پخش “فیلم من حسن روحانی هستم” از سوی مخالفان رئیس جمهور بار دیگر پرونده مکفارلین و رسوایی ایران کنترا را در کانون توجه عمومی قرار داد.
واکنشها نسبت به صحت و یا نادرستی حضور حسن روحانی در مذاکرات با هیئت آمریکایی، پرونده یاد شده را مجددا گشود و باعث شد تا فعالان آن از جمله محسن کنگرلو مشاور امنیتی میرحسین موسوی در دوره نخست وزیری، از چهرههای سابق امنیتی و از نزدیکان کنونی هاشمی رفسنجانی به صحنه بیاید و اطلاعات جدیدی از ماجرا را فاش سازد.
قبل از ورود به این بحث که اظهارات کنگرلو چه ابعاد تازهای از ماجرا را روشن میکند، باید نقش حسن روحانی در ماجرا را بررسی کرد.
علی لاریجانی نقش روحانی در مذاکرات با مک فارلین را رد کرد. شاید این موضعگیری مطلوب خود حسن روحانی و حلقه نزدیکانش باشد اما بررسی واقعیتها نشان میدهد این ادعا حداقل در کلیتش درست نیست.
طبق خاطرات رفسنجانی، روحانی از ماجرا مطلع بوده و در بخشی از پرونده همکاری داشته است. آنگونه که بعدا توضیح داده میشود و مطابق ادعای کنگرلو، او در تصمیمگیری پیرامون انجام مذاکره با مقامات آمریکایی و طراحی گفتگو ها و مراحل اولیه نقشی نداشته، اما در مرحله نهائی در جمع بازیگران حاضر بوده است. اساسا بررسی سوابق و موضع گیریهای روحانی از ابتدا نشان میدهد او در جمع کارگزاران جمهوری اسلامی از نیروهای مدافع رابطه عادی و بدون تنش با غرب بوده است.
رفسنجانی در خاطراتش در سال ۱۳۶۵ در دو فراز میگوید: «به آقای دکتر روحانی گفتم که برای کنترل قطعات و اداره مسائل سیاسی و مذاکرات همکاری کنند.»…«قرار شد هدیه را نپذیریم و ملاقات ندهیم و مذاکره را در سطح دکتر هادی و دکتر روحانی و مهدینژاد مخفی نگه داریم و [مذاکرات] محدود به مسئله گروگانهای آمریکایی در لبنان و دادن قطعات هاک و چند قلم دیگر اسلحه [باشد].»
روحانی در مقطع یادشده، رئیس کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی مجلس دوم و همچنین با حکم خامنهای رئیس جمهور وقت، مسئول پدافند هوایی کشور بود.
روایت آمریکاییها
اولیور نورث از اعضای شورای امنیت ملی آمریکا در دوره دوم ریاست جمهوری رونالد ریگان مدعی است که حسن روحانی با هیئت آمریکایی در هتل استقلال ( هیلتون) دیدار کرده و مک فارلین نیز در این گفتگوها حضور داشته است. نشریه فارین پالیسی که گزارشی در خصوص این دیدارها و نقش روحانی منتشر کرد ،به نقل از هاوارد تیشر کارمند شورای امنیت ملی نوشت که روحانی با اسم مستعار در جلسات شرکت میکرد تا در صورت واکنش تندروها بتواند خود را حفظ کند.
مک فارلین در کتاب خاطرات خود اسامی افراد هیئت ایرانی را چهار نفر به نام های نجفی، مصطفوی، سمیعی و کنگرلو ذکر کرده که هویت سه نفر تاکنون مشخص شده است. کنگرلو اسم واقعی محسن کنگرلو از نیروهای اطلاعاتی وقت است. منظور از نجفی هم هادی نجفآبادی است. او از نیرو های نزدیک به آیتالله منتظری و از اعضای حزب جمهوری اسلامی بود که بعد از عزل آیتالله منتظری از او فاصله گرفت. او معاون روحانی در کمیسیون سیاست خارجی مجلس دوم نیز بود.
سمیعی نام مستعار فریدون ورودینژاد از چهرههای اطلاعاتی دهه شصت است که بعد ها مسئول خبرگزاری ایرنا و سفیر ایران در چین شد. اما هنوز معلوم نشده مصطفوی چه کسی است. آیا این نام واقعی است یا مستعار؟
برخی از قرائن و نشانهها موید ان است که مصطفوی نام مستعار حسن روحانی بوده است اگر چه به توجه به اطلاعات موجود نمیتوان به قطعیت در این خصوص داوری کرد. روحانی با توجه به منع آیتالله خمینی در خصوص ارتباط مقامات درجه یک ایرانی با هیات آمریکایی نمیتوانسته با اسم واقعی خود چنین دیداری کند.
بنابراین معلوم میشود مهندس موسوی ضمن باور به دیدگاه ضدیت با آمریکا و استکبار ستیزی نگاهی عملگرایانه به موضوع نیز داشته است.
