سی و شش سال از قیام ۱۹ دی مردم قم میگذرد، روزی که کمتر کسی فکر میکرد تظاهرات چند هزار نفری روحانیون و هواداران آیت الله خمینی یک نقطه عزیمت انقلاب بهمن ۵۷ شود. تصورش هنوز هم راحت نیست که تعطیلی درسهای حوزه علمیه و بازار قم و تظاهرات ده هزار نفر (به گزارش ساواک قم) آغاز گر موجی از اعتراضات شود که به تدریج اقتدار نظام شاهنشی پهلوی را فرسوده ساخت و سالی نکشید که محمد رضا شاه با چشمانی اشکبار ایران را ترک کرد و حکومت استبدادی پهلوی فرو ریخت. ۱۹ دی نقطه اغاز مراسم چهلمهای زنجیرهای (تبریز، یزد و… ) و رشد فزاینده جنبش اعتراضی و ارتقای آن به انقلاب شد.
نوفل لوشاتو از آیت الله خمینی رهبری شناخته شده نساخت بلکه حضور آیت الله در پاریس میوهای بود که شکوفه آن در واکنش خشم آلود روحانیت انقلابی وسنت گرایان مذهبی نسبت به مقاله رشیدی مطلق در ۱۹ دی ۵۶ شکفت.
جایگاه ۱۹ دی
۱۹ دی روزی مهم در تاریخ سیاسی ایران است و هنوز آن گونه که شایسته است مورد توجه قرار نگرفته است. این روز رهبری آیت الله خمینی بر انقلاب را تثبیت کرد. فوت مصطفی خمینی و اعتراضات پراکندهای که در پی تصور مشکوک بودن مرگ وی صورت گرفت، دوباره نام آیت الله خمینی را بر زبانها و قلمها جاری ساخت و موقعیت وی را در عرصه سیاسی ارتقا داد، اما هنوز این جایگاه در حدی نبود که او را در قامت رهبر انقلاب بنشاند. ۱۹ دی به رهبری او هژمونی بخشید و باعث فراگیری محبوبیت وی شد. تا پیش از آن وزن، سیاسی او فاصله چشمگیری با دیگر چهرههای برجسته اپوزیسیون نداشت.
البته ۱۹ دی به نوبه خود محصول پژواک تشدید شونده خبر مرگ مصطفی خمینی و فضا سازیهایی بود برای آن که آن مرگ غیر منتظره و ظاهرا مبهم را به توطئه حکومت شاه نسبت دهند. حکومت کنده شده از مردم همواره میتواند در موقعیتی قرار گیرد که هر اتهامی به آن باورکردنی شود. دلیل مرگ مصطفی خمینی هنوز هم معلوم نیست و حکومت ترجیح میدهد اسطوره ساخته شده تداوم یابد. اگر چه نمیتوان استفاده ابزاری از این موضوع برای گسترش اعتراضات و انفجار نارضایتی معترضین را انکار کرد اما توجه به شخصیت ایت الله خمینی و نقش فرد وی نیز عنصر مهمی است.
۵ ماه قبل از درگذشت نا بهنگام مصطفی خمینی، دکتر علی شریعتی نیز به نحوی بحث برانگیز در لندن فوت کرد اما واکنش مشابهی از سوی تودههای مردم صورت نگرفت و مرگ وی موج اعتراضی سیاسی بزرگی در داخل ایران ایجاد نکرد.
این توجه از سوی اکثریت نسبی و یا بخش تعیین کنندهای از جامعه ایران در ۱۹ دی متبلور شد، در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به اوج رسید و بعد از انقلاب نیز علی رغم ریزش اما آنقدر ماند که یکی از بزرگترین تشییع جنازههای تاریخ معاصر برای آیت الله خمینی شکل بگیرد.
کشف چرایی این مسئله و ریشه این توجه و شکل گیری انقلاب در پیوند با محوریت آیت الله خمینی موضوع مهمی در پژوهشهای تاریخی و هم رفتار شناسی سیاسی توده مردم است. در این تحقیق، بیگمان ۱۹ دی توجه ویژهای میطلبد.
اما سویه دیگر ۱۹ دی برخورد خشونت آمیز و سرکوب گرانه حکومت با اعتراض طلاب و بازاریان قم بود. ریخته شدن خون اراده برای تداوم مبارزه را تقویت کرد. البته تعداد کشته شدگان تا کنون در حد ۶ تا ۱۰ نفر تخمین زده میشود و به اندازه فوق العاده اغراق برانگیز قبلا اعلام شده نیست اما همین تعداد نیز برای پاشیدن بنزین بر روی انبار باروت کافی بود.
