زهرا مصطفوی و سست کردن پایه های ولایت خامنه ای

در بین تقاضا ها از رهبری برای دخالت جهت تایید صلاحیت هاشمی ،نامه سرگشاده زهرا مصطفوی برجستگی بیشتری داشت. اهمیت این نامه صرفا در تقاضا برای تجدید نظر در عدم احراز صلاحیت رفسنجانی نیست. بلکه تاکید بر دو مسئله است. او برای نخستین بار فاش ساخت اشارات آیت الله خمینی در خصوص شایستگی سید علی خامنه ای برای رهبری Tمشابه علی اکبر هاشمی رفسنجانی بوده است.

n00013911-b
دختر آیت الله خمینی همچنین تصریح کرد نظام جمهوری اسلامی در صورت عدم صلاحیت رفسنجانی دیکتاتوری خواهد بود. البته سخن وی درست نیست. جمهوری اسلامی از همان ابتدا پس از تصویب اصل ولایت فقیه و حذف خونین مخالفان در سال ۱۳۶۰ حالت دیکتاتوری یافت. البته از دید آنها مطابق نظر خود آیت الله خمینی ، ولایت فقیه دیکتاتوری نیست و فقیهی که استبدادی عمل کند خودبخود از ولایت ساقط می شود. اما از منظر معیار های عام حکمرانی خوب و ویژگی های نظام های استبدادی این ادعا پذیرفتنی نیست. جمهوری اسلامی از آغاز با استبداد دینی آمیخته گشت.
اما اهمیت موضع مصطفوی در آنجا است که از زبان دختر بنیانگزار جمهوری اسلامی ادا می شود. او تا پیش از این ماجرا محافظه کار ترین و نزدیک ترین دیدگاه نسبت به رهبری در بین خانواده آیت الله خمینی را داشت و در انتخابات ۱۳۸۸ از محمود احمدی نژاد حمایت کرد . حال شدت ناراحتی از عدم احراز صلاحیت رفسنجانی وی را به نوشتن نامه سرگشاده و اولتیماتوم به خامنه ای سوق داد. نامه حجت الاسلام حسن خمینی خطاب به رفسنجانی و نامه خانم مصطفوی نشانگر جدایی کامل بیت آیت الله خمینی از خامنه ای است. یکی از مهمترین پسامد های منفی ممانعت از حضور رفسنجانی در انتخابات همین مسئله است که شکاف بین ساکنان جماران و خامنه ای را به بالاترین درجه رساند. البته بیت آیت الله خمینی هیچگاه رابطه حسنه ای با خامنه ای نداشتند اما روابط در زمان حیات سید احمد خمینی و پس از انتقادات او تیره شد و به تدریج گسترش یافت.
اما تاثیرگزار ترین نتیجه موضعگیری مصطفوی فاش سازی این واقعیت است که توجه آیت الله خمینی به رهبری خامنه ای حالت خاص و یگانه نداشته است. باز شدن این مساله این ظرفیت را دارد که ماجرای پشت پرده انتخاب رهبری در مجلس خبرگان آشکار شود.
خامنه در سال۱۳۶۸ در جایگاهی نبود که به شکل طبیعی برای جایگزینی آیت الله خمینی برگزیده شود. انتخاب وی محصول تلاش های ویژه رفسنجانی و شهادت سید احمد خمینی و آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی در مجلس خبرگان بود که مدعی شدند آیت الله خمینی گفته است که خامنه ای برای رهبری مناسب است. از همان موقع که این ادعا مطرح شد ،صحت آن با شک و تردید بسیار مواجه گشت .
طبق وصیّت نامه آیت الله خمینی این شهادت فاقد اعتبار بود. انتخاب خامنه ای بعد از قرائت وصیتنامه در مجلس خبرگان صورت گرفت. طبق متن فوق ، انتساب سخنانی به آیت الله خمینی اعتبار دارد که یا به صورت مکتوب با امضای وی و یا در صدا و سیما در زمان حیات او پخش شده باشد. ادعایی که رفسنجانی، موسوی اردبیلی و سید احمدی خمینی مطرح کردند و نقش زیادی که این ادعای بلا استناد در ولی فقیه شدن خامنه ای ایفا نمود، طبق نظر خود آیت الله خمینی فاقد ارزش و سندیت است.
اینک زهرا مصطفوی فاش می سازد که توجه آیت الله خمینی و حسن نظر او شامل رفسنجانی نیز بوده است و تنها گزینش خبرگان و عدم نامزد شدن رفسنجانی موجب برتری یافتن خامنه ای شده است و گرنه از دید نظر مثبت آیت الله خمینی تفاوتی بین آنها وجود نداشته است.
تبعات این حرف برای خامنه ای و دستگاه ولایت وی سهمگین است . بدینترتیب سند قابل اعتنای دیگری حکم به کاذب بودن شخصیت فرهمندی می دهد که از سید علی خامنه ای در گفتمان رسمی نظام در ۲۴ سال اخیر ساخته شده و رهبر شدن وی را به ناحق با ویژگی های خاص و عنایت ویژه بنیانگزار جمهوری اسلامی مرتبط می سازد .
اهمیت این مسئله باعث موضعگیری شتابزده حامیان خامنه ای از جمله علم الهدی امام جمعه مشهد شد که رسما خانم مصطفوی را به دروغگویی متهم ساخت.
