ماجرای دیدار جمعی از هنرمندان با حسن روحانی بار دیگر نسبت سیاست با هنر را در کانون توجه قرار داده است. پیشاپیش توضیح دهم که شخصا این کار را نپسندیدم .هنرمند مطلوب از نظر من احمد شاملو ،محمد رضا شجریان، سهراب شهید ثالث، و … هستند که مستقل از قدرت تولید هنری خود را ارائه کردهاند و در عین حال به مسوولیت سیاسی و اجتماعی خود عمل نمودهاند . تاریخ نیز نشان داده است این نوع هنرمندان ماندگار هستند.. اما این نظر و یا ترجیح من دلیلی نمیشود که کار این جمع از هنرمندان که البته نماینده جامعه هنری ایران نیستند، را تخطئه کرد و یا بخواهم با ارزش داوری آنها را نفی کنم.
هنر مستقل از سیاست است و گونههای مختلفی را در بر میگیرد. از هنرمند نمیتوان انتظار یک فعال سیاسی چه آرمانگرا و چه واقعگرا داشت. قضاوت در مورد هنرمند در تحلیل آخر از ارزیابی کار و نقش هنری وی بر میخیزد. هنرمند در هر شرایطی باید فعالیت کند و گرنه چشمه ذوق هنری وی کور میشود. در سختترین شرایط حیات یک ملت این هنرمندان هستند که چراغ امید را روشن نگاه میدارند و به جامعه نشاط و سرزندگی برای بقا و تغییر میدهند. بنابراین انتظار خانه نشینی از هنرمند و یا عدم انجام فعالیت هنری به خاطر مشکلات نظام سیاسی امری غیر منطقی و در عین حال مضر است.
اما عدم خانهنشینی و فعالیت هنری نیز لزوما نیاز به دیدار با اصحاب قدرت ندارد. پیچیدگی مسئله شرایط کنونی ایران است. حسن روحانی رییس جمهور متعارف جمهوری اسلامی نیست. او محصول اتفاق سیاسی ۲۴ خرداد و دل بستن اکثریت جامعه به بهبود اقتصادی و شکستن فضای پلیسی است. در عین حال سابقه منفی گذشته روحانی در امور سیاسی و فرهنگی نیز قابل چشمپوشی نیست . اما او در انتخابات چهره دیگری از خود بروز داد. جامعه هنری کشور شرایط سختی را در ۸ سال گذشته گذراند و حال بخشی از ان میخواهد از فرصت موجود برای تجدید حیات و شکوفایی خود استفاده نماید. اکثر قریب به اتفاق کسانی که به دیدار حسن روحانی رفته بودند در انتخابات به او رای داده بودند و پذیرفتهاند اعتماد به او و حرفهای انتخاباتیاش را به آزمون بگذارند. بنابراین طبیعی است که به ملاقات وی بروند و یا بخواهند با او تعامل داشته باشند.
بنابراین نفس ملاقات و گفتگو اگر چه جنبههای آیینی و نمایشی آن بر جنبه محتویاش میچربد، ایرادی ندارد و مستحق سرزنش و همچنین تجلیل نیست. آنها در این جلسه هم باید حرف هنری میزدند و از دغدغهها و مشکلاتشان میگفتند نه اینکه بخواهند حرفهای سیاسی بزنند و یا آزادی زندانیان سیاسی را طرح کنند. اگر میکردند از نظر شخص بنده من عمل خوبی بود ولی به صورت منطقی نمیتوان چنین انتظاری داشت.
از هنرمند در حد خود او و شانش باید انتظار داشت و البته رعایت همه اصول عامی که برای همه شهروندان ضرورت دارد.
گرایشهای مختلف جامعه میتوانند مدل مطلوب کنشگری هنری و فرهنگی خود را حمایت کنند. اما این کار دلیل نمیشود که به تخریب دیگر کنشورزیها پرداخت و موضوع را ایدئولوژیک کرد.
از دید من رویکرد سیاسی و اجتماعی سید علی صالحی ، سیمین بهبهانی و علی اصغر درویشیان ، عباس معروفی و رضا براهنی بر نگاه دولت آبادی برتری فاحش دارد اما من دولت آبادی را تخطئه نمیکنم و احترامم برای وی ناشی از آثار ارزنده وی است.
