مک‌فارلین، روحانی و موسوی

پخش “فیلم من حسن روحانی هستم” از سوی مخالفان رئیس جمهور بار دیگر پرونده مک‌فارلین و رسوایی ایران کنترا را در کانون توجه عمومی قرار داد.

47769_502

واکنش‌ها نسبت به صحت و یا نادرستی حضور حسن روحانی در مذاکرات با هیئت آمریکایی، پرونده یاد شده را مجددا گشود و باعث شد تا فعالان آن از جمله محسن کنگرلو مشاور امنیتی میرحسین موسوی در دوره نخست وزیری، از چهره‌های سابق امنیتی و از نزدیکان کنونی هاشمی رفسنجانی به صحنه بیاید و اطلاعات جدیدی از ماجرا را فاش سازد.
قبل از ورود به این بحث که اظهارات کنگرلو چه ابعاد تازه‌ای از ماجرا را روشن می‌کند، باید نقش حسن روحانی در ماجرا را بررسی کرد.

علی لاریجانی نقش روحانی در مذاکرات با مک فارلین را رد کرد. شاید این موضعگیری مطلوب خود حسن روحانی و حلقه نزدیکانش باشد اما بررسی واقعیت‌ها نشان می‌دهد این ادعا حداقل در کلیتش درست نیست.

طبق خاطرات رفسنجانی، روحانی از ماجرا مطلع بوده و در بخشی از پرونده همکاری داشته است. آن‌گونه که بعدا توضیح داده می‌شود و مطابق ادعای کنگرلو، او در تصمیم‌گیری پیرامون انجام مذاکره با مقامات آمریکایی و طراحی گفتگو ها و مراحل اولیه نقشی نداشته، اما در مرحله نهائی در جمع بازیگران حاضر بوده است. اساسا بررسی سوابق و موضع گیری‌های روحانی از ابتدا نشان می‌دهد او در جمع کارگزاران جمهوری اسلامی از نیروهای مدافع رابطه عادی و بدون تنش با غرب بوده است.

رفسنجانی در خاطراتش در سال ۱۳۶۵ در دو فراز می‌گوید: «به آقای دکتر روحانی گفتم که برای کنترل قطعات و اداره مسائل سیاسی و مذاکرات همکاری کنند.»…«قرار شد هدیه را نپذیریم و ملاقات ندهیم و مذاکره را در سطح دکتر هادی و دکتر روحانی و مهدی‌نژاد مخفی نگه داریم و [مذاکرات] محدود به مسئله گروگان‌های آمریکایی در لبنان و دادن قطعات هاک و چند قلم دیگر اسلحه [باشد].»

روحانی در مقطع یادشده، رئیس کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی مجلس دوم و همچنین با حکم خامنه‌ای رئیس جمهور وقت، مسئول پدافند هوایی کشور بود.

روایت آمریکایی‌ها

اولیور نورث از اعضای شورای امنیت ملی آمریکا در دوره دوم ریاست جمهوری رونالد ریگان مدعی است که حسن روحانی با هیئت آمریکایی در هتل استقلال ( هیلتون) دیدار کرده و مک فارلین نیز در این گفتگوها حضور داشته است. نشریه فارین پالیسی که گزارشی در خصوص این دیدارها و نقش روحانی منتشر کرد ،به نقل از هاوارد تیشر کارمند شورای امنیت ملی نوشت که روحانی با اسم مستعار در جلسات شرکت می‌کرد تا در صورت واکنش تندروها بتواند خود را حفظ کند.

مک فارلین در کتاب خاطرات خود اسامی افراد هیئت ایرانی را چهار نفر به نام های نجفی، مصطفوی، سمیعی و کنگرلو ذکر کرده که هویت سه نفر تاکنون مشخص شده است. کنگرلو اسم واقعی محسن کنگرلو از نیروهای اطلاعاتی وقت است. منظور از نجفی هم هادی نجف‌آبادی است. او از نیرو های نزدیک به آیت‌الله منتظری و از اعضای حزب جمهوری اسلامی بود که بعد از عزل آیت‌الله منتظری از او فاصله گرفت. او معاون روحانی در کمیسیون سیاست خارجی مجلس دوم نیز بود.

سمیعی نام مستعار فریدون ورودی‌نژاد از چهره‌های اطلاعاتی دهه شصت است که بعد ها مسئول خبرگزاری ایرنا و سفیر ایران در چین شد. اما هنوز معلوم نشده مصطفوی چه کسی است. آیا این نام واقعی است یا مستعار؟

برخی از قرائن و نشانه‌ها موید ان است که مصطفوی نام مستعار حسن روحانی بوده است اگر چه به توجه به اطلاعات موجود نمی‌توان به قطعیت در این خصوص داوری کرد. روحانی با توجه به منع آیت‌الله خمینی در خصوص ارتباط مقامات درجه یک ایرانی با هیات آمریکایی نمی‌توانسته با اسم واقعی خود چنین دیداری کند.
بنابراین معلوم می‌شود مهندس موسوی ضمن باور به دیدگاه ضدیت با آمریکا و استکبار ستیزی نگاهی عملگرایانه به موضوع نیز داشته است.