جرقه مقاله “رشیدی مطلق”
ازاینرو چه بسا عامل اصلی وقوع ۱۹ دی حکومت پهلوی و به احتمال زیاد شخص خود محمد رضا شاه بود. روایتهای متعددی از چگونگی نگارش و انتشار مقاله رشیدی مطلق وجود دارد. محتملترین ماجرای اشتباه مهلک حکومت پهلوی روایتی است که احمد علی انصاری تعریف میکند. بر مبنای نظر وی گزارش ساواک و وزارت خارجه مبنی بر بد گوییهای آیت الله خمینی به شاه باعث میشود شخص اول وقت مملکت از کوره در برود و دستور دهد مطلبی تند برای تحقیر، تخفیف و تنبیه بنیانگذار جمهوری اسلامی تهیه شود.
بر طبق برخی از نظرات که به نظر میرسد به واقعیت نزدیکتر باشند، فرهاد نیکوخواه مسئول دفتر مطبوعاتی وزیر دربار (هویدا ) با مطالعه پرونده آیت الله خمینی در ساواک متن اولیهای را تهیه میکند. اما شاه نمیپذیرد و خواهان حملهای تصریح تر و گزنده تر به آیت الله خمینی میشود. در نهایت نظرات شاه در نسخه نهایی تنظیم شده و در پاکتی در بسته به دفتر داریوش همایون، وزیر وقت اطلاعات ارسال گشت و او نیز در اختیار مسئولان روزنامه اطلاعات قرار داد. انگونه که احمد احرار تعریف کرده است، مسئولان روزنامه اطلاعات چند روزی مقاومت میکنند اما وقتی میبینند پشت قضیه دربار است ناگزیر تسلیم میشوند.
اختناق خود استبداد را هم خفه میکند
بنابراین خصلت تفرعن حاکم مستبد که هیچ تعریضی ر ا نباید بی پاسخ بگذارد، کار دست حکومت داده و نتیجه بر عکس میشود. طبق روایت احمد علی انصاری که اردشیر زاهدی نیز بر آن صحه میگذارد، رقابت هویدا و جشمید آموزگار نیز در قضیه موثر بوده است. اما موضوعی که چندان به ان توجه نشده است گزارشهای غلط و بزرگنمایی شده امنیتی و دیپلماتیک وقت است. آیت الله خمینی در پاسخ به پیام تسلیت یاسر عرفات گفته بود: «این مصیبتها در مقابل مصایبی که بر اسلام و مسلمین وارد شده و میشود، ناچیز است.»
اما طبق ادعای انصاری و زاهدی، ساواک و عباسعلی خلعتبری وزیر خارجه طی گزارشهایی به شاه اعلام کرده بودند که آیت الله خمینی در پاسخ به تسلیت عرفات گفته است: «درد و رنج و محنت من وقتى پایان مى گیرد که کشور ایران و ملت ایران از شر این شخص جابر (شاه) فارغ گردد»؛ یا گفتهاند ترجیعبند پاسخ آیت الله خمینی به تسلیتهای مربوط به درگذشت پسر ارشدش تاکید بر سقوط حکومت شاه بوده است». اما بازخوانی پیامهای آیت الله خمینی چنین چیزی را نشان نمیدهد. یکی از ویژگیهای نظامهای استبدادی، اعتیاد دستگاههای اطلاعاتی انها به بزرگنمایی سوژههای اطلاعاتی و دایمی نشان دادن خطرها و توطئههایی است که حکومت را احاطه کرده تا از این طریق موقعیت و منزلت مدیران ارشد امنیتی متحقق گردد.
بنابراین خوی استبدادی شاه، اتکاء به اقتدار گرایی و زبان زور و مشکل ساختاری تولید گزارشهای غلط ساواک که اطلاعات جمهوری اسلامی نیز به این مشکل مبتلا است، دست به دست هم داد و نظام پهلوی را به سمت خود زنی مرگ آور کشاند. اگر این استباه رخ نداده بود احتمال پیروزی انقلاب در بهمن ۵۷، گسترش نهضت اسلامی و رهبری آیت الله خمینی بخت کمی برای وقوع داشتند. البته اصل انقلاب منتفی نمیشد بلکه زمان وقوع آن با تاخیر مواجه میشد. اما ممکن بود قالب دیگری پیدا میکرد و فرصت جرقه بار متفاوتی موجب خیزش انقلاب میشد.
