مجتبی خامنه‌ای؟ رهبر معظم بعدی؟

چندی پیش عکسی از سید مجتبی خامنه‌ای پسر دوم رهبری در رسانه‌های مجازی منتشر شد که وی را در حال تدریس درس خارج فقه نشان می‌دهد. عکس حالت مبهمی دارد و حالت کلاس ندارد. تصویر افراد دیگری در آن مشاهده نمی‌شود. فقط میکروفونی در داخل اتاقی ساده و بی‌تکلف در برابر وی وجود دارد.

mojtabakhamenei

سیاسی‌ترین فرزند سید علی خامنه‌ای شخصیت پیچیده‌ای دارد. بعد از افشاگری مهدی کروبی در سال ۸۴ و در جریان انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری اسم وی مطرح شده و دخالت وی در مدیریت سیاسی کشور و اداره بیت بر سر و زبان‌ها افتاد. البته پیش از آن هم بعد از دوم خرداد ۱۳۷۶ خبر‌هایی از حملات تند مجتبی خامنه‌ای به سعید حجاریان و انداختن تقصیر پیروزی خاتمی به طراحی‌های وی به گوش می‌رسید. ادعایی که بعدا در قالب مهارت حجاریان در جنگ‌های روانی تئوریزه شد. حجم وسیعی از اطلاعات و ادعا‌هایی درباره وی وجود دارد که امکان تشخیص درست و غلط آن‌ها به دلیل نبود منابع معتبر دشوار است.

 

از این‌رو شخصیت مجتبی خامنه‌ای در هاله‌ای از افسون قرار گرفته است. امری که به نظر می‌رسد خود وی و پدرش نسبت به آن بی‌تمایل نیستند. واقعیت آن است که وی نقش فعالی در پشت پرده سیاست ایران دارد اما معلوم نیست دامنه این تاثیر چقدر است و نقش آفرینی وی در عرصه سیاسی تا چه میزان وابسته به پدرش و چه میزان در قالب شبکه‌های امنیتی و سیاسی اصول‌گرایان متشکل شده است.

 

در سالیان گذشته حداد عادل و جریان‌های وابسته به اصول‌گرایان مطالب زیادی در وصف و تجلیل ساده زیستی و دانشمندی مجتبی خامنه‌ای بیان کرده‌اند اما مشکل راز آلودگی فوق، اغراق و بزرگ‌نمایی‌هایی است که حول وی صورت گرفته و می‌گیرد. این کار ارزیابی دقیق از موقعیت و اقدامات گذشته و آینده او را سخت ساخته است. اما اهمیت جای‌گاه مجتبی خامنه ای،حساسیت نسبت به پیش‌بینی و رصد کردن اقدامات وی را ضرورت می‌بخشد.

 

انتشار تصویر او زمینه سازی برای ایجاد جای‌گاه فقهی برتر را به ذهن متبادر می‌کند. در واقع تصویر جدید پرده از تلاشی بر می‌دارد که در صدد است که وی را به عنوان مدرس درس خارج فقه جا بیندازد که به جای‌گاه بالای فقهی ارتقاء یافته و شاگردانی دارد. این خبر احتمال رهبری آینده مجتبی خامنه‌ای و نظر مساعد پدرش برای موروثی کردن ولایت فقیه را تقویت می‌کند. اگر چه هنوز تحقق این اتفاق دور از انتظار به نظر می‌رسد.

 

درس خارج فقه عالی‌ترین مرحله تحصیلات حوزوی است. در این درس کتاب معین و مشخصی تدریس نمی‌شود، بلکه اساتید دروس خارج که معمولاً مراجع و مجتهدین هستند، یکی از منابع چهارگانه (قرآن، حدیث، عقل و اجماع) به بحث و بررسی می‌گذارند. مطابق سنت‌های حوزه هر کس درس خارج فقه یا اصول را تدریس نماید نشانه آن است که به درجۀ اجتهاد رسیده است.

 

بر مبنای برخی گزارش‌ها مجتبی خامنه‌ای درس خارج را در دفتر پدرش در قم اجرا می‌کنند. هم‌چنین شنیده شده است که تلاش‌های وی برای تایید اجتهادش از سوی مراجع برجسته قم با ناکامی هم‌راه بوده است.

 

اما بررسی سوابق مجتبی خامنه‌ای تردید‌هایی جدی ایجاد می‌کند که واقعا وی چنین قابلیتی داشته باشد. سن او ۴۴ سال است. البته در این سن می‌توان به تدریس خارج فقه پرداخت. اما معمولا کسی که به چنین جای‌گاهی می‌رسد سوابق شناخته شده‌ای دارد و در یک سیر تدریجی به این مرحله می‌رسد. اما مجتبی خامنه‌ای به یک‌باره در هیات مدرس درس خارج فقه ظاهر شده است! از او تالیفات، سابقه تدریس و تحصیل پیش اساتید برجسته حوزه علمیه در دست نیست.

 

از جهاتی وی شبیه سید علی خامنه‌ای است. همان‌طور که پدرش یک شبه آیت الله شد، او نیز بدون کارنامه روشن و شناخته شده در تحصیل علوم دینی، نه تنها مراتب تحصیلی در حوزه را تا نهایت پیموده است بلکه در سن ۴۴ سالگی بالاترین درس حوزه یعنی درس خارج را تدریس می‌کند!

