ظریف، روحانی و خامنه‌ای در سیاست خارجی

سیاست خارجی دولت حسن روحانی، جای در میان تقابل و سازگاری با غرب تبیین رویکرد سیاست خارجی دولت یازدهم امر راحتی نیست.این دولت آشکارا در مقایسه با دیدگاه‌های اولیه دولت احمدی‌نژاد و نظرات رهبری و اصول گرایان، رویکرد بازتری به غرب و فعالیت در چارچوب نظم بین‌المللی دارد.

9A11758F-33BD-4932-9AD4-8E1EA4897466_w640_r1_s

اما در عین حال بررسی عملکرد وزارت خارجه در هشت ماه گذشته و مواضع روحانی در سیاست خارجی تفاوت‌های قابل ملاحظه‌ای با دیدگاه معتقد به سیاست خارجی باز و تعامل گرا با غرب و جامعه جهانی را نشان می‌دهد. این دولت را می‌توان در چارچوب سیاست‌های حکومت و بخش اصول گرای آن نزدیک‌ترین دیدگاه به تعامل با غرب دانست. اما رویکرد آن با دیدگاه اصلاح طلبان تفاوت داشته و در مقایسه با آن‌ها نگاه بسته‌تر و انقباضی را دنبال می‌کند.

موضع گیری وزارت خارجه بعد از تدوین و تصویب قطعنامه ایران اتحادیه اروپا در این خصوص روشنگر است.

فرازی از سخنان مرضیه افخم چنین است: «لزوم احترام و درک پارلمان اروپا نسبت به باورهای دینی، تاریخی و فرهنگی کشور‌ها امری اجتناب ناپذیر بوده و پارلمان اروپا برای کمک به رفع دغدغه حقوق بشری در سطح جهان بطور اساسی و بنیادین مانع شود که حقوق بشر به عنوان ابزاری سیاسی مورد استفاده قرار گیرد…. جمهوری اسلامی ایران با الهام از تعالیم دینی و اسلامی، حفظ و رعایت حقوق شهروندان و ارتقاء حقوق بشر را بطور جدی دنبال می‌کند و طرح ادعاهای یک طرفه؛ بی‌اساس و غیر مستند در این زمینه مطمئنا کمک کننده نخواهد بود.»

محمد جواد ظریف، وزیر خارجه ایران، نیز در دیدار با اعضاء کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی مجلس گفت: «پارلمان اروپا در شان و جایگاه اخلاقی نیست که بتواند در رابطه با وضعیت دیگر کشور‌ها اعلام نظر کند. این پارلمان، جایگاه اندک در مناسبات درون اروپائی و بسیار حاشیه‌ای در مناسبات بین المللی دارد و لذا در موقعیتی قرار ندارد که بدان توجه چندانی شود و در سطح و حدی نیست که این میزان در مورد آن بحث شود.

واضح است که پارلمان اروپایی به لحاظ وزن سیاسی و حقوق و تاریخچه اخیر در اروپا نه تنها در گذشته تاریخی این قاره بلکه حتی در دو دهه گذشته، به ویژه کشتارهایی که در دهه ۹۰ میلادی در بوسنی و منطقه بالکان رخ داد، رفتاری که در درون اروپا نسبت به خارجیان و مسلمانان می‌شود و نیز برخورد با تقاضای عضویت کشورهای مسلمان، فاقد مشروعیت و مقبولیت در وعظ دیگران نسبت به رعایت حقوق بشر است.»

این موضع گیری‌ها تفاوتی با موضع گیری جناح‌های اصول گرا و دولت احمدی‌نژاد ندارد.

مصاحبه آقای ظریف با روزنامه اطلاعات دریچه‌های بهتری را برای فهم ذهنیت حاکم بر دستگاه دیپلماسی کشور فراهم می‌نماید. بخش‌هایی از سخنان او در ادامه ذکر می‌شود:

