محمد رضا خاتمی و رمزگشایی از پیروزی روحانی

محمد رضا خاتمی در مصاحبه با روزنامه اعتماد فاش ساخت که پیش از انتخابات از سوی برخی از مقامات نظام به اصلاح طلبان پیغام داده شده بود که مسائل سال ۸۸ در انتخابات ۹۲ اتفاق نمی افتد. این ادعا در هماهنگی کامل با سخن حسن روحانی در جریان تبلیغات انتخاباتی است که خطاب به مردم گفت سربسته می گویم مسائلی که در سال ۸۸ رخ داد در این انتخابات نخواهد بود.

Untitled-1 copy
جالب آن است که این حرف روحانی با اعتراض اصول گرایان و نیرو های نزدیک به رهبری مواجه نشد. نتیجه مستقیم سخنان روحانی که اینک محمد رضا خاتمی نیز بر آن صحه می گذارد ، دخالت حکومت در روند انتخابات جنجالی دهمین دوره ریاست جمهوری است.
احتمال صحت ادعاهای روحانی و خاتمی بالا است . تا کنون اقتدار گرایان و محافل اصول گرا واکنشی به این سخن نشان نداده اند. روحانی نیز سربسته و مبهم در این خصوص حرف زد. مجموعه ها و فعالان نزدیک به رهبری نیز پیرامون ادعای یاد شده تا کنون سکوت ورزیده اند. حتی در حملاتی که اصول گرایات تند رو به محمد رضا خاتمی داشتند و او را به خاطر برخورد طلبکارانه با نظام در خصوص اتفاقات سال ۸۸ سرزنش نمودند اما هیچ اشاره ای به این ادعا و نتایج مهم آن نکردند.
رمزگشایی از این موضوع کمک بسیاری به حل فهم پدیده ۲۴ خرداد می کند و روشن می نماید که چرا حکومت به ریاست جمهوری حسن روحانی رضایت داد. آیا نخواستن مطرح بود یا اینکه حکومت نتوانست فضا را به خوبی مدیریت کند و در نتیجه مجبور شد خروجی صندوق های رای در ۲۴ خرداد را تحمل نماید.
پیام فوق برگ تایید محکمی است که انتخابات ۸۸ از مسیر طبیعی منحرف شده و شدت دستکاری ها و تقلب ها آن قدر بوده کهحکومت در دوره بعدی برای تشویق به شرکت در انتخابات وعده عدم تکرار را می دهد . بنابراین پیغام فوق که علی القاعده باید از سطوح بالای حکومت صورت گرفته باشد ، نشانگر عدم سلامت انتخابات ریاست جمهوری دهم است. آنچه مهندس موسوی شعبده بازی انتخاباتی نامید.
این موضوع نه تنها به شکل مستند حقیقت مسائل در بحران پر دامنه در سال ۸۸ را آشکار می سازد بلکه در عین حال پرتوی بر ابعاد ناشناخته ۲۴ خرداد ۹۲ نیز می افکند. پیام فوق نشانگر رضایت و حتی تشوبق حکومت به رای دادن به روحانی و افزایش شانس پیروزی وی نیز است.
وقتی خامنه ای ۴۸ ساعت قبل از انتخابات از همگان و حتی مخالفین خواست تا در انتخابات حضور پیدا کرده و رای بدهند تقریبا می شود گفت ، ریاست جمهوری روحانی را پذیرفته بود. اما سخن محمد رضا خاتمی و همچنین ادعای حسن روحانی در روز های رقابت های انتخاباتی پذیرش ریاست جمهوری روحانی از سوی مراکز انتصابی را عقب تر می برد .
حسن روحانی ادعای فوق را در همان روز های ابتدائی تبلیغات انتخاباتی اعلام کرد. در آن زمان وضعیت وی در نظر سنجی ها عادی بود و نشانی از پیروزی وی دیده نمی شد. نتیجه همه نظر سنجی ها و بررسی های کارشناسی مشخص می سازد که روحانی روند رو به رشدی داشت ولی در روز های آخر قبل از انتخابات بود که حمایت ها از وی شتاب بالایی پیدا کرد. بنابراین نمی توان پیام ادعایی فوق را ناشی از مطمئن شدن تصمیم گیران اصلی نظام از پیروزی روحانی دانست
ازاینرو پیام های هدفمند فوق فرضیه اینکه از ابتدا قرار بوده است روحانی هفتمین رئیس جمهور شود را تایید می کند اما در عین حال هنوز مدارک معتبر برای اثبات این فرضیه وجود ندارد و حتی احتمال آن نیز بالا نیست ولی قابل تامل است. بخصوص ااطلاعاتی که رضا خاتمی داد ، فرضیه فوق را جدی تر می سازد.
