هاشمی رفسنجانی نهایتا در دقیقه ۹۰ پا به میدان رقابت های انتخابات ریاست جمهوری یازدهم گذاشت. او شاید آخرین قمار سیاسی زندگی اش را انجام داد. حضور وی کاملا صحنه انتخابات و برنامه حاکمیت را به هم زد. البته ثبت نام اسنفدیار رحیم مشایی و سعید جلیلی نیز در ابعادی محدود تر صحنه بازی را دگرگون ساخت. حال باید دید سرنوشت هاشمی رفسنجانی چه خواهد شد.
ثبت نام وی در واپسین دقایق امری غافلگیرانه بود. تا بعد از ظهر روز آخر ، خبر هایی که از دفتر و نزدیکان وی پخش می شد ، حاکی از عدم تمایل وی بود. حتی غلامعلی رجایی از پرسنل مجمع تشخیص مصلحت نظام مدعی است که نامه رد درخواست کاندیداتوری در دست نگارش بوده است. آنچه باعث شد هاشمی برای چهارمین بار بختش برای ورود به ساختمان ریاست جمهوری را به آزمون بگذارد ؛معلوم نیست.
دیدگاه ها و روایت های متعددی وجود دارد. برخی از منظر نظریه توطئه معتقدند توافقی پنهانی بین وی و رهبری صورت گرفته است. اما بررسی شواهد حکم به بطلان این فرضیه می دهد و بر عکس روشن می سازد که رهبری و اصول گرایان همسو با وی مخالف حضور هاشمی بوده اند. اما به نظر می رسد خامنه ای تلاشی برای ممانعت از کاندیداتوری هاشمی نیز انجام نداده است. چه بسا وی در این اندیشه است که تهدید هاشمی را به فرصت برای حاکمیت و تداوم وضع موجود تبدیل نماید.
روایت های مشهور در خصوص چگونگی ورود وی نقل می کنند که تقاضای وی برای اعلام موضع رهبری در روز های قبل از موعد نهایی ثبت نام بی پاسخ ماند. وی همانگونه که به صورت علنی اعلام کرد، شرط حضورش اطلاع از عدم مخالفت رهبری بود. البته می توان این موضع گیری را ایجاد فشار به رهبری نیز تحلیل نمود تا با پرتاب توپ به زمین وی ، او را در موضع آچمز قرار دهد. در روز شنبه وی چندین بار با دفتر رهبری تماس می گیرد ولی مسئولین به دفع الوقت می گذارند و امکان ارتباط حاصل نمی شود. آخرین تماس کلید ماجرا است. به هر حال بعد از تماس تلفنی آخر ، هاشمی بسم الله می گوید و به طرف وزارت کشور راه می افتد. برخی می گویند در تماس آخر باز وی نتوانسته با رهبری صحبت نماید و احساس کرده دارند دفع الوقت می نمایند. قول دیگری وجود دارد که وی به دفتر رهبری احضار شده است اما وی گفته زمان تنگ است و باید برای ثبت نام برود .گذر زمان نشان خواهد کدام روایت درست است. آیا هاشمی بدون دریافت چراغ سبز از خامنه ای به صحنه آمده یا مطمئن شده مخالفتی وجود ندارد. همچنین ممکن است برخورد های رهبری ، وی را تحریک کرده که برود ثبت نام نماید. کمااینکه از ناحیه طرفداران نیز فشار بر روی او زیاد بود.
هاشمی از ابتدا تمایل به شرکت در رقابت های انتخاباتی را داشت. او حتی در پایان دوره دوم ریاست جمهوری اش در اندیشه الغاء قانون نفی مادام العمری ریاست جمهوری بود. اما در این دوره می خواست حضورش با مخالفت رهبری مواجه نشود.
حضور هاشمی آرایش نیرو ها در اردوگاه اصول گرایان را به هم ریخت. اولین پسامد حضور وی ، افزایش احتمال همگرایی در اردوگاه اصول گرایان است. مدافعان گفتمان سوم تیر و لایه های سپاهی و تندروی اصول گرایان به سمتی می روند تا با پرچمداری واحد در صحنه حضور یابند. در این میان بیشترین ضربه را محمد باقر قالیباف خورد که امکان اجماع اصول گرایان ولایی با حضور هاشمی بر روی وی پایین است. هاشمی در همان ابتدا رویاهای هشت ساله ریاست جمهوری قالیباف را به هم ریخت.