«اگر روزی نظام، یعنی در راس آن رهبری تصمیم بگیرد و بعد در چارچوب بدنه اجرایی کشور عملیاتی شود و حتماً‌ با مجوز رهبری گفت‌وگو می‌شود، اما فعلاً مجوز کلی رهبری، گفتگو درباره موضوع هسته‌ای است ولاغیر و ما هم به این متعهد هستیم؛ وگرنه ما با آمریکا مشکلات دیگری داریم و آنان هم مشکلات دیگری با ما دارند. آنان ممکن است راجع به مشکلاتشان بخواهند با ما صحبت کنند؛ ما اما هنوز چنین تصمیمی نگرفته‌ایم. اگر روزی تصمیم بگیریم که با آمریکا مذاکره کنیم درباره موضوعات مورد تمایل خودمان است نه موضوعاتی که آنان صرفا روی میز بگذارند»، «من موضوع برنامه هسته‌ای ایران را بهانه‌ای برای پیگیری اهداف دیگری می‌دیدم به هر حال بازی‌ یی را تعریف کرده بودند و در این بازی راحت بودند؛ چون برایشان تعریف شده بود و معلوم بود که ایران هم مخالفت می‌کند در آن صورت آن‌ها می‌توانند ایران را به عنوان تهدید امنیتی جلوه دهند؛ پروژه‌ای که در روابط بین‌الملل امنیتی سازی می‌گویند. این پروژه در طول چند سال اجرا شده بود، البته گفتمان دولت گذشته هم به این پروژه کمک کرده بود نمی‌خواهم دولت گذشته را نقد کنم.»، «ما در جمهوری اسلامی به دلیل سابقه تاریخی، بیشتر مشکلات را از بیرون دیده‌ایم و راه حل را هم در بیرون جست‌وجو کرده‌ایم و این خطر استراتژیک برای ماست. از این رو است که مقام معظم رهبری بار‌ها تکرار کرده‌اند که نگاه‌تان باید به درون باشد. راه حل را باید در درون نگاه کنید؛ یعنی ما با همه مشکلات بیرونی باید باز هم فقط نگاه‌مان به این نباشد که اگر مشکل بیرونی حل شد، مشکلات ما حل می‌شود. اگر مردم می‌خواهند به من، تیم مذاکره کننده و به سیاست خارجی کمک کنند، باید حتماً تمرکزشان به حل موضوع از درون باشد و آنچه که مقام معظم رهبری و مجموعه مسئولان نظام به عنوان اقتصاد مقاومتی مطرح کردند به معنی اقتصاد ریاضتی نیست؛ به معنای اقتصاد درونزاست»، «ما باید بفهمیم دنیا به کدام سمت می‌رود، باید بفهمیم که چگونه دنیا در حال تحول است نه برای اینکه خودمان را با آن تطبیق بدهیم، بلکه برای اینکه بتوانیم از نقاط خالی این دنیای در حال تحول استفاده بکنیم. در حوزه‌هایی که مزیت نسبی داریم، خودمان را مستقر کنیم؛ نهادینه کنیم. یک زمانی دنیا، دنیای متصلب دو قطبی بود و خیلی جای خالی نداشت و زمین بازی‌اش خیلی محدود بود. اما اکنون واقعاً شرایطی ایجاد شده است دولت‌ها بسیار فرا‌تر از قد و قواره‌شان می‌توانند بازیگری داشته باشند؛ حتی فرا‌تر از دولت‌ها، گروه‌ها، موسسات و شبکه‌ها می‌توانند بازیگر باشند. حتی شبکه‌های فراملی، گروه‌های مختلف یک اقلیت قومی در کشورهای مختلف وقتی جمع می‌شوند به عنوان یک بازیگر جهانی عمل می‌کنند و می‌توانند تاثیرگذار باشند، افراد می‌توانند تاثیرگذار باشند.»

سخنان ظریف به خوبی خطوط کلی سیاست خارجی جدید دولتی را ترسیم می‌کند که مخالفت رهبری را به عنوان خط قرمز می‌پذیرد. نگاه کلی آن مبتنی بر تصور خصومت محور با غرب است اما معتقد به برخورد دفاعی و محافظه کارانه با هدف تنش زدایی است تا از این طریق منافع نظام و کشور یا به قول ظریف اهداف ملی و آرمانی تامین شود.

در نگاه «اعتدالیون» تنها دولت بازیگر اصلی در سیاست خارجی است و سازمان‌های مردم نهاد، نیرو‌های جامعه مدنی و نیرو‌های مستقل سیاسی حق تماس و گفت‌وگو و بازیگری در عرصه بین‌المللی را ندارند مگر اینکه نظرات آن‌ها در چارچوب نظام بگنجد.

