ناظری و مسئولیت مدنی- سیاسی

دکتر علی ناظری هفته گذشته برای تحمل حکم حبس تعزیری یک ساله اش روانه زندان اوین شد. این دندانپزشک خوش نام در حالی زندانی سیاسی شده است که هیچگاه یک فعال سیاسی نبوده است بلکه در کسوت یک علاقمند به حفظ و بهبود محیط زیست و پاکی و سر سبزی محیط های اجتماعی و تولیدی در سالیان گذشته فعالیت کرده است.

th
عشق به ایران ، پیشرفت کشور و آسایش ملت عناصر اصلی فعالیت های مردمی و خیر خواهانه او را تشکیل می دهند. او در حاشیه سیاست تلاش می کرد تا از غم های مردم کاسته شده و کشور از وضعیت بحرانی خارج شود. او هیچگاه داعیه سیاسی نداشته و در پی چالش حاکمان بر سر قدرت نبود. او فقط از مطالبه حقوق ملت و پاسداری از منافع ملی حمایت می کرد. وی همچنین پشتیبان و دوستدار متواضع و صمیمی همه آزادی خواهان و کنشگران سیاسی دموکراسی خواه از جناح ها و گرایش های گوناگون بوده است. بازداشت و صدور حکم محکومیت برای چنین انسانی که اذیت و آزار او به هیچکس نرسیده است و نیکخواهی و صداقتش زبانزد همگان است ، سند محکمی در گسترش بیدادگری و ستم حکومت است. سیاست برای او معنایی جز ایفای رسالت سیاسی نداشته است. دکتر ناظری می کوشید تا با حضور در صحنه های سیاسی و عمومی مسئولیت خودش در برابر میهن و ملت را ایفا نماید. او انسانی دوست داشتنی است که همه عمرش را صرف خیر عمومی و خدمت به مردم کرده است. این دندانپزشک وظیفه شناس سعی می کرد در هر شرایطی لبخند رضایت را بر لب افراد بنشاند. همیشه می کوشید تا نا امیدی ها را بزداید و افراد و بخصوص جوان ها را به امید و سازندگی و غلبه بر عوامل یاس آفرین دعوت نماید. هر کمکی از دستش بر می آمد در حق افراد مضایقه نمی کرد.
او از آن دسته پزشکان مسئول است که در کنار فعالیت حرفه ای ، به مسائل انسانی و ملی توجه ویژه ای دارد. بخشی از فعالیت های درمانی اش را به طور رایگان به افراد محتاج اختصاص می داد. همچنین در عرصه هایی که در سرنوشت کشور و ملت مهم بود حضوری فعال داشت. محافظه کاری نمی کرد و از آسایش خود می گذشت.
دکتر ناظری در کنار سیاست علاقمند به فرهنگ و تاریخ ایران نیز است. با همه وجودش به ایران و ایرانی عشق می ورزد و تلاش های معطوف به گسترش فرهنگ و باور های ایرانی است. در سال گذشته به مد ت۴۰ روز در بازداشت موقت بود و با وثیقه آزاد گشت. حال درست بعد از انتخاب روحانی بر مسند ریاست جمهوری ،حکم حبس وی را اجرا کرده اند. معلوم نیست این قضیه تصادفی بوده است و یا زندان افکندن او به معنای عدم تغییر در سیاست نیرو های مسلط امنیتی است.
دندان پزشکانی چون دکتر ناظری که در کنار کسب تخصص به مسائل خیریه و انسانی توجه نشان می دهند و در ایفای رسالت سیاسی و ملی کوشا هستند سزاوار تقدیر و سپاس هستند نه اینکه روانه زندان و محرومیت های گوناگون شوند.
یکی از پسامد های مخرب حکومت های خودکامه جلوگیری از رشد چنین نیر وهایی در بخش های تکنوکرات جامعه است که در کنار پیشرفت فردی مسئولیت جمعی نیز برای خود قائل هستند. اما اقتدار گرایان با برخورد با چنین نیرو هایی جلوی رشد این الگوی رفتاری و گسترش آن را می گیرند و ان را پر هزینه می سازند. در نتیجه گرایش به سمت چنین نقش هایی در جامعه فن سالار کشور کاهش می یابد و فرد گرایی بی اعتنا به سرنوشت کشور و وضعیت ملت تبدیل به الگوی غالب می شود.
چنین وضعیتی که تکنوکرات ها صرفا به امور شخصی خود بپردازند وبا جامعه و خیر عمومی نتوانند پیوند برقرار سازند در دراز مدت در توسعه کشور ایجاد اختلال می نماید. از اینرو قدرت خودکامه برای بقاء خود بیش از پیش رشد و پیشرفت جامعه را با مشکل مواجه می سازد و از حضور موثر و بالنده فن سالار ها محروم می نماید.
بدینترتیب ایستادگی در ایفای مسئولیت مدنی و سیاسی فن سالار ها و از جمله پزشکان نقش مهمی در پیشرفت کشور ، تقویت جامعه مدنی مقتدر و تسهیل گذار به دموکراسی دارد. در این راستا کار افرادی چون دکتر ناظری ارزش زیادی دارد و زندان و حبس هزینه و تاوان نقش مثبت آنها است.
دوران زندان دکتر ناظری تمام خواهد شد و وی با سرافرازی از زندان بیرون می آید و چونان گذشته پشتوانه و گرما بخش آزادی خواهان و دوستداران عزت و سربلندی ایران و ایرانی خواهد بود. روسیاهی سرنوشت محتوم افراد بد خواهی است که انسانی چون او را روانه زندان کردند.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.