بازخوانی مقاله “رشیدی مطلق”
مقاله “رشیدی مطلق” حالتی کلیشهای و تصنعی دارد و نه به یک متن ژورنالیستی، بلکه بیشتر به یک اتهامزنی طبق دستور میماند. متن به آیت الله خمینی اتهام میزند که به خارج وابسته است. این اتهام بدون استنداد است. اما کل مفاد مقاله خلاف واقع نبود.
بعد از مرگ آیت الله خمینی معلوم شد وی شعر میگفته و حتی اشعار عاشقانه میسروده است. آیت الله پسندیده برادر بزرگتر آیت الله خمینی تایید کرد که اجدادش در هندوستان زندگی میکردهاند. البته بر مبنای برخی نظرات نیاکان انها ابتدا در همدان و یا نیشابور بودهاند وسپس به هند برای تبلیغ اسلام رفتهاند. پدر بزرگ آیت الله خمینی، سید احمد هندی برای تحصیل به نجف میرود و از آنجا بنا به تقاضای موجود در خمین، وارد این شهر میشود وبه تمشیت امور دینی مردم مشغول میشود. فرزندش مصطفی پدر آیت الله خمینی نیز بعد از کسب اجتهاد از نجف به خمین بر میگردد. بنابراین آیت الله خمینی در ایران متولد شده اما هندی زاده است که گفته میشود ریشه دور نیاکان وی ایرانی است.
اتحاد ارتجاع سیاه و سرخ اگر چه از اغراق خالی نیست اما با واقعیت تعارض نداشت. دیدگاههای فقهی، فرهنگی و اجتماعی آیت الله خمینی کاملا سمت و سوی ارتجاعی و واپسگرایانه داشت. اوا اساسا فردی بود که در گفتمان زمانه زندگی نمیکرد و در سودای رجعت به گذشته بود. عملکرد حکومتی که توسط وی تاسیس و هدایت شد نیز شکل واپسگرایانه یافت که هنوز در بخش تحول نیافته آن جاری است. بخشی از نیروهای چپ که از زاویه ضدیت با امریالیسم و سرمایه داری متحد و موتلف سنت گرایان ایدئولوژیک شدند و در سرکوب آزادیها و تجدد همراه گشتند، نیز مصداق ارتجاع سرخ بودند. به عبارتی میتوان گفت اتحاد ارتجاع سرخ وسیاه نوعی پیشگویی هشدار دهنده بود که پژواک چندانی در سپهر اپوزیسیون پیدا نکرد.
در مجموع ۱۹ دی از یک طرف نقطه شروع انقلاب بهمن ۵۷ است که لباس اسلامی به این انقلاب نشاند. آیت الله خمینی نیز با اقبال مردمی جایگاه رهبری را در اختیار گرفت. دیگر گروههای انقلابی نتوانسته بودند جنبش فراگیر اعتراضی بوجود بیاورند. سرقت انقلاب و یا موج سواری توسط وی با واقعیت تطبیق نمیکند.
اما شیوه و عواملی که قیام ۱۹ دی را خلق کرد، درست و موجه نبودند. ادعای قتل مصطفی خمینی برساختهای است که تا کنون مستندات معتبری برای آن ارائه نشده است.
مصطفی خمینی در زمان مرگ مخالف انقلاب بود و تاثیر فوت وی برای تجدید حیات نهضت انقلابی اسلامی پارادوکسیکال بود. گزارشهایی که ساواک، وزیر دربار و وزارت خارجه به شاه دادند و باعث شدند از کوره در برود نیز نشانی از واقعیت نداشت. ادعای تهمت، توهین و محتوی مقاله رشیدی مطلق نیز کاملا تطبیق نمیکرد و اکثر ادعاهای آن در مورد آیت الله خمینی منهای اتهام وابستگی با واقعیت سازگار بود و یا نشانی از واقعیت داشت.
از اینرو انقلاب اسلامی از زهدانی بیرون میآید که فرایند تولد به شکل کامل مسیر صحیح، اصولی و منطبق با حقیقت را طی ننمود بلکه خیزش مردمی بیشتر مبتنی برتهییج توده مردم بر اساس ادعاهای غلط، گزارشهای خلاف واقع و خطای محاسبه بزرگ شاه شکل گرفت.