده رو به بهشتی می کند و می گوید :”ولی ما می شناسیم . آنها سید محمد موسوی خوئینی ها و دانشجویان نزدیک به وی ( باندش) هستند. آنها نه فدائی هستند و نه مجاهدین خلق. ” بهشتی باز بر روی موضعش پافشاری می کند و می گوید دلایلی بیشتری وجود دارد که ما باید کنترل سفارتخانه را در دست بگیریم. ما واقعا موسوی خوئینی ها را نمی شناسیم . ما باید روی موضع مان بایستیم”
ولی مهندس بازرگان پیشنهاد بهشتی را رد می کند تا دولت به جای دانشجویان تسخیر سفارت آمریکا را در دست بگیرد بلکه با تاکید بر وجه مجرمانه این عمل خواهان صدور حکم از سوی آیت الله خمینی برای تخلیه سفارت از سوی دانشجویان خط امام می شود. بهشتی می گوید این کار به سادگی که شما می گوئید شدنی نیست.
پس از پایان جلسه قطب زاده به مهندس بازرگان توصیه می کند حرف های بهشتی را نا دیده بگیرد. موضع خوئینی ها و دانشجویان تسخیر کننده سفارت قوی است و در واقع آیت الله خمینی پشت سر انها است. چند روزی صبر کند تا تب گروگانگیری فروکش نماید. اما مهندس بازرگان پیشنهاد قطب زاده مبنی بر عدم موضع گیری منفی در خصوص اشغال سفارت آمریکا را نپذیرفت. » ( منبع : کتاب مردی در آینه نوشته کرول جروم ، ص ۱۳۶)
دکتر نوید بازرگان پسر مهندس مهدی بازرگان نیز قریب به مضمون روایت می کند پس از ماجرای گروگانگیری و موضع گیری های تند دانشجویان پیرو خط امام پدرش وی را به دفتر دکتر بهشتی می فرستد تا میانجیگری کند. او خود شنیده است که بهشتی طی تماس تلفنی با سید محمد موسوی خوئینی ها می گوید قرار ما چنین نبود و خواستار تعدیل مواضع گروگانگیر ها می گردد.
به هر حال سخت بتوان جایگاه بهشتی را در ماجرای گروگانگیری مشخص کرد. اما وی از این حرکت به صورت علنی دفاع می کرد و حزب جمهوری اسلامی نیز بیانیه حمایتی پر رنگی صادر کرد و همچنین در روزنامه خود نیز برای این حرکت تبلیغ می نمود.
انتشار اطلاعات تازه و خاطرات طرفین درگیر ماجرا کمکی برای شناخت ابعاد مبهم این رویداد مهم خواهد بود که آسیب های جدی و جبران ناپذیری به کشور و ملت وارد ساخت .
منابع :
۲۴- روزنامه کیهان ، مورخ ۱۷/۰۸/۱۳۵۸
۲۵- Power and PRINCIPLE .متن انگلیسی ص ۴۷۳ و متن فارسی ترجمه محمود مشرقی ص ۱۷۲، ۱۷۳
۲۶- http://www.parsine.com/fa/news/52785/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AA%D9%88%D8%B5%DB%8C%D9%81%DB%8C%E2%80%8C%E2%80%8C%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D8%B3%D8%AE%DB%8C%D8%B1-%D8%B3%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7
۲۷- http://baztab.net/fa/print/14815/%D8%A2%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D8%B7-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%8C-%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%DB%8C%D8%B3-%D8%A8%D8%AF%D8%AA%D8%B1-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%DB%8C%D8%A7-%D8%AA%D8%B5%D8%B1%D9%81-%D9%88-%DA%AF%D8%B1%D9%88%DA%AF%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%B3%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%D8%9F%D8%B5%D9%88%D8%AA
۲۸- http://www.netiran.net/nikie22/blog/52439/
۲۹- مجله شهروند امروز، شماره ۶۷، مورخ ۲۱/۰۷/۱۳۸۷
۲۹-

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در پژوهش‌های تاریخی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.