این خط کشیها و زدن برچسبهای خائن و خادم بر هنرمند تداعیگر هنر متعهد و غیر متعهد اول انقلاب است. هنر ارزشی و غیر ارزشی ندارد. مجموعه سلیقههای مختلف هنری در نهایت باعث شکوفایی هنر میشود.
هنرمند متعهد به حقیقت و رسالت سیاسی و اجتماعی مطلوبیت و فضیلت دارد اما نمیتوان از همه هنرمندان چنین انتظاری داشت و ملاک خوبی و یا بدی هنرمند را محدود به این عامل نمود .
تفکیک حوزه سیاست از هنر امری ضروری برای تعالی هنری است. این امر هم شامل پوزیسیون میشود و هم اپوزیسیون. گرایشهای رادیکال سیاسی نباید با شمشیر تخریب و تحقیر سراغ هنرمندانی بروند که کنار آمدن با وضع موجود و تعامل با اصحاب قدرت برای جلو بردن کارهایشان را در پیش گرفتهاند.
در این میان جماعت محفلی از ردههای پایین جامعه هنری نیز هستند که هتاکی و چماقکشی زبانی را با فعالیت هنری اشتباه گرفتهاند. این جماعت آنقدر به وادی افراطی و قهقرا افتادهاند، که به شنیعترین شکل ممکن به تحقیر رابطه جنسی پرداخته و به باز تولید گفتمان مفعول پنداری مخالف که متعلق به افراطیون حکومتی و لمپنها است ، مشغول هستند. آنها این قدر پروا ندارند که ملاحظه حقوق و شان دگرباشان جنسی را نیز بنمایند و میکوشند کارهای سخیفشان را در قالب خط شکنی به جامعه غالب نمایند!
اما بررسی موافقتها و مخالفتها با جلسه یاد شده نشانگر برخورد سیاسی از سوی دو دسته است. دسته اول که با نگاه رادیکال سیاسی، منتقد و معترض هستند. دسته دوم طرفداران گفتمان اعتدال و حسن روحانی هستند که دفاع آنها نه به خاطر اقتضاءات هنری بلکه همراهی با حسن روحانی و بهره برداری از این موقعیت برای تقویت حسن روحانی و راهبرد سیاسی اعتدال است. از اینرو میکوشند تصویرسازی اغراق گونه از این دیدار انجام داده و از منظر سیاسی آن را امری مثبت بشمار آورند! انگار فتح الفتوحی با این دیدار صورت گرفته و اگر نرفته بودند کلا هنر در ایران تعطیل میشد!!
در حالی که این دیدارها بیشتر حال تشریفاتی دارد و جنبه تبلیغاتی آن بر جنبههای دیگرش میچربد. ابزار اصلی رییس جمهور ضمن موضعگیری اصولی وزارت ارشاد است که با پیگری مستمر و تعامل مستقیم و دوطرفه با جامعه هنری باید موانع را بردارد. هنرمند هم برای فعالیتهای هنریاش لزوما نیاز به دیدار با رییس جمهور ندارد.
پیوند زدن سرنوشت فعالیتهای هنری با یک جناح سیاسی نیز تبعات منفی سنگینی برای صاحبان اثر و نظر دارد. حرفهای روحانی در مجموع خوب بود اما تعارضها و تعارفات موجود در آن چندان جایی برای بن بستشکنی از مشکلات ساختاری هنر و فرهنگ در کشور بر نمیدارد. اگر چه در مقایسه با دوران گذشته مشکلات را کم میکند . اما این آب باریکهها فقط حکم مسکن را دارند .
طبیعتا اگر دفاع از دیدار هنرمندان از مسیر هنری و فرهنگی خارج شود و بخواهد از آن تبلیغ سیاسی برای راهبرد اعتدال ساخته شود آنگاه حق برای گرایشهای رادیکال سیاسی نیز ایجاد میشود تا به مخالفت بپردازند.
لذا بهتر است اهالی سیاست از هر دو سوی میدان این موضوع را رها کنند و آن را در قالب امری گریز ناپذیر و عادی برای هنرمندانی تلقی نمایند که در چارچوب شرایط و مشکلات ریز و درشت موجود ، راه تعامل با حکومت و جلو بردن فعالیت هنری خود را انتخاب کردهاند. یا حداقل این دیدار را تصمیم بخشی از جامعه هنری دانست که مدافع سیاستهای حسن روحانی هستند.