بسیج: مدافع حرم زینب یا کاخ بشار اسد

سردار نقدی، در مراسم بزرگداشت هفته بسیج ابعادی از حضور بسیج در سوریه را فاش ساخت. برخی از نیرو‌های وابسته به سپاه و بسیج تحت پوشش مدافعان حرم حضرت زینب در درگیری‌های نظامی در سوریه مشارکت دارند.
سردار نقدی، در توضیح برنامه‌های در نظر گرفته شده برای بزرگداشت هفته بسیج ابعادی از حضور بسیج در سوریه را فاش ساخت. او گفت بسیج در زمینه انتقال تجربه و آموزش با مردم سوریه هم‌کاری دارد. البته منظور وی از مردم سوریه، ارتش و نیرو‌های طرفدار بشار اسد هستند.

naghdi

این اظهارات پرتوی تازه بر حضور نظامی حکومت ایران در جنگ داخل سوریه می‌افکند. بسیج بر خلاف ادعای نقدی نیروی مردمی نیست بلکه تشکیلاتی شبه نظامی است که از سوی سپاه و رهبری سازمان‌دهی و اداره می‌شود.

در سوریه نیز جدال بین دولت و جنبش اعتراضی سوریه برقرار است. انتقال تجربه و آموزش ادعایی، درستی فرضیه حضور نیرو‌های بسیج در سوریه را قوت می‌‌بخشد. با توجه به شرایط خاص سوریه، تبادل تجربه و آموزش از راه دور کارایی ندارد لذا می‌توان سخنان نقدی را شاهد و دلیلی قابل اعتنا بر حضور نیرو‌های بسیج در داخل خاک سوریه و هم‌کاری با ارتش این کشور در سرکوب جنبش اعتراضی سوریه محسوب کرد.

این ادعا در کنار دیگر اسناد مکتوب و تصویری نشان‌گر دخالت ایران در جنگ داخلی سوریه با هدف حفظ بقای اسد در قدرت است. این مداخله در قالب ارسال سلاح، لجستیک، کمک مالی، آموزش سرکوب اعتراضات شهری، تبادل تجربه، کمک‌های نرم افزاری و حضور میدانی در منازعات است.

برخی از نیرو‌های وابسته به سپاه و بسیج تحت پوشش مدافعان حرم حضرت زینب در درگیری‌های نظامی در سوریه مشارکت دارند. اخیرا یکی از آن‌ها به نام محمدحسن خلیلی از اعضای هیئت «ریحانه‌النبی» تهران در سوریه کشته شد.

اطلاع رسانی نقدی از حضور بسیج در سوریه اگر چه خیلی کم و تیتروار است اما دری به روی حقیقت می‌گشاید که هم‌کاری ایران با حکومت سوریه چگونه انجام می‌شود و در چه قالب‌هایی در جریان است.

البته این اقدامات خارج از حوزه نفوذ و تاثیرگذاری دولت صورت می‌گیرد و مستقیما زیر نظر و هدایت رهبری انجام می‌شود اما در عین حال پسامد‌ها و نتایج اقدامات فوق دستگاه دیپلماسی کشور و دولت را متاثر می‌سازد.

سخنان نقدی فرضیه‌ای را طرح می‌کند که تبادل تجربه و آموزش، کد‌ها و رمزهایی هستند که حضور میدانی و مشارکت در نبرد بر علیه مخالفان مسلح سوری را اختفا می‌کنند. گزارش‌های دیگری موجود هستند که نیرو‌های سپاه قدس و هم‌چنین بخشی از نیرو‌های بسیج در مناطقی از سوریه فعال هستند و به کمک ارتش سوریه در خاموش کردن اعتراضات و قلع و قمع مخالفین کمک می‌کنند.

تغییر صحنه جنگ در سوریه تابع عوامل مختلفی است. اما یکی از دلایل برتری نسبی ارتش سوریه بر مخالفین و بهبود موقعیت ارتش سوریه، کمک و مشارکت حکومت ایران است. نیرو‌های امنیتی و نظامی سوری تجربه مهار شورش‌های شهری و درگیری‌های نظامی داخلی را نداشتند.

ارتش سوریه برای جنگ با کشور خارجی تجهیز و سازماندهی شده بود و مهارتش در حفظ مرز‌های سوریه از تجاوز بیرونی بود. اما این ارتش تجربه‌ای در حضور و فعالیت در داخل مرز‌های سوریه نداشت. اما دستگاه امنیتی ایران و بخصوص بخش بسیج سپاه در این زمینه صاحب تجارب و مهارت قابل اعتنایی هستند. بنابراین در اختیار گرفتن این ظرفیت در دست دولت سوریه، کمک بزرگی به این دولت برای جلوگیری از سقوط و به دست آوردن موضع بالا دستی در جنگ داخلی بود.

البته برتری حکومت سوریه به طور نسبی است و تسلط کامل بر سوریه ندارد. در عین حال بزرگ‌ترین عامل شکست‌های اخیر مخالفین مسلح در سوریه تشتت و پراکندگی داخلی و گسترش نفوذ و فعالیت اسلام‌گرایان جهادی است. بنابراین برتری فوق بیش از آن‌که ناشی از قدرت ارتش سوریه و سیاست حمام خون بشار اسد باشد ناشی از ضعف داخلی و مشکلات جنبش اعتراضی سوریه است.

اما سیاست حکومت در سوریه و بخصوص حضور نیرو‌های بسیج در داخل خاک سوریه، تبعات منفی و درازمدتی برای ایران دارد. بالا گرفتن درگیری‌های فرقه‌ای سنی وشیعی و افزایش نگاه‌های منفی در جهان عرب نسبت به ایران نتایج بلافصل این سیاست است که در میان مدت و دراز مدت چالش‌های جدی برای کشور ایران و نه لزوما جمهوری اسلامی ایجاد می‌کند.

شرایط ایران در منطقه به گونه‌ای است که حفظ منافع ایران و موقعیت برتر ژئوپلتیکی و تاریخی محتاج جلوگیری از رفتن فضا به سمت شکل‌گیری دو قطبی‌های سازش‌ناپذیر بین عرب و عجم و شیعه و سنی در منطقه است. اگر چنین دو قطبی شکل بگیرد عرصه بر ایران تنگ می‌شود. دیگر خطر بالقوه دخالت‌های مخرب در سوریه، گسترش فعالیت‌های القاعده و گروه‌های هم‌سویش به داخل مرز‌های ایران است.

امیدی به تغییر در سیاست حکومت ایران وجود ندارد اما شاید نشست ژنو ۲ بتواند آتش بس در سوریه برقرار نماید و بدین‌ ترتیب حضور ایران در جنگ داخلی سوریه نیز پایان یافته و بیش از این ضرر و هزینه بر کشور تحمیل نشود.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.