روش‌های احمدی‌نژادی روحانی در خوزستان

پاره‌ای از حرف‌های حسن روحانی در اولین سفر استانی‌اش به خوزستان تردید‌های جدی پیرامون عمل‌کرد دولت یازدهم و مشی حقیقی روحانی به وجود آورد. حرف‌های عجیب روحانی در تعارض با مواضعی است که در ایام تبلیغات انتخاباتی اتخاذ کرد و با ادعا‌های توسعه گرایانه، راست کرداری، برخورد کارشناسی و عقلانیت تطبیق نمی‌نماید. ابتدا گزیده‌هایی از این سخنان ناصواب ذکر می‌گردد و سپس به نقد آن‌ها پرداخته می‌شود.

روحانی

رجز خوانی پیرامون اقدام مشترک ژنو

حسن روحانی در ادعایی خود شیفته پیرامون اقدام مشترک ژنو مدعی شد:

«تا چند روز دیگر توافق ژنو اجرایی خواهد شد. می‌دانید توافق ژنو یعنی چه؟ یعنی تسلیم قدرت‌های بزرگ در برابر ملت بزرگ ایران. توافق ژنو یعنی پذیرش جهان در برابر فناوری صلح آمیزی که در سایه تلاش و ایثار دانشمندان جوان ما به دست آورده‌ایم. توافق ژنو یعنی شکستن سد تحریم که به ناروا به ملت عزیز و صلح دوست ایران تحمیل شده بود.»

وی در این سخنان که شبیه رجزخوانی‌های تو خالی است، با تحریف مسئله، می‌کوشد تا بر عقب نشینی حکومت و بخصوص خامنه‌ای از ماجراجویی هسته‌ای پرده افکند و بی‌جا از مردم ایران خرج نماید. پیش از پیروزی وی در انتخابات نیز هرگاه حکومت فعالیت‌های حساس هسته‌ای را متوقف می‌ساخت، توافقی مانند ژنو بدست می‌آمد. روحانی هم‌چنین توضیح نمی‌دهد که نقطه عزیمت توافق موقت ژنو مرحله مخفی نرمش قهرمانانه بود که حداقل یک سال قبل از رییس جمهور شدن وی شروع شده بود، نه پیروزی وی در انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری.

ادعای وی با سخنان وزیر خارجه‌اش نیز منافات دارد که در حین مذاکرات مرتب بر ضرورت راه‌کار برد برد تاکید می‌کرد و بازی با حاصل جمع صفر را زیان‌بار بشمار می‌آورد. به نظر می‌رسد او باید نخست ر‌‌ییس جمهور را در این زمینه توجیه نماید بعد به نصیحت سران کشور‌های غربی بپردازد.

ممکن است برخی استدلال کنند او این حرف‌ها را برای تشجیع مردم و آرام کردن بخش تندروی حکومت بیان می‌کند و به عبارتی مصرف داخل دارد. اما در پاسخ باید گفت اولا با وارونه سازی ماجرا، مجازگویی و اغراق‌های نامطبوع نمی‌توان با مردم طرف شد. بلکه باید از در شفافیت و صداقت وارد گشت. واقعیت‌های ژنو را باید تشریح کرد که عزت ایران و ایرانی به طور نسبی رعایت شده است.

مصرف داخل نیز امر مبهم و کشداری است. آن‌هایی که سر و صدا می‌کنند بر مبنای حرف‌های روحانی عمل‌شان را تنظیم نمی‌کنند بلکه مقایسه ادعا‌های وی با واقعیت‌ها را در نظر می‌گیرند. با این حرف‌ها نمی‌توان تب تند اصول‌گرایان سوم تیری را فرو نشاند، اگر چه کنترل آن‌ها پیشاپیش از سوی رهبری انجام شده و اخلالی در مسیر مذاکرات انجام نمی‌دهند و فقط نظارت دارند تا دولت از محدوده مورد نظر ولایت خارج نشود.

اغراق در احیای کشاورزی خوزستان

روحانی در خصوص احیای کشاورزی خوزستان اظهار داشت: «این سرزمین،‌ سرزمینی است که هر مقدار این دولت برای سرمایه‌گذاری تلاش کند، کم است. اولین قدمی که دولت قبل از آغاز این سفر برداشته و بحث‌هایش را انجام داده و به حول قوه الهی شروع می ‌کند، احیای کشاورزی استان خوزستان است. ما برای آباد کردن ۵۵۰ هزار هکتار سرزمین استان به ۱۵۰ هزار میلیارد تومان بودجه نیازمندیم که این رقم در دولت پیش‌بینی شده است…. ما از طریق صندوق توسعه در طول سه سال آینده همه زمین‌ها را آماده کشت می‌کنیم. در سفر رهبری در حدود ۱۷ سال قبل این برنامه مورد تاکید قرار گرفته و قدم‌هایی هم برداشته شده است که باید تکمیل شود. امروز رییس‌جمهور قول می‌دهد که همه توان دولت برای انجام این پروژه بکار گیرد.»