سویه مهم دیگر این ماجرا چرایی ارسال پیام فوق از سوی مسئولین عالی رتبه نظام و محتملا خامنه ای است. این پیام ادعا های موسوی و کروبی را تایید می نماید. در حالی که سیاست رسمی نظام و به طور مشخص خامنه ای رد کردن ادعای یاد شده و انتساب اتهامات سنگین به رهبران نمادین جنبش سبز بوده است. همچنین گیرندگان این پیام نیز از سوی حکومت متهم به اتهامات مشابه شده بودند. حال چطور شده است که حکومت حاضر شده چنین پیامی به آنها بدهد که متضمن نفی مدعیات پیشین خود و حقانیت جریان طرد شده از قدرت در سالیان اخیر است.
این تناقض بر پیچیدگی مسئله می افزاید و طرح تحلیل منسجم و دقیق را دشوار می سازد. االبته بررسی مجدد سمت گیری ها و مواضع اصلاح طلبان روشن می سازد که به احتمال زیاد گیرندگان پیام فوق بیشتر از سید محمد خاتمی و حسن روحانی بوده اند. چه بسا ممکن است از همان زمان که عده ای از فعالان اصلاح طلب که به یک باره و در رفتاری غیر منتظره از یک سال قبل از انتخابات ۹۲ شروع به بحث پیرامون ضرورت شرکت در انتخابات و معرفی کاندیدا کردند ، پیام ها و یا علائم غیر مستقیمی را دریافت کرده بودند.
اما نتیجه گیری رضا خاتمی که پیام فوق نشانگر تغییر در سیاست های حکومت و احترام به رای مردم بوده است ، با واقعیت ها تطبیق نمی کند. بخصوص حوادثی که در چهار ماه اخیر رخ داده است روشن می سازد که حداقل در عرصه سیاست داخلی ، مقاومت ها در خصوص تغییر استراتژیک وجود دارد. در خود انتخابات نیز رد صلاحیت رفسنجانی و اعمال مهندسی درشکل دهی به فضای انتخابات نیز فرضیه بازنگری در سیاست های حکومت و به طور مشخص رهبری را باطل می نماید.
تداوم حصر موسوی و کروبی و تشدید سخت گیری بر آنها در ایام رقابت های انتخاباتی نیز مجال خوشبینی به پیام فوق نمی دهند. بنابراین به احتمال زیاد حکومت در کشاندن اصلاح طلبان و بخش بیشتری از مردم به پای صندوق های رای چنان منفعتی می دیده است که حاضر شده تبعات منفی آن را نیز بپذیرد .
پیام فوق روشن کننده حقانیت مواضع موسوی ، کروبی و رهنورد و مقاومت آنها است. در عین حال آشکار می سازد که حکومت نسبت به تداوم مشروعیت ستانی از ساز و کار های قانونی و انتخاباتی نظام هراسناک بوده و برای جلوگیری از خیزش مجدد جنبش سبز و گسترش رویکرد های رادیکال حاضر شده قدری عقب بنشیند و ریاست جمهوری روحانی را بپذیرد.
اما این تمهید عملی تاکتیکی است و هدف آن نفی جنبش سبز از این طریق و بازسازی دوباره اقتدار ولایی است.
در این میان افشاگری فوق مشکل عدم استمرار در مبارزات سیاسی و در نتیجه فقدان انباشت قدرت اجتماعی را نیز پدیدار می سازد. برخورد اصلاح طلبانی چون محمد رضا خاتمی که با این حرکت حکومت همراهی کردند و پشت رهبران جنبش سبز نایستادند نیزشایسته آسیب شناسی است. علی القاعده کسانی که در یک حرکت بودند وقتی مواجه با چنین پیامی می شوند نخست باید صداقت و جدیت طرف مقابل را بسنجند وسپس در یک حرکت جمعی تصمیم لازم را بگیرند. اگر واقعا حکومت از گذشته درس گرفته و دیگر بنا نداشت روش سال ۸۸ را تکرار کند ، طبیعتا اول باید از قربانیان آن رویداد دلجویی کرده و حداقل برخورد امنیتی با آنها را متوقف می ساخت. ولی چنین اتفاقی نیفتاد و چشم انداز امیدوار کننده ای فعلا نیز دیده نمی شود.
در این راستا انتشار و دسترسی اطلاعات جدید کمک می کند تا پازل انتخابات ۹۲ تکمیل شود. خلق این رویداد با مشارکت اکثریت نسبی مردم در انتخابات رخ داد. اما نقش حکومت در فراهم ساختن فرصت مهم بود.
اطلاعات جدید بیشتر مشخص می سازد که آیا حکومت ب تمایل به ریاست جمهوری روحانی داشته و یا حداقل با آن مشکل جدی نداشته است؟
اما بررسی رفتار حکومت نشان می دهد این اقدام در مسیر کاهش شکاف ملت- دولت نیست بلکه با هدف حل مشکلات خارجی و اقتصادی و جلوگیری از تغییر موازنه قوا به نفع نیرو های معترض است. البته تحلیل فوق فعلا در حد گمانه زنی است. دسترسی به داده های جدید و روشن شدن ابعاد مغفول ماجرا درستی و یا نادرستی تصور فوق را روشن می نماید.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.