محمد یزدی، حقوق زنان و تبعیض‌های فقه‌محور

سخنان موهن  شیخ محمد یزدی پیرامون منع کاندیداتوری ریاست جمهوری از رویداد های مهم هفته گذشته بود. این موضع گیری در ارتباط با زنانی بیان شد  که برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم ثبت نام کرده بودند. اگر چه در انتخابات های ریاست جمهوری قبلی نیز سخنانی مشابه در خصوص بسته بودن باب ریاست جمهوری برای زنان بیان می گشت  ،اما در طول تاریخ جمهوری اسلامی هیچگاه یک مقام ارشد این چنین بی پرده از عدم شایستگی زنان برای احراز کاندیداتوری ریاست جمهوری سخن نگفته بود.

148741_327

زعمای جمهوری اسلامی تا کنون ضمن بیان تعارفات معمول در خصوص مقام زن به  تحکیم جنس دوم بودن زنان در مناسبات قانونی  و رسمی کشور پرداخته اند. در انتخابات های قبلی معمولا استدلال می شد زنانی که ثبت نام کرده اند به لحاظ کیفی واجد شرایط رجال سیاسی نبودند. در اصل تفسیر جنسیتی از رجال سیاسی نمی کردند .

 در زمان وقت تصویب قانون اساسی  نیز عمدا واژه رجال سیاسی  تصویب شد تا با تاکید بر ابهام آن به شکل صریح با ریاست جمهوری زنان مخالفت نشود در حالی که عملا بتوان این استفاده را کرد . رجل به مانند مردانگی در ادبیات و فرهنگ سیاسی فقط محدود به جنس مذکر نمی شود و گستره مفهومی فرا جنسیتی دارد. در پیشنویس قانون اساسی مصوب شورای انقلاب و دولت موقت محدودیتی برای ریاست جمهوری زنان وجود نداشت. اما از معدود ایراداتی که آیت الله خمینی بدان گرفت  ، مجاز بودن ریاست جمهوری زنان بود.

حرف های شیخ محمد یزدی بیان صریح نظر حاکمیت و بخش مسلط قدرت در مورد محروم بودن زنان از مقام های ارشد سیاسی است. بر همین مبنا زنان از منصب قضاوت محروم هستند.  اگر چه در قانون اساسی منعی وجود ندارد  ، اما با دلایلی مشابه زنان نمی توانند ولی فقیه شوند  و یا تا کنون رئیس مجلس  و  کمیسیون های مهم آن  نیز نبوده اند.

 برای نخستین بار  در دولت احمدی نژاد تابوی وزارت زنان شکسته شد. امری که در زمان حکومت پهلوی پیشتر پذیرفته شده بود. البته در آن دوره نیز برابری سیاسی زنان عطیه ملوکانه تفسیر می گشت نه ناشی از حقوق ذاتی و انسانی زنان. همچنین زنان نمی توانستند شاه بشوند. در مصاحبه ای، یک خبرنگار خارجی در حضور فرح از شاه نظرش را در مورد میزان هوش زنان و اینکه می توانند شاه شوند می پرسد .  وی جواب می دهد به طور متوسط عقل زنان کمتر از مردان است و توانایی زنان در خصوص شاه شدن را بی جواب می گذارد اگرچه نظر منفی وی کاملا مشخص است اما شرم حضور در کنار فرح مانع می شود تا نظرش را بگوید.(۱) اقدام احمدی نژاد نیز با مخالفت زیادی در داخل حکومت و بخصوص روحانیون مواجه شد و سرانجام نیز با مخالفت برخی فقها رهبری به میدان آمد و تعداد وزرای زن از سه به یک تقلیل یافت.

حرف های شیخ محمد یزدی هم دلایل سیاسی دارد و هم پشتوانه نظری. از آنجاییکه مبنای مشروعیت نظام  بر اسلام فقاهتی و نظریه ولایت فقیه است الغاء تبعیض های جنسیتی زنان  ،تهدید امنیتی برای بقاء نظام است و حداقل استحاله آن را مساعد می سازد.

اما از منظر عقیدتی شیخ محمد یزدی ، سخنانی را به زبان آورده که در محیط پرورش یافته در آن آموخته است. برخی از فقهای بزرگ نظرات تحقیر آمیزی در خصوص زنان دارند  و اساسا  شانیت انسانی آنها را نفی می کنند. یک بررسی ساده در متون فقهی و منابع آموزشی حوزه های علمیه موارد زیادی را آشکار می سازد که توانایی درک و فهم زنان را در جایگاه نازل تری از مردان قرار می دهد و توانایی آنها در اداره خدمات عمومی  قضاوت  و سیاست را رد می نماید.