اگرچه هاشمی رفسنجانی در بخشی از اصول گرایان سنتی و عملگرا پایگاه دارد ، اما مخالفانی نیز دارد. اگر فضای انتخابات دو قطبی شود و هاشمی وجهه درون نظامش کم رنگ گردد ، آنگاه در این فضا کلیت اصول گرایان به سمت تقابل با وی شیفت پیدا می کنند. اما در حال حاضر ممکن است تک چهره هایی در این جریان از وی حمایت کنند. اگر چه علی اکبر ناطق نوری اعلام کرد به نفع وی سخنرانی نخواهد کرد اما حمایت خواهد نمود .علی لاریجانی و فراکسیون متبوعش در مجلس پالس هایی صادر کرده اند اما هنوز معلوم نیست که به سمت حمایت علنی و یا پنهانی از وی بروند. موازنه قوا در جامعه روحانیت مبارز تهران بگونه ای است که امکان حمایت از کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی بسیار پایین است. اما دور از انتظار است که علیه هاشمی موضع بگیرند. ولی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم پتانسیل زیادی دارد تا رو در روی هاشمی قرار بگیرد. بعد از تکذیب حمایت آیت الله سیستانی و وحید خراسانی ، هاشمی حمایت زیادی در ین مراجع ندارد. به احتمال زیاد مراجعی چون موسوی اردبیلی ، صانعی ، گرامی و روحانیون اصلاح طلب از وی پشتیبانی خواهند کرد.
اما اصلاح طلبان به شکل تمام عیار از وی حمایت می کنند. در اصل این بار پشتوانه هاشمی پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان و اصول گرایان منتقد وضع موجود است . او دیگر جایگاه خاصی در بین نیرو های حامی نظام و بخصوص نسل جدید آنها ندارد.
می توان پیشبینی کرد سید محمد خاتمی تمامی توانش را برای پیروزی وی بسیج خواهد کرد. این مساله فاکتور مثبتی برای هاشمی است. اما بعید به نظر برسد سید محمد خاتمی اجازه پیدا کند تا آزادانه در کشور سفر نماید. این محدودیت تاثیرگزاری خاتمی را محدود می نماید. بخشی از جنبش سبز نیز از هاشمی حمایت می کند ولی نا محتمل خواهد بود موسوی و کروبی کاندیداتوری رفسنجانی را تایید نمایند.
خود هاشمی رفسنجانی نیز ممکن است با کار های ایذائی طیف تندروی حکومت مواجه شود وفعالیت های انتخاباتی وی دچار اختلال گردد. ممانعت از سخنرانی در دانشگاه تهران شروع کارشکنی ها است دیگر چالش پیشروی هاشمی ، تایید صلاحیت احتمالی اسفندیار رحیم مشایی است. سبد آراء آنها با بکدیگر همپوشانی دارد. هر دو می خواهند طبقه متوسط ناراضی را همراه سازند. اما آراء متفاوت نیز دارند. جریان احمدی نژاد به صورت بالقوه در بخش های محروم و روستا ها پایگاه دارد در حالی که هاشمی در بخش های مرفه ، سرمایه دار داران ، صاحبان صنایع ، سوسیالیست های ملی ، تکنوکرات ها و کلا مدافعان مدرنیته از نفوذ برخوردار است.
حال با این تفاسیر بایید دید فرجام هاشمی چه خواهد شد مردی که در تمام فراز و نشیب های جمهوری اسلامی کوشیده است جایگاه محکمی در قدرت داشته باشد. امری که بخصوص از سال ۱۳۸۴ به بعد فاصله زیادی با آن یافته است. او می آید تا جلوی حذف کامل و زوال اقتدار خود و جریان همسویش را بگیرد. البته نگران است که تندروی های حاکمیت و توهمی که رهبری دچار آن است ، بقاء نظام را به خطر بیاندازد و کشور نیز در وضعیت خطرناکی قرار بگیرد.
حاکمیت و بخصوص خامنه ای نیز نگران بازگشت حاکمیت دوگانه هستند. بنابراین پیروزی هاشمی رفسنجانی کابوس آنها است. اما وضعیت هاشمی ژلاتینی است. او پایگاه اجتماعی قوی ندارد. پیروزی وی وابسته به گسترش جو احساسی و تهییج رای دهندگان است و گرنه در شرایط عادی وی بختی برای پیروزی ندارد. این مساله به حاکمیت دلگرمی می بخشد تا به هماورد طلبی وی رضایت بدهند و بکوشند تا وی رای نیاورد .