 

برادر بزرگتر وی مصطفی خامنه‌ای ظاهرا ورودی به سیاست ندارد و وقت و همتش را صرف مطالعه دروس حوزوی نموده است. وضعیت تحصیلی و مرتبه فقهی او تاحدی روشن است. او داماد آیت‌الله عزیز خوشوقت است که چندی پیش فوت کرد.

 

مصطفی خامنه‌ای بعد از پایان جنگ به حوزه علمیه قم رفت و مشغول تحصیل شد. او پیش اساتیدی چون آیت الله مجتهدی، سید محمود شاهرودی، محسن خرازی و آیت الله بهجت درس خوانده است. در حال حاضر نیز در حوزه علمیه قم درس مکاسب و کفایه را تدریس می‌کند که پایین‌تر از درس خارج فقه هستند. مصطفی خامنه‌ای مدرک اجتهاد را دریافت کرده است.

 

بنابراین مصطفی خامنه‌ای که سنش بیشتر از مجتبی است و حداقل یک دهه پیش از او تحصیلات حوزوی را شروع کرده است هنوز در جای‌گاه مدرس درس خارج خود را قرار نداده است.

 

بنا به روایتی که حداد عادل از چگونگی خواستگاری رهبری از دخترش در مورد مجتبی می‌نماید، تا سال ۱۳۷۷ مجتبی هنوز تحصیلات حوزوی‌اش را شروع نکرده بود. مجتبی فارغ التحصیل دبیرستان علوی است. بنا به برخی روایت‌ها وی بعد از تحصیل در حوزه علمیه آیت الله مجتهدی در تهران در سال ۱۳۷۸ راهی قم می‌شود. برخی از منابع گزارش می‌دهند وی در کلاس‌های سید محمود شاهرودی، محسن خرازی، لطف الله صافی گلپایگانی و مصباح یزدی شرکت کرده است. از این‌که وی اساتید دیگری نیز داشته، خبری در دست نیست. اما با توجه به اشتغالات وی در سیاست و بخصوص مشارکت در تصمیم گیری‌های سپاه و اعمال ولایت پدرش در نهاد‌های مختلف دشوار بتوان باور کرد وی ظرف ۱۴ سال توانسته باشد خود را در سطح مدرس درجه اول حوزه علمیه قم ارتقاء دهد!*

 

هم‌چنین برخی از شنیده‌ها حاکی است که رهبری در سال ۱۳۸۴ در محافل خصوصی از دستیابی به اجتهاد مجتبی سخن گفته است! بنابراین با توجه به توضیحاتی که ارائه شد ادعای تدریس درس خارج فقه که معمولا از سوی مراجع ارائه می‌شود، پروژه‌ای سیاسی برای بر کشیدن و ارتقاء مجتبی خامنه‌ای را آشکار می‌سازد. تدریس درس خارج فقه هموارکننده مسیر مرجعیت است و در ادبیات حوزه بیان می‌شود که فرد در صراط مرجعیت قرار گرفته است.

بنابراین حرکت تبلیغاتی فوق که با چارچوب‌ها و ملاک‌های تخصصی، فقهی و عرفی حوزه‌های علمیه سازگار نیست و سیاسی به نظر می‌رسد، فرضیه وجود طرح و اراده برای جانشینی مجتبی خامنه را جدی می‌سازد.

 

یکی از ویژه‌گی‌های خامنه‌ای داشتن طرح‌های بلند مدت و نگرش مبتنی بر برنامه ریزی است. بر این اساس منطقی است که وی طرح و برنامه‌ای برای ولی فقیه بعد از خودش داشته باشد. رصد کردن تحولات نشان می‌دهد فعلا فرد دیگری مد نظر نیست. اما نبود طرح، احتمال طراحی پیچیده و پشت پرده برای حرکتی غافل‌گیر کننده را قوت می‌بخشد. بر این مبنا می‌توان حدس زد مجتبی خامنه‌ای دارد آماده می‌شود ردای رهبری را بعد از پدرش بر تن کند.

اگرچه قطعیتی نیز نمی‌توان برای این احتمال قائل شد. ممکن است خامنه‌ای نیز مانند آیت الله خمینی تعیین جانشینش را مطابق سنت مرجعیت به پس از مرگ خود موکول نماید. اما همان‌طور که گفته شد تفاوت شخصیتی خامنه‌ای با بنیان‌گذار جمهوری اسلامی درستی این تصور را زیر سئوال می‌برد.

البته وجود اراده و طرح لزوما به معنی موفقیت این پروژه نیست و موانع متعددی پیش‌روی موفقیت آن قرار دارد. شاید هم تدریس درس خارج فقه از روی رقابت و هم چشمی با سید حسن خمینی است که از سال ۱۳۹۲ درس یاد شده در حوزه علمیه قم را شروع کرده است.

ـــــــــــ
* به گفته یک منبع عضو خانواده آیت‌الله خامنه‌ای به خودنویس، مجتبی در جلسات امنیتی بیت شرکت می‌کند.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.