اکنون می توان انتظار داشت ابعاد تازه ای از انتخاب غیر طبیعی خامنه ای به عنوان جانشین آیت الله خمینی آشکار شود. ادعای نظر خاص و منحصر بفرد آیت الله خمینی به خامنه ای به دلایل مختلف درست به نظر نمی رسد و بیشتر برساخته ای کاذب را نمایان می سازد.
آیت الله خمینی پس از برکناری آیت الله منتظری تا زمان مرگ به شکل رسمی سخنی در مورد جانشینی به زبان نیاورد. اگر چون و چرا و تردید در مورد صحت انتساب نامه ها به آیت الله خمینی در ماه های آخر حیات وی را کنار بگذاریم. علی القاعده آیت الله خمینی اگر در نظر داشت تا خامنه ای به عنوان جانشین وی تعیین شود. دستور می داد مجلس خبرگان تشکیل گردد و در حضور وی قائم مقام جدید انتخاب شود. اما چنین اتفاقی نیفتاد. حتی وخامت حال جسمانی آیت الله خمینی نیز موجب نشد تا وی دستور تعیین ولی فقیه آینده را اعلام نماید. در حالی که چند هفته قبل از مرگ ،فرمان تشکیل هیات بازنگری در قانون اساسی را صادر کرد.
به نظر می رسد آیت الله خمینی به هر دلیل مصلحت دید که تعیین جانشین به بعد از مرگ وی موکول گردد. برخی شنیده ها حاکی است اظهار نظر ها وی در خصوص شایستگی خامنه ای فقط شامل او نبوده است بلکه در پاسخ به نظراتی که مخالف حذف آیت الله منتظری بودند و می گفتند کسی دیگر نیست ، او به صورت موردی اشاراتی به خامنه ای و رفسنجانی داشته است. همچنین معروف ترین سخن آیت الله خمینی هنگام تماشای تصاویر بازدید خامنه ای از کره شمالی به صورت تحریف شده بیان شده است. نظر مثبت آیت الله خمینی در مورد صلاحیت خامنه ای و توانایی او برای رهبری نبوده است بلکه هیکل و قد و قامت لاغر او را برای رهبری مناسب می دیده است. در اصل شخص خامنه ای مطرح نبوده بلکه تناسب اندام و عدم چاقی او نکته مثبت از نظر آیت الله خمینی بوده است. آیت الله خمینی رفسنجانی و موسوی اردبیلی را به خاطر وزن زیاد نکوهش می کرده است. البته هنوز صحت قطعیت این ادعا معلوم نیست و نیازمند مستندات است.
در این راستا بازگویی خاطرات توسط اعضاء خانواده آیت الله خمینی و بخصوص حمید انصاری تاثیر مهمی دارد. البته در شرایط عادی مصلحت حفظ نظام اجازه افشای اطلاعات محرمانه را نمی دهد. مگر آنکه شکاف خانواده آیت الله خمینی و خامنه ای به آنقدر تعمیق شود که برخورد نهایی اجتناب ناپذیر گردد.
در مجموع اقدام خانم مصطفوی منجر به تضعیف بیشتر مشروعیت رهبری خامنه ای شد. اهمیت ماجرا در آنجا است که سخنان زهرا مصطفوی می تواند سندی مهم دال بر عدم نگاه خاص و انحصاری آیت الله خمینی در خصوص شایستگی خامنه ای برای رهبری باشد. همچنین برابری جایگاه خامنه ای با رفسنجانی در منظر آیت الله خمینی برای دوران بعد از حیاتش را برجسته می سازد. این مساله می تواند بحران مشروعیت خامنه ای را عقیم تر سازد و حتی بخشی از نسل های قدیم پایگاه اجتماعی نظام را نسبت به وی مسئله دار سازد.
خامنه ای سال ها است پروژه ” خمینی زدایی” را دنبال کرده و جلو برده است و حذف هاشمی می تواند تسریع گر پایان این روند باشد. البته منظور از خمینی زدایی محتوی و مواضع آیت الله خمینی نیست. خامنه ای در شرایط کنونی به طور نسبی نزدیک ترین دیدگاه را به میراث سیاسی و نظری آیت الله خمینی داشته است. بلکه هدف حذف و تصفیه تمامی رجال سیاسی نزدیک به او در دهه شصت است.
در صورت وقوع درگیری علنی ، می توان حدس زد خامنه ای به سابقه برخورد آیت الله خمینی با حسین خمینی ( پسر مصطفی خمینی) نوه اش استناد خواهد کرد و چه بسا برخورد قاطعانه ای را انجام دهد.
در مقابل استفاده از نیروی مردم و مراجعه به مراجع و شخصیت های برجسته قدیمی نظام، کارت های بازی خانواده آیت الله خمینی هستند. فعلا مناقشه اصلا در این سطح نیست. اما نامه نگاری های اخیر خانواده آیت الله خمینی و حمایت تمام قد آنها از رفسنجانی روابط بیوت ولی فقیه سابق و لاحق را بحرانی ساخته است.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

1 پاسخ به زهرا مصطفوی و سست کردن پایه های ولایت خامنه ای

دیدگاه‌ها بسته هستند.