این حرف یا از سر عوام فریبی است و یا فقر آگاهی و شناخت از مسائل را نشان می‌دهد و بشدت باعث تاسف است که حرف‌هایی این چنینی که هیچ تفاوتی با اباطیل احمدی‌نژاد ندارد از زبان رییس دولتی زده می‌شود که مدعی تدبیر و امید است! این امید آفرینی‌های کاذب منبع و منشا یاس کشنده و تعمیق کننده شکاف دولت- ملت است. هم‌چنین تیشه به ریشه کار علمی و بررسی‌های کارشناسی می‌زند.

طبق ادعای روحانی باید سالانه فقط در خوزستان ۱۸۰ هزار هکتار زمین کشاورزی احیا شده که هزینه آن نزدیک به ۱۷ میلیارد دلار در حدود ۲۷ درصد بودجه سالانه (بر اساس رقم بودجه سال ۹۳ )خواهد شد! روحانی اگر بخواهد این ادعا را عملی سازد آنگ‌اه کسری بودجه گریز ناپذیر خواهد شد. چنین کاری در چارچوب شرایط کنونی ایران نشدنی است و فقط سنگ بزرگی را نشان می‌دهد.

اما مشکل بزرگ‌تر آن است که آبی برای این کشاورزی وجود ندارد. برداشت آب بیشتر نیز باعث کمبود در بخش‌های دیگر، نابودی اکو سیستم‌ها و شور شدن آب و خاک می‌شود. نیروی کار در بخش کشاورزی به صورت مازاد وجود دارد و حتی این بخش از بی‌کاری پنهان رنج می‌برد.

احمدی‌نژاد نیز در برخوردی بلند پروازانه و تخیلی خواست در قالب طرح فدک ظرف دو سال دو میلیون هکتار به زمین‌های کشاورزی در کل کشور اضافه نماید! امری که در کل ۸ سال ریاست جمهوری‌اش ده درصد آن را نیز نتوانست عملی سازد و به دادن آمار‌های دروغ و حرف‌های بی‌اساس بسنده کرد!

روحانی نیز که نمی‌‌تواند احیای کشاورزی را فقط به مردم خوزستان وعده دهد و گرنه در مظان اتهام تبعیض قرار می‌گیرد. اگر وی بخواهد نیمی از این وعده را به نیمی از استان‌های دیگر نیز بدهد آن وقت میزان زمین‌های کشاورزی که باید اضافه شوند نزدیک به یک میلیون و سیصد هکتار می‌شود که از ادعای متوهمانه احمدی‌نژاد (یک میلیون در سال)هم بیشتر است!

سابقه روحانی نشان می‌دهد که احتمال عوام‌فریبانه بودن این سخنان بیشتر از آنی است که وی از سر ناآگاهی و یا بی‌اطلاعی چنین سخنانی را به زبان آورده باشد.

شباهت آکسفورد و فیضیه!

اما شاه‌کار وی جایی بود که مدعی شباهت دانشگاه آکسفورد به مدرسه فیضیه قم شد و تلویحا این تصور را القا کرد که آکسفورد تقلیدی از حوزه علمیه قم است!!!! وی در جمع روحانیون استان خوزستان گفت: « البته غرب قدر ناشناسی می‌کند. غرب هر چه دارد از علمای اسلام دارد. شما حتی دانشگاه‌های قدیمی غرب را که نگاه می‌کنید حتی ساختمانش هم تقلید از حوزه‌های علمیه است. آکسفورد را ببینید، شبیه مدرسه فیضیه است. سبک همان سبک است. خیلی بحث‌ها این‌جا وجود دارد. دانشمندان اسلامی خدمات بسیار بزرگی کردند. البته در مقاطعی هم انحرافاتی پیش آمد که علمای بزرگ جلو آن را گرفتند.»

کسی که مدعی تحصیل دکتری در انگلستان است واقعا حیرت انگیز و تاسف‌بار است که نداند دانشگاه آکسفورد در قرن یازدهم میلادی تاسیس شده است و مدرسه فیضیه در قدیم‌ترین برآورد در دوره شاه طهماسب صفوی بنا نهاده شده است. حتی اگر مدرسه آستانه که فیضیه جای‌گزین آن شد و البته هیچ تصویری از مدرسه فوق در دسترس نیست. آن هم دو قرن بعد از آکسفورد تاسیس شد.

