مصاحبه سید علی اکبر محتشمیپور با سایت جماران حاوی نکات و اطلاعات جالبی است. اولا نشان میدهد هنوز بخشی از مجمع روحانیون مبارز و گردانندگان سایت جماران که علی القاعده باید خط مشی سید حسن خمینی را دنبال نمایند، تفاوت خاصی با گذشته خود نکردهاند و چه بسا دوباره در حال بازگشت به هویت گذشته خویش هستند.
اتفاقاتی چون فضای خاص و التقاطی بعد از ۲۴ خرداد و حداقلی شدن مطالبات، بده و بستان برخی از جریانهای سیاسی با نیروهای خط امام و تلاش حقیقت ستیز جماعتی برای توجیه جنایات دهه شصت و انداختن بار مسوولیت شروع خشونتها بر دوش مخالفین باعث شده است تا این جریان فرصت را برای تکرار حرفهای پیشین و اثبات حقانیت خود مناسب ارزیابی کند.
کافی است توجه شود که این افراد در سالهای ۸۸ تا ۹۰ چنین حرفهایی نمیزدند. اما نتایج مثبت این حرفها، روشن شدن ضعف استدلالی، تناقضها و افشای اطلاعات تازهای است که چگونه کشور و ملت قربانی ندانم کاریهای مسوولین وقت و از جمله رفتار نوسانی و دوگانه آیتالله خمینی شدهاند.
نکاتی که به صورت خلاصه در نقد این مصاحبه میتوان گفت چنین است:
۱- محتشمیپور در این مصاحبه با تکرار اتهامات گذشته و بدون هیچ شرم و پروایی از اتهام زنی بلا استناد، نهضت آزادی را جریانی آمریکایی و ضد انقلابی معرفی میکند که در شکل گیری انقلاب هیچ نقشی نداشته است! یعنی مهندس بازرگان در سقوط حکومت شاه نقش نداشته اما سید علی اکبر محتشمیپور که همه فعالیتهای سیاسیاش در پیش از انقلاب را در عراق و پاریس گذرانده، دانش و سواد فقهی و علمی کسب نکرده و صرفا دنباله روی آیتالله خمینی بوده و کارهای سطح پایین دفتر وی را انجام میداده است، انقلابی تمام عیار بوده است!
مهندس بازرگان و نهضت آزادی بهدنبال براندازی شاه نبودند اما مخالفت جدی با استبداد شاه داشتند و از اجرای کامل قانون اساسی دفاع میکردند و در این مسیر مبارزه سازش ناپذیری را انجام دادند. بنابراین در هدف انقلابی و در روش اصلاحطلب بودند. مهندس بازرگان از پیشگامان مبارزه با استبداد پهلوی بود و الهامبخش و مشوق پیوستن افراد زیادی به صف تحول خواهی سیاسی در زمان پیش از انقلاب بود. به همین دلیل وی رییس دولت موقت شد. البته مهندس بازرگان اشتباه کرد و همانگونه که خود بعدها اعتراف نمود، تصور نمیکرد که این چنین با او بیصداقتی شود.
با منطق و ملاک محتشمیپور حزب توده، سازمان فداییان خلق و سازمان مجاهدین خلق انقلابیتر از جریان خط امام میشوند چون آنها پیش از آیتالله خمینی علم براندازی نظام سلطنتی پهلوی در ایران را بلند کردند.
بر خلاف نظر رادیکال آیتالله خمینی که البته نگارنده در شرایط انقلابی با این شیوه عمل در بسیج مردم و حضور جدی در کارزار مبارزاتی موافق است، اکثر چهرههای شاخص مخالف نگران کشته شدن مردم بودند. چهرهای مثل آیتالله طالقانی که موافق و مخالف بر انقلابی بودن او صحه میگذارند، نیز به آیتالله خمینی توصیه کرد تا از مردم بخواهد خیابانها را ترک کنند.