کنگرلو دلیل کار را نیاز مبرم ایران به دریافت موشک و جنگافزارهای آمریکایی اعلام کرده است. او میگوید: «ما شدیدا در مضیقه بودیم و عراق ۱۴ شهر ما را گرفته و در حال پیشروی بود. ما دیدیم اسلحه استراتژیکی که بتواند از پس تانکهای T72 که روسها ۲۰۰۰ تای آن را به صدام داده بودند بربیاید موشک آمریکایی است. خود آمریکاییها به ما پیشنهاد کردند که به ما کمک کنند و پیشنهاداتی هم در مورد انتخابات داشتند.» واسطه ارتباط او با آمریکائی ها منوچهر قربانی فر بود که توسط یکی از آشنایانش در پاریس به او معرفی شده بود.
۲- اطلاع آیتالله خمینی از ماجرا
با توجه به رابطه خوب و نزدیک میرحسین موسوی با آیتالله خمینی و دفتر وی و بخصوص سید احمد خمینی، میتوان نتیجهگیری کرد که این موضوع برگ تایید دیگری از اطلاع و موافقت آیتالله خمینی با انجام مذاکره با آمریکائیها برای خرید سلاح است. واکنش توهینآمیز و خشمآلود بنیانگذار جمهوری اسلامی با ۸ نماینده معترض به مخفی نگاه داشتن مذاکرات از مجلس و متهم کردن آنها در به کار بردن لحنی تندتر از رادیو اسرائیل در کنار این اطلاعات فرضیه آگاهی از ماجرا و موافقت وی را قوت میبخشد. البته وی با هدف آمریکائیها از ایجاد تغییر در روابط و تنشزدائی موافق نبود.
۳- راهبرد آمریکا در مهار دو جانبه ایران و عراق
صحبتهای کنگرلو تاییدکننده دیدگاهی است که آمریکا در جنگ ایران و عراق سیاست مهار دو کشور را دنبال میکرد و جانبداری مطلق از هیچکدام از طرف نزاع نداشت. او میگوید در شرایطی که ایران در تنگنا قرار گرفته بود خود آمریکائیها تماس گرفته و خواهان ارسال سلاح هایی به ایران میشوند تا موازنه قوا به سود عراق جلو نرود.
کنگرلو در این راستا میگوید : «آنها میخواستند نه ما برنده شویم و نه صدام. آنها میخواستند خودشان برنده شوند و در زمانی برندهشدن آنها به معنی همنظربودن ایران، ترکیه و عربستان بود. در منطقه بعضی از کشورها رابطه صدساله با آمریکا دارند و هیچ تصمیمی بدون اذن آمریکا نمیگیرند. به صورت طبیعی ممکن است زمانی منافع آمریکا و ایران یکی شود. ما از این فرصت استفاده کردیم و موشکها را گرفتیم»
۴- همکاری برخی از کارگزاران حکومت پهلوی با نظام
کنگرلو فاش میسازد در دهه شصت و در دوران جنگ با عراق بخشی از مقامات حکومت محمد رضا شاه در حوزههای اقتصادی، سیاسی و امنیتی با حکومت همکاری کرده و اطلاعاتی را در اختیار آن میگذاشتند. اظهارات کنگرلو که به طور مشخص اسم دکتر مهدوی وزیر پیشین اقتصاد و تجارت را میآورد، سرفصل مهمی در تاریخ پس از انقلاب است که مورد غفلت واقع شده است. این همکاریها توسط برخی از مقامات حکومت گذشته مانند فردوست از همان روز های نخست بعد از انقلاب شروع شد و اینک بر اساس اظهارات کنگرلو فقط محدود به آنهایی نبوده که در داخل کشور گرفتار شده بودند بلکه برخی از نیرو های وابسته به رژیم گذشته که در خارج از کشور بودند نیز به همکاری در حوزه هایی پرداختند.
در این راستا توجه به کتاب خاطرات پرویز ثابتی و تشبه برخی از سمتگیری های او با دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی نیز روشنگر است. البته انگیزه شماری از همکاریها میتواند دفاع از منافع ملی و سرزمینی ایران بوده باشد.
در مجموع سخنان و اطلاعاتی که کنگرلو داده است را نمیتوان سند قطعی به حساب آورد اما منبع ارزشمندی است که در کشف حقیقت ماجرا سودمند خواهد بود. صحت اظهارات وی نیز نیازمند ارائه مستندات و شواهد تایید کننده است.
انتشار کامل خاطرات وی اطلاعات بیشتری را در خصوص پرونده مک فارلین در اختیار می دهد که هنوز ابعاد کامل چگونگی موافقت نظام با سفر وی به تهران مشخص نیست. کنگرلو این سفر را در چارچوب نیاز متقابل دو کشور توجیه میکند که با اصرار آمریکائیها به دیدار با مقامات ایران مجبور به پذیرش آنها در تهران شدند. نتیجه گیریها در این مطلب با فرض درست بودن اظهارات کنگرلو صورت گرفته است.