او با این حرف نشان داد که تقریبا هیچ شناختی از غرب ندارد و گرنه نمی‌گفت غرب هر چه دارد از علمای اسلام دارد! علمایی که وی مدعی است خود از محصولات فلاسفه و علمای یونان بهره جسته بودند!

تفاوت در وسعت، جای‌گاه و مرام‌نامه آکسفورد و فیضیه این دو مرکز علمی پیشاپیش بر هر نوع تشبیهی مهر ابطال می‌زند.

این گزافه گویی حسن روحانی در تاریخ ایران بی‌نظیر است کمتر کسی چنین بلوف‌های خجالت‌آوری را زده است!

جمع کردن ۱۱ گونی امضا

جمع کردن ۱۱ گونی امضا نیز دیگر نقطه اشتراک وی با احمدی‌نژاد است. تازه این اتفاق در شرایطی رخ داده است که سیستم الکترونیک نامه‌نگاری با ریاست جمهوری نیز راه افتاده و هم‌راهان روحانی مردم را تشویق به استفاده از این سیستم می‌کردند.

گرفتن نامه به این سبک که توسط خامنه‌ای برجسته شد و در دوره احمدی‌نژاد ( شهرداری و ریاست جمهوری ) به اوج رسید، از مصادیق عوام فریبی و ایجاد اخلال در نظام اداری کشور است!

خامنه‌ای و احمدى نژاد در نهایت پاسخ نقدى تو پاکتى و پرداخت صله را برگزیدند که تطابق بیشترى با این نوع طرح در خواست ‌ها دارد.

رییس جمهوری موفق و کار آمد است که سیستم وی و وزارت خانه‌های زیر مجموعه‌اش درست کار کنند نه این‌که به صورت موازی با نهاد‌های زیر مجموعه‌اش مسائل ارباب رجوع را حل نماید. او فقط می‌تواند شکایات را بررسی کند.

متاسفانه این سنت غلط ریشه عمیق در ایران دارد و به عریضه نویسی به رئوس هرم قدرت بر می‌گردد تا آن‌ها خود را از زیر مجموعه‌های‌شان جدا کرده و سفر‌ها و فرصت‌های تماس با مردم را تبدیل به موقعیت تبلیغاتی برای خود و حامی پروری نمایند. ایجاد مسیری ویژه و خارج از روال و مقررات متعارف برای افراد نوعی رانت است که تاثیرات منفی برای کشور و نهاد‌های تصدی خدمات عمومی دارد.

دیدن چهره افرادی که ساعت‌ها منتظر ایستاده‌اند و خود را به آب و آتش می‌زنند تا به ماشین رییس جمهور و اطرافیانش نزدیک شده و نامه‌ای را به وی برسانند، خیلی غم‌انگیز و تاسف‌بار است.

مسوولیت قرار دادن افراد در چنین موقعیت‌های خفت‌باری و یا ایجاد چنین فرصت‌هایی کمتر از کسانی نیست که از سر ناچاری و یا بهره برداری از امتیازی ویژه، کرامت انسانی خود را زیر پا می‌گذارند.

دردسر مضاعف عوام فریبی اعتدالی

حرف پیرامون افاضات فوق زیاد است اما بوی مشمئز کننده عوام فریبی و پوپولیسم به حد اعلا از آن به مشام می‌رسد. اگر وی بخواهد این رویه را ادامه دهد آن‌گاه فرق فارقی با روی‌کرد احمدی‌نژاد در تبیین سیاست‌ها وجود نخواهد داشت. باز مجاز، تخیل، گزافه گویی، توهین به شعور مخاطب و توهم جای‌گزین واقعیت و عقلانیت می‌شود. اما اظهار این حرف‌ها از سوی روحانی، گرفتاری مضاعفی دارد. احمدی‌نژاد وابسته به دستگاه ولایت و بخش بنیاد گرای حاکمیت بود که بنای کارشان بر ضدیت با علم و توسعه و دنبال کردن مدیریت آخر الزمانی بود. اما دولت اعتدال مدعی عقلانیت، توسعه، پیشرفت و دنبال کردن برنامه‌های تحول خواهانه است.

نیرو‌هایی که به توسعه، حق‌طلبی، مخالفت اصولی با عوام فریبی و روش حکم‌رانی درست باور مومنانه دارند و دنبال برخورد ابزار انگارانه با این مفاهیم نیستند باید به نقد جدی این سخنان روحانی بپردازند و این حرف‌های سخیف مستقل از این‌که چه کسی آن‌ها را می‌زند به شکل مبنایی مورد نقد و طرد قرار دهند.

البته روحانی فرصت اصلاح دارد اما لازمه اصلاح برخورد چالشی و حساب کشی دل‌سوزان میهن و معتقدان به بهروزی کشور از مسیر اصولی و مسوولانه است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.