اما پیروزی انقلاب و دوگانگی موجود در ساختار حکومت و اختلاط سنت و مدرنیته  ،مقامات حکومت را مجبور ساخت که میزانی از حضور زنان در سیاست را بپذیرند. ضمن اینکه آیت الله خمینی از سرازیر شدن خیل زیاد زنان سنتی به خیابان ها منتفع شده بود. البته این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که علی رغم مخالفت فقه سنتی و مصطلح با برابری جنسیتی اما برخی از مسئولین جمهوری اسلامی از جمله آیت الله خمینی و هاشمی رفسنجانی در زندگی عملی شان برابری زنان را پذیرفته بودند. به عنوان مثال در زمانی که افراد مذهبی معمولا در گذشته با تحصیل دختران شان در دبیرستان ها و دانشگاه ها مخالف بودند  ،اما وی با تحصیل دخترانش در مدارس و دانشگاه ها موافقت کرده بود. همچنین محدودیتی برای حضور همسر و دخترانش در جامعه قائل نگشته بود.

سخنان شیخ محمد یزدی زشت و توهین آمیز بود. این برخورد نیازمند محکومیت گسترده از سوی فعالان سیاسی و اجتماعی  است. واکنش ها ضرورت دارد از محکومیت لفظی فرا تر برود. انتظار می رود  تا جنبش زنان برای الغاء تبعیض های جنسیتی فعال گردد و کارزاری را برای مخالفت با سخنان یزدی و دفاع از حق ریاست جمهوری زنان راه بیاندازد. انتخابات در نظام های اقتدار گرا معمولا بستر مناسبی برای کنش های انتقادی است. از منظر استفاده تاکتیکی از انتخابات برای فعال ساختن نیرو های اجتماعی و آب شدن یخ های رکود نیز این مساله بستر مناسبی است.

البته در این میان باید به تفکیک و تمایز حق کاندیداتوری زنان با  “زن بودن رئیس جمهور”  توجه داشت. هدف الغاء تبعیض جنسیتی است نه اینکه صرف رئیس جمهور شدن زنان را به ارزش  تبدیل کرد. مرد بودن رئیس جمهور نیز به خودی خود واجد ارزش نیست. همچنین رئیس جمهور شدن زنان لزوما امری مفید برای اعتلای جنبش زنان و جامعه نیست.  مسئله اصلی نفی خصلت جنسیتی  مقام های ارشد سیاسی و مبنا  قرار دادن صرف  شایسته  سالاری و انتخاب مردم است. محرومیت های زنان برای احراز مقام های اول و دوم کشور باید ملغی شوند . همانگونه که تبعیض های نوشته نشده  و قانونی   بر علیه اقلیت های مذهبی و قومی نیز برای رئیس جمهور شدن باید حذف گردند. اما این سخن بدین معنا نیست که  لزوما رئیس جمهور باید زن باشد یا بهائی یا سنی و یا کرد و عرب زبان  و  …. باید امتیاز های خاص از قبیل هویت جنسیتی  ،مذهبی ، ایدئولوژیکی  و قومیتی  در انتخاب مقام های ارشد سیاسی  ،قضائی  و اجتماعی بلا موضوع گردند. این مسئله شرط ضروری برابری سیاسی است.

اقتدار گرایی ،  فرهنگ مرد سالاری  ، هژمونی گرایی فارسی و شیعه محوری پشتوانه تبعیض های موجود برای کسب مناصب سیاسی است. بر خلاف برخی اظهار نظر های بی پایه مردان سیاسی به شکل مطلق مشکلی با حضور زنان در قدرت و وزیر و کیل شدن آنان ندارند. اساسا در دنیای واقعیت مردان  و زنان یکپارچه وجود خارجی ندارند. هر دو به دیدگاه های مختلف تقسیم می شوند. در  شرایط کنونی کشور اکثر مردان سیاسی موافق حضور برابر زنان در عرصه سیاسی هستند. اما این باور به معنای نگاه مکانیکی و تقسیم جنسیتی پست های سیاسی بر اساس تفسیر ریاضی از اصل تساوی  نیست. د ر آنسوی میدان نیز زنانی وجود دارند که یا مشکلی با محرومیت زنان از پست های ارشد سیاسی ندارند  ویا این مشکل را مسئله یا فرعی می پندارند. اگر چه تعداد آنها بالا نیست.

در کل برخورد با سخنان زننده و تبعیض آمیز شیخ محمد یزدی هم ضرورت اخلاقی است و هم می تواند عرصه را برای ایجاد حرکت ضد تبعیض های جنستی  مساعد می نماید . اگر ضرورت حرکت فوق  به خوبی در جامعه تشریح شود این ظرفیت را دارد حداقل منجر به عقب نشینی حکومت در زمینه مخالفت صریح با ریاست جمهوری زنان گردد. در داخل خود جناح های سیاسی حکومت نیز پتانسیل مخالفت و برائت جستن از نظرات شیخ محمد یزدی وجود دارد. اگر این اتفاق بیفتد آنگاه زنانی که در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم ثبت نام کرده اند  ،اقدامی مثبت انجام داده اند و عمل آنها می تواند به کاهش نسبی تبعیض های جنسیتی در عرصه سیاسی منجر شود.

منابع:

۱-      https://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=gbDTi5jvY2s

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.