هدف حکومت شکست هاشمی و تبلیغ رد صلاحیت وی از سوی مردم است. این بار بیش از گذشته آماج تخریب های سازمان یافته قرار خواهد گرفت. شکست هاشمی در شرایط طبیعی به مراتب مزایای بیشتری در قیاس با هزینه های پیروزی وی دارد . ضمن اینکه با توجه به ناکامی اعتراضات قبلی ، هزینه تقلب بزرگ و جابجایی نتایج آراء را برای حاکمیت کاهش داده است. اما همانطور که نگارنده در مطلب قبلی توضیح داد شرایط عادی رای آوری هاشمی خیلی پایین است. بنابراین حکومت در وهله نخست می کوشد او را بدون تقلب بزرگ شکست دهد. اگر نرخ مشارکت کمتر از هفتاد و پنج درصد باشد ، حاکمیت قادر است با بهره برداری از پایگاه اجتماعی ( تقریبا ۱۴ میلیونی ) خود وبهره برداری از نیمی از آراء شناور کاندید مورد نظرش را از صندوق های رای بیرون بیاورد. رای های هاشمی در انتخابات های گذشته اعم از ریاست جمهوری دهم و مجلس ششم حالت ثابت و یکنواختی داشته است. سهم او از سبد آراء ریخته شده در صندوق های رای در سال ۸۴ در شهر های کوچک ، متوسط و بزرگ در حدود ۲۲ درصد در مرحله اول ثابت بود . در مرحله دوم نیز با برخورداری از حمایت اصلاح طلبان ۳۵ درصد شد. البته نمی توان به صورت قطعی گفت همین ارقام در این دوره نیز تکرار می شود اما قرینه ای به دست می دهد. رفتار انتخاباتی مردم ایران غیر منتظره هست ولی درجه پیشبینی ناپذیری آن خیلی بالا نیست. در سطح کلان و با ملاحظه پراکنش های جغرافیایی، نسلی و طبقاتی می توان قواعدی را مشاهده کرد.
پیروزی هاشمی منوط به ایجاد فضای پر نشاط انتخاباتی است تا بیش از ۷۵ درصد واجدان شرایط در حدود ۴۴ میلیون نفر در انتخابات شرکت کنند. در این صورت او می تواند در مرحله دوم پیروز شود. اگر نرخ مشارکت از این رقم نیز بالا تر برود آن گاه وی شانس پیروزی در دور اول را خواهد داشت. اما تحقق چنین امار هایی در شرایط کنونی کشور دشوار است و محتاج اتفاقات شگفت انگیز است. بر اساس معیار های متعارف وقوع چنین حالتی نا محتمل است. حتی هاشمی اگر ببرد با مانع تقلب و دستکاری در نتایج انتخابات روبرو است. وی و اصلاح طلبان توان بازدارنده در مقابل تقلبی که نتیجه انتخابات را تغییر دهد ندارند. مگر اینکه ریش سفید های نظام به صحنه بیایند که هم تصور چنین حالتی دور از واقعیت است و هم در حرف شنوی خامنه ای از آنها تردید وجود دارد.
ازاینرو هاشمی قمار سیاسی را انجام داده است که ریسک آن برای جامعه و خودش زیاد است. تکیه زدن وی بر جایگاه ریاست جمهوری در شرایط کنونی کشور مثبت است. می تواند مقدمه تحولات و فعال شدن نیرو های جامعه مدنی باشد. تا حدی جلوی تخریب بیشتر زیر ساخت های اقتصادی کشور گرفته شود. حتی اگر نتیجه مثبتی هم نداشته باشد جلوی شر بیشتر را می گرد. اما این مزایا که حالت موقتی دارد و تضمینی برای تداوم آن موجود نیست ، محصول شرایط استثنایی است که وی رای بیاورد و تقلب نیر نشود.
اما اگر وی رای نیاورد و رفسنجانی به عنوان کاندید دموکراسی خواهان طرح گردد آنگاه تبعات سنگینی گریبان مردم و جامعه را می گیرد. نا امیدی شدید پسامد امواج احساسی کنونی خواهد بود. حاکمیت موفقیت بزرگی را کسب می کند و آن را پشتوانه تثبیت خود در داخل و تحکیم موقعیت جهانی می نماید.حماسه سیاسی مورد نظر حکومت به بهترین وجه محقق می شود. همچنین جنبش اعتراضی را زمینگیر می کند. کافی است مقایسه شود که پس از اوج گیری جنبش سبز حاکمیت تا چه میزان در وضعیت نا معلومی بسر می برد و حال در صورت شکست هاشمی ، نیرو های معترض را به عقب کشانده و وارد بازی انتخاباتی کرده و سرانجام نیز آنها را شکست داده است. اما اگر هاشمی پیروز شود ، حاکمیت هزینه خواهد داد. دوباره دوران سختی برای خامنه ای درست می شود ولی بحران جدی نمی شود. او تجربه مهار هاشمی را دارد و همچنین ابزار های قوی در دست دارد.
در مجموع هاشمی برای دموکراسی خواهان هم می تواند فرصت باشد و هم تهدید ولی در کوتاه مدت جنبه فرصت آن بر تهدید برتری دارد بشرط آنکه تبیین درست ، عقلانی و واقع بینانه ای از مسئله انجام شود. در عین حال این حالت را نیز نباید از نظر دور داشت که ممکن است شرایط به سمتی برود که هاشمی در رقابت های انتخاباتی باقی نماند.