در این میان برخی از اعضای نهضت آزادی و ملی مذهبیها که در سالیان پیش با عقب نشینیهای فاحش و معکوس کردن جهت فعالیت به سمت دولت- محوری به تمجید از آیتالله خمینی و تصویر سازی نادرست از وی بدون توجه به محرومیتها و تضییع حقوق ملت و حتی گروه خودشان پرداختند و فکر نمودند با ارائه تفسیر مردم سالارانه از مواضع آیتالله خمینی میتوانند تالیف قلوب کرده و به ائتلاف با جناح خط امام سابق و اصلاحطلبان فعلی بپردازند، حال باید نتیجه کارهای غلط و خلاف واقعشان را ببینند!
البته ضرر اصلی این اقدامات چنگ کشیدن بر چهره حقیقت است! در عین حال از هر نوع تفسیر موسع هرمونتیکی نیز استفاده شود از نظرات و کارنامه عملی آیتالله خمینی، مردم سالاری بیرون نمیآید. اقتدارگرایی و استفاده نامحدود از خشونت ویژگی بارز شخصیتی و منشی وی بود.
۲- محتشمیپور برای اولین بار اعتراف کرد که صدور نامه منسوب به آیتالله خمینی در مورد نهضت آزادی با برنامه ریزی، تمهیدات و پروندهسازی وی صورت گرفته است. هدف او احساس خطر از رای آوردن اعضای نهضت آزادی در مجلس سوم بوده است. او این نامه را گرفته تا مجوزی برای رد صلاحیت آنها داشته باشد. البته اگر نامه از طرف سید احمد خمینی به نیابت داده نشده باشد!
در عین حال وی در بیان خاطرات دچار تناقض گویی میشود از یک طرف مدعی است نهضت آزادی جریان غیر مردمی بوده است و در عین حال میگوید چند نفر از آنها میتوانستند در انتخابات مجلس سوم رای بیاورند!
بنابراین حتی اگر فرض شود نامه فوق از سوی آیتالله خمینی صادر شده باشد، باز امر طبیعی نبوده و بر اساس سناریوسازی محتشمیپور و حلقه یاران سید احمد خمینی صورت گرفته است. با توجه به ادعاهای خلاف واقع محتشمیپور معلوم میشود که نامه آیتالله خمینی بر مبنای اطلاعات غلط صادر گشته است.
۳- محتشمیپور مدعی است: موسوی، خامنهای، موسوی اردبیلی و رفسنجانی در سالیان آخر عمر آیتالله خمینی خواهان بازداشت اعضای نهضت آزادی بودند و بنیانگذار جمهوری اسلامی مخالفت کرده است. او دلیل این کار را مخالفت آیتالله خمینی با حضور جریان نهضت در حکومت اما موافقت با آزادی آنها در بیان نظر بوده است! گویا آقای محتشمیپور یا خود را به تجاهل میزند یا دچار فراموشی حافظه شده است. بر مبنای برخی از روایتهایی که راست آزمایی آنها تاکنون میسر نبوده است، آیتالله خمینی با بازداشت شخص مهندس بازرگان و سحابی پدر و پسر مخالفت کرد. اما بر اساس طرحی که وزارت اطلاعت اجرا کرد و جناح چپ آن نیز در این پروژه شرکت داشتند، اعضای نهضت آزادی در دوره رهبری آیتالله خمینی به دلیل اظهار نظرهای نقادانه و دفاع از آزادی بیان و حقوق شهروندی بازداشت شده و به سختی شکنجه گشتند.