ظریف برای شبکه‌های فرا ملی و یا گروه‌های قومیتی نقش آفرینی را به صورت کلی قبول دارد ولی وقتی نوبت به ایران می‌رسد وزارت خارجه تحت مدیریت وی طی بیانیه رسمی به دیدار مقامات اروپایی با بخشی از نیرو‌های جامعه مدنی ایران اعتراض می‌کند.

دولت به صورت محدود و کنترل‌شده آشتی با غرب را دنبال می‌کند تا مشکلات نظام حل شده و از انزوا بیرون بیاید اما خواهان اتحاد استراتژیک با غرب و نزدیک ساختن روابط نیست بلکه توانش را متمرکز می‌کند تا مشکلات حل و فصل گردد و روابط در حد متعارف تنظیم شود. برنامه هسته‌ای و برخی فعالیت‌های نظامی تنها حوزه‌هایی هستند که دولت روحانی داد و ستد امتیازات را قبول دارد و در حوزه حقوق بشر و سیاست داخلی اساسا دخالت غرب و جامعه جهانی را قبول ندارد.

دولت یازدهم به مبانی و قواعد حاکم بر دیپلماسی جهان بها می‌دهد و در این زمینه توانایی دارد اما توجهش جنبه شکلی و فرمال دارد و به لحاظ محتویی با آن سنخیت تام ندارد. سازگاری با دنیا به عنوان یک اولویت برای دولت مطرح نیست بلکه می‌کوشد دیدگاه تقابلی را از طریق آتش بس و متارکه درگیری محدود نماید اما به سمت بهبود و گسترش روابط حرکت نمی‌کند.

البته این رویکرد ناشی از دیدگاه اصلی دولتمردان کابینه دولت یازدهم نیست بلکه جایگاه آن‌ها در عرصه سیاسی و به خصوص نسبتشان با رهبری آن‌ها را به چنین موضعی رسانده است. اگر چنین دیدگاهی را روحانی و ظریف در دولت دنبال نمی‌کردند، اساسا روحانی اجازه نمی‌یافت وارد ساختمان پاستور شود. ولی اگر محدودیت‌های فوق نباشد، روحانی مانند هاشمی رفسنجانی مشکلی با عادی شدن روابط با غرب ندارد.

مردان دیپلماسی دولت مدعی شفافیت و بیان واقعیت‌ها هستند. محمد جواد ظریف می‌گوید موقع دریافت رای اعتماد از مجلس قول داده است که هرگز در مقام وزیر دروغ نگوید. اما پاره‌ای از مواضع وی با واقعیت‌ها تطبیق نمی‌کند.

به عنوان مثال او مدعی است غرب به بن بست رسیده بود و مقاومت مردم ایران که در انتخابات به اوج رسید باعث شد که عقب‌نشینی کنند و خط قرمز خود را در خصوص منع ایران از غنی سازی اورانیوم را زیر پا بگذارند. این ادعا با واقعیت‌ها تعارض زیادی دارد.

غرب از اواسط دوره دوم ریاست جمهوری احمدی‌نژاد حاضر بود در صورت عقب نشینی حکومت از غنی سازی بیست درصدی بخشی از تحریم‌ها را بردارد. این اتفاق در آن دوران نیفتاد و دولت روحانی وقتی این پیشنهاد غرب را پذیرفت، توافقنامه ژنو نیز تحقق یافت. در انتخابات مردم به دیدگاهی رای دادند که پافشاری بر روی غنی سازی به قیمت تحمل تبعات تحریم‌ها را منطقی نمی‌دانست. اگر بحث مقاومت بود که کاندیدا‌های وابسته به اصول گرایان می‌بایست رای می‌آوردند. بر خلاف ادعای او در متن اقدام مشترک شش ماهه، پذیرش حق غنی‌سازی ایران در توافق جامع محدود به موافقت ۱+۵ در خصوص نوع، سطح، اندازه و نوع مصرف شده است.

در مجموع دیدگاه سیاست خارجی دولت روحانی را باید در میانه دیدگاه‌های دولت خاتمی و احمدی‌نژاد دانست که البته شیب آن به سمت اصلاح طلب‌ها بیشتر است. منتها دولت یازدهم چارچوب رویکرد تقابلی در سیاست خارجی را تغییر نخواهد داد بلکه می‌کوشد آنرا از حالت تهاجمی به سمت دفاعی هدایت کند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.