هویت بخشی کاذب به برنامه هسته ای

حسن روحانی در مقاله اش در واشنگتن پست، دستیابی ملت ایران به کرامت انسانی، افتخار و جایگاه شایسته در دنیا را هدف اصلی از فعالیت های هسته ای نامید و هویت و حیثیت را موتور محرکه و علت وجودی برنامه های هسته ای حکومت بشمار آورد. این ادعا به صورت مکرر از سوی حاکمیت، اصول گرایان، خامنه ای و مدافعان تداوم فعالیت های هسته ای حکومت بی اعتنا به حساسیت های جهانی، بیان شده است. در بینش آنان، غنی سازی اورانیوم یک دستاورد بزرگ ملی است که شرافت ملی حکم به ایستادگی بر روی آن به هر قیمتی می کند. حکومت در سالیان اخیر سعی کرده است با راه انداختن پروپاگاندا ارزشی غیر واقعی به برنامه هسته ای بخشیده و تولید سوخت هسته ای را با ملی شدن صنعت نفت شبیه سازی نماید!

2013226135339141734_20

اما بررسی دقیق مسائل و سیر تحولات هسته ای خلاف گویی این ادعا را آشکار می سازد. برنامه هسته ای به صورت مخفیانه و پنهان از منظر عمومی و اطلاع کارشناسان و اهل فن پایه گزاری شد. حسن روحانی در کتاب خاطراتش بر این واقعیت صحه می گذارد. هیچگاه مردم و نیرو های متخصص در حوزه انرژی هسته ای و کارشناسان مستقل اقتصادی در جریان فعالیت ها نبودند و در تصمیم گیری ها مشارکت نداشتند. حاکمیت به صورت یک طرفه مدعی حمایت مردم از برنامه ای است که ابهامات و مجهولات آن برای مردم کمتر از جامعه جهانی نیست.

تبدیل یک برنامه و فعالیت به ارزشی ملی و دستمایه غرور وکرامت انسانی از آن ساختن امری نیست که یکطرفه و بدون مشارکت صاحبان اصلی کشور ازسوی دولتی به صورت اراده گرایانه انجام شود! آن هم حکومتی که به شهادت سابقه و کارنامه اش اهتمامی به ارزش های ملی و کرامت انسانی ندارد!

جمهوری اسلامی کرامت انسانی ملت ایران را برای سه دهه کم و بیش لگد مال کرده است و اساسا با تلقی ایدئولوژیک، شهروندان ایرانی را به عنوان یک انسان واجد ارزش ندانسته است و ارزشمندی آنان را مشروط به همراهی با انگاره های عقیدتی حاکم و یا عدم مخالفت سیاسی نموده است. تعارض شعار انرژی هسته ای حق مسلم ما است با نقض سیستماتیک و مستمر حقوق سلب نشدنی و شهروندی آحاد ملت ایران به خوبی روشنگر ماهیت ابزاری و کاذب برنامه هسته ای حاکمیت در نسبت با کرامت انسانی است.

برنامه ای که هدف و غایت آن ماجراجویی و عظمت طلبی در منطقه و جهان است و در پوشش دریافت تضمین امنیتی از غرب، هدف تداوم بقاء قدرت را دنبال می نماید، تناسبی با غرور، کرامت و شرافت مردم ایران ندارد.

البته هر پیشرفتی که در علم، فناوری، صنعت بدست آید مایه مباهات و افتخار برای مردم ایران است اما لازمه آن ارزش فنی و واقعی کار و غیر سیاسی بودن بحث است.

در خصوص فعالیت های هسته ای و بخصوص غنی سازی اورانیوم ادعای پیشرفت و موفقیت بزرگ زیر سئوال است. غنی سازی اورانیوم و تولید سوحت هسته ای یک فناوری عادی است که برای دهه ها است دیگر تکنولوژی پیشرفته محسوب نمی شود. تولید برق هسته ای نیز امر بزرگ و کار خارق العاده ای نیست و صرفه اقتصادی استفاده از آن برای کشوری که دارای مزیت در تولید برق با استفاده از سوخت های فسیلی است، محل تردید است.

از ابتدا برنامه هسته ای حکومت با ابهامات و سئوالاتی مطرح بوده است. در واقع معلوم نبودن مرز بین فعالیت های نظامی و صلح آمیز هسته ای باعث بروز حساسیت جامعه جهانی ومقاومت ها در عرصه بین المللی شده است.

اما این موارد صرفنظر از درجه کیفی و پیشرفتگی تکنولوژیک انتخاب هایی برای کشور و ملت هستند که بر اساس ارزیابی های فنی و اقتصادی می توان در خصوص استفاده و یا عدم استفاده از آنها تصمیم گرفت. ولی مرتبط ساختن آنها به مقوله های هویتی مشکل ساز می شود و فضا را از مسیر منطقی و عقلانی خارج می سازد.

بررسی نتایج و پیامد های بحران ده ساله هسته ای نشان می دهد که آسیب ها و صدمات آن و همچنین هزینه های فرصت مربوطه به مراتب بیشتر از فوائد بوده است. ضمن اینکه اصرار بر ماجراجویی هسته ای باعث تحمیل تحریم ها و مشکلاتی سنگین در حوزه توسعه کشور و رفاه و آسایش زندگی مردم شده است. برنامه ای که در مسیر دستیابی مردم به خدمات درمانی و دارویی اختلال ایجاد کرده و منجر به افزایش قیمت ما یحتاج عمومی شده است، نسبتی با کرامت انسانی و غرور ملی ندارد.

حتی فرض کنیم دنیا اجازه دهد ایران غنی سازی اورانیوم با غلظت بالا تولید کند و ادعای حکومت درست باشد که در پی تولید بمب اتمی نیست باز چه گره ای از مشکلات مردم باز می شود و این پیشرفت چه جایگاهی در سلسله مراتب اولویت های توسعه ای کشور دارد؟

از اینرو مرتبط کردن برنامه هسته ای حکومت به کرامت انسانی و افتخاری ملی برای مردم ایران با واقعیت تطبیق نمی کند و در بهترین حالت خرج کردن از کیسه مردم ایران است. در حالی که مردم ایران و کارشناسان در هیچ یک از مراحل طراحی، اجرا و توسعه فعالیت های هسته ای حکومت مشارکتی نداشته اند و چونان نا محرمان با آنها برخورد شده است.

از سوی دیگر بعد هویتی بخشیدن به پرونده فعالیت های هسته ای موضوع را از انعطاف در آورده و حالت دگم و جزمی به آن می بخشد. برنامه هسته ای در نهایت یک پروژه فنی و اقتصادی است و بعد حیثیتی بخشیدن به آن غلط است.

این تعبیر از برنامه هسته ای و تشریح ماهیت آن ظرفیتی برای تعامل ایجاد نمی کند و به نوعی پافشاری غیر ضروری بر غنی سازی اورانیوم را نشان می دهد. طبیعی است وقتی از امری به هویت ملی تعبیر می شود و مقتضای غرور ملی و کرامت انسانی توصیف می گردد، دیگر عدول از آن و تعلیقش ممکن نخواهد بود!

اگر حرف روحانی در این ارتباط جنبه تاکتیکی و مصلحتی نداشته و وی آگاهانه و به عنوان اصل راهنما و سیاست کلان مذاکرات هسته ای به آن اشاره کرده باشد، آنگاه کلید رئیس دولت یازدهم دشواری زیادی در باز کردن قفل بن بست هسته ای خواهد داشت.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.