معروف است که آیتالله خمینی گفته بود خود مهندس بازرگان و دکتر سحابی را نگیرید اما شاخ و برگهای آنها را بزنید. در مورد چگونگی بازداشت و یا تلاش برای دستگیری مهندس بازرگان و اعضای نهضت آزادی اظهارات ضد و نقیض و غیر منسجمی وجود دارد. اما سه روایت مشهور در عرصه سیاسی شایع بوده است. نخست در سال ۱۳۶۲ طبق ادعای آیتالله موسوی اردبیلی سران سه قوه مسئله برخورد با نهضت آزادی را با آیتالله خمینی مطرح میکنند و خامنهای در آن دیدار میگوید اینها با شما مشکل دارند. روایت محتشمیپور مربوط به این مساله است که تاریخ آن را به اشتباه به جای سال ۶۲ سال ۶۷ ذکر میکند. اما آیتالله موسوی اردیبلی در جاهای دیگر نقش خود در تشویق به برخورد قضایی و امنیتی با نهضت را رد مینماید. از مهندس موسوی نیز تاکنون روایت قابل اعتنایی در این خصوص شنیده نشده است. ولی خود مدعی است که در آن زمان موضع مخالف نسبت به بازداشت اعضای نهضت آزادی و کلا مخالفین داشته است.
خامنهای نیز در آن زمان بیشتر منتقد برخوردها بود. اگرچه رویه منسجمی نداشت. اما بر اساس خاطرات رفسنجانی و دیگر بحثهای موجود در محافل سیاسی حتی خواهان مجازات کسانی بود که به ضرب وشتم اعضای نهضت آزادی بر سر قبر مرحوم طالقانی پرداختند و یا افرادی که مراسم سخنرانی مهندس بازرگان در ختم پدر دکتر شریعتی در مشهد را بر هم زدند. روایت مشهور دیگر مربوط به تلاش وزارت اطلاعات برای بازداشت مهندس بازرگان است که آیتالله خمینی همین که مقدمه بحث مطرح میشود، میگوید مهندس بازرگان که مرد خوبی است چه کارش دارید؟ همین مسئله باعث میگردد که دیگر مسوولین مربوطه ادامه بحث را پی نگیرند. اما قول سوم مربوط به خود محتشمیپور است که در جلسهای موضع تندی بر علیه نهضت آزادی و شخص مهندس بازرگان میگیرد و آنها را به سازشکاری متهم مینماید و آیتالله خمینی با خونسردی در پاسخ میگوید اگر وی سازشکار بود، با من سازش میکرد. البته صحت هیچیک از این روایتها با توجه به مستندات موجود قطعی نیست.
۴- روایت محتشمیپور نشان میدهد چگونه جماران مرکز فرماندهی و تصمیمگیری اصلی کشور بوده و آیتالله خمینی در وظایف دیگر قوا دخالت میکرده است. در اصل سید احمد خمینی امور کشور را از جماران مدیریت میکرده است. بحث وظایف قانونی مطرح نبوده است.
آیتالله خمینی میخواسته به نفع محتشمیپور در وزارت کشور دخالت کند، به شیوهای مصنوعی به مجید انصاری ماموریت داده میشود تا در پوشش سوال نمایندگان مجلس نامه بنویسد. آیتالله خمینی با دخالتش عملا رابطه مجلس و وزارت کشور را از حالت طبیعی بیرون آورد.
روایت محتشمیپور نشانگر نوسان و رفتار دوگانه آیتالله خمینی نیز است که چگونه نسبت به فشارها و تقاضاهای افراد شاخص دو جناح تاثیرپذیر بوده و سعی میکرده با دادن امتیازهایی طرفین را راضی نگاه دارد. اما در عین حال تحت تاثیر فشارها و جریانسازی آنها قرار میگرفته و مطابق میل آنها نامه صادر میکرده است!
محتشمیپور ماجرای نامه آیتالله خمینی به وزرا جهت عدم دخالت در کار وزیر خارجه و ارائه چهرهای واحد از نظام در دنیا را بازگو میکند و بعد شرح میدهد که عدهای جو راه انداختند که مخاطب موضعگیری آیتالله خمینی، محتشمیپور است. دوباره آیتالله خمینی در پاسخ به نامه مجید انصاری میگوید منظورش محتشمیپور نبوده است و از وی دلجویی مینماید. مجددا در نامه تعریضی ناطق نوری مدعی عدم دخالت در کسب رای اعتماد مجدد محتشمیپور شده و جملاتی در تعریف از ناطق نوری میگوید. منتها پاسخ به ناطق نوری مشابه موضعگیری در رد اتهام اسلام آمریکایی به جناح راست، بعد از انتخاب مجدد محتشمیپور به وزیر کشوری صورت میگیرد. آنگونه که آیتالله مهدوی کنی ذکر مینماید علیرغم اصرار زیاد وی، آیتالله خمینی حاضر نشد نامه تاییدیه و دلجویی از جناح راست را پیش از انتخابات مجلس سوم صادر کند.