کنگرلو دلیل کار را نیاز مبرم ایران به دریافت موشک و جنگ‌افزارهای آمریکایی اعلام کرده است. او می‌گوید: «ما شدیدا در مضیقه بودیم و عراق ۱۴ شهر ما را گرفته و در حال پیشروی بود. ما دیدیم اسلحه استراتژیکی که بتواند از پس تانک‌های T72 که روس‌ها ۲۰۰۰ تای آن را به صدام داده بودند بربیاید موشک آمریکایی است. خود آمریکایی‌ها به ما پیشنهاد کردند که به ما کمک کنند و پیشنهاداتی هم در مورد انتخابات داشتند.» واسطه ارتباط او با آمریکائی ها منوچهر قربانی فر بود که توسط یکی از آشنایانش در پاریس به او معرفی شده بود.

۲- اطلاع آیت‌الله خمینی از ماجرا

با توجه به رابطه خوب و نزدیک میرحسین موسوی با آیت‌الله خمینی و دفتر وی و بخصوص سید احمد خمینی، می‌توان نتیجه‌گیری کرد که این موضوع برگ تایید دیگری از اطلاع و موافقت آیت‌الله خمینی با انجام مذاکره با آمریکائی‌ها برای خرید سلاح است. واکنش توهین‌آمیز و خشم‌آلود بنیانگذار جمهوری اسلامی با ۸ نماینده معترض به مخفی نگاه داشتن مذاکرات از مجلس و متهم کردن آنها در به کار بردن لحنی تندتر از رادیو اسرائیل در کنار این اطلاعات فرضیه آگاهی از ماجرا و موافقت وی را قوت می‌بخشد. البته وی با هدف آمریکائی‌ها از ایجاد تغییر در روابط و تنش‌زدائی موافق نبود.

۳- راهبرد آمریکا در مهار دو جانبه ایران و عراق

صحبت‌های کنگرلو تاییدکننده دیدگاهی است که آمریکا در جنگ ایران و عراق سیاست مهار دو کشور را دنبال می‌کرد و جانبداری مطلق از هیچکدام از طرف نزاع نداشت. او می‌گوید در شرایطی که ایران در تنگنا قرار گرفته بود خود آمریکائی‌ها تماس گرفته و خواهان ارسال سلاح هایی به ایران می‌شوند تا موازنه قوا به سود عراق جلو نرود.

کنگرلو در این راستا می‌گوید : «آنها می‌خواستند نه ما برنده شویم و نه صدام. آنها می‌خواستند خودشان برنده شوند و در زمانی برنده‌شدن آنها به معنی هم‌نظربودن ایران، ترکیه و عربستان بود. در منطقه بعضی از کشورها رابطه صدساله با آمریکا دارند و هیچ تصمیمی بدون اذن آمریکا نمی‌گیرند. به صورت طبیعی ممکن است زمانی منافع آمریکا و ایران یکی شود. ما از این فرصت استفاده کردیم و موشک‌ها را گرفتیم»

۴- همکاری برخی از کارگزاران حکومت پهلوی با نظام

کنگرلو فاش می‌سازد در دهه شصت و در دوران جنگ با عراق بخشی از مقامات حکومت محمد رضا شاه در حوزه‌های اقتصادی، سیاسی و امنیتی با حکومت همکاری کرده و اطلاعاتی را در اختیار آن می‌گذاشتند. اظهارات کنگرلو که به طور مشخص اسم دکتر مهدوی وزیر پیشین اقتصاد و تجارت را می‌آورد، سرفصل مهمی در تاریخ پس از انقلاب است که مورد غفلت واقع شده است. این همکاری‌ها توسط برخی از مقامات حکومت گذشته مانند فردوست از همان روز های نخست بعد از انقلاب شروع شد و اینک بر اساس اظهارات کنگرلو فقط محدود به آنهایی نبوده که در داخل کشور گرفتار شده بودند بلکه برخی از نیرو های وابسته به رژیم گذشته که در خارج از کشور بودند نیز به همکاری در حوزه هایی پرداختند.

در این راستا توجه به کتاب خاطرات پرویز ثابتی و تشبه برخی از سمت‌گیری های او با دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی نیز روشنگر است. البته انگیزه شماری از همکاری‌ها می‌تواند دفاع از منافع ملی و سرزمینی ایران بوده باشد.

در مجموع سخنان و اطلاعاتی که کنگرلو داده است را نمی‌توان سند قطعی به حساب آورد اما منبع ارزشمندی است که در کشف حقیقت ماجرا سودمند خواهد بود. صحت اظهارات وی نیز نیازمند ارائه مستندات و شواهد تایید کننده است.

انتشار کامل خاطرات وی اطلاعات بیشتری را در خصوص پرونده مک فارلین در اختیار می دهد که هنوز ابعاد کامل چگونگی موافقت نظام با سفر وی به تهران مشخص نیست. کنگرلو این سفر را در چارچوب نیاز متقابل دو کشور توجیه می‌کند که با اصرار آمریکائی‌ها به دیدار با مقامات ایران مجبور به پذیرش آنها در تهران شدند. نتیجه گیری‌ها در این مطلب با فرض درست بودن اظهارات کنگرلو صورت گرفته است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در پژوهش‌های تاریخی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.