اما ادعای آیتالله خمینی در هر دو اتفاق با واقعیت صدق نمیکند. در دهه شصت فقط دو جناح راست و چپ امکان مشارکت سیاسی در حکومت و دسترسی به منابع قدرت را داشتند. جریان دیگری در میان نبود. منفردها هم قدرتی نداشتند. بنابراین طرح برچسب و مفهوم اسلام آمریکایی، غیر از این دو جناح مخاطب دیگری نداشت. جناح چپ به دلیل نزدیکی به آیتالله خمینی و تکرار ادبیات و گفتمان مشابه به لحاظ منطقی نمیتوانست مخاطب این ادعا باشد بنابراین غیر از جناح راست، جریان دیگری باقی نمیماند که امکان پیروزی در انتخابات مجلس را داشته باشد. افکار عمومی وقت نیز دقیقا از حرفها و هشدارهای آیتالله خمینی برداشت کرد که منظور وی جناح راست است و این مساله در سرنوشت انتخابات خیلی تاثیر داشت. در مورد عدم دخالت در مسوولیتهای وزارت خارجه نیز مخاطب غیر از محتشمیپور و یا جریان همسوی وی نبود. وزرای وابسته به جناح راست مشکلی با دیدگاههای ولایتی نداشتند. اما دیدگاه افراطی محتشمیپور در سیاست خارجی بود که با ولایتی زاویه داشت. البته کل نیروهای وابسته به جناح چپ در دولت در این خصوص هم نظر بودند. بنابراین محتشمیپور اگر تنها مخاطب نامه نخست آیتالله خمینی نبود قطعا یکی از مخاطبان بود.
این شیوه برخورد دوگانه و پیچیده میراثی بود که ولی فقیه اول برای خامنهای باقی گذاشت. خامنهای نیز آدرس جناح چپ (اصلاحطلبان) را میدهد و آنها را به فتنهگر، استحالهطلب، خط سازش و… متهم میکند اما در عین حال مدعی بیطرفی شده و مسوولیت موضعگیریهای تخریبیاش را نمیپذیرد! این رفتار غیرصادقانه ضمن اینکه فضای سیاسی را مسموم میسازد حتی در داخل حلقه خودیها اجازه شکلگیری مناسبات حزبی و کار سیاسی مبتنی بر برنامه و تشکیلات را نمیدهد.
۵- حرفهای محتشمیپور برگ تایید دیگری است که چگونه جناح چپ در دهه شصت از کارت سید احمد خمینی و پدرش برای کنار زدن رقیب استفاده میکرده است. امری که دقیقا جناح راست در دوره رهبری خامنه انجام داده است. در اصل جناح راست همان راهی را میرود که جناح چپ آن را درست کرده بود.
حرف پیرامون این مصاحبه زیاد است. البته همه اعضای مجمع و خط امام مثل محتشمیپور فکر نمیکنند. برخی از آنها چون خاتمی نسبت به گذشته خود موضع انتقادی اتخاذ کردهاند اما حرفهای محتشمیپور و برخورد مثبت سایت جماران در کنار حرکت سازمان یافته برای بازسازی مناسبات دهه شصت توسط جمعی از صحنه گردانان و کارآموزان آن دوره و متحدین لاحق و سابق ضد امپریالیستشان، ضروری میسازد تا نسبت به این تحرکات حساس بود. بخصوص نسل فعالان جوان باید خیلی مراقب باشند که در این دام گرفتار نگردند. امید که تلاش برای بازسازی گفتمانی دهه شصت فرجامی جز کمدی پیدا نکند.