آیت الله شیرازی، قربانی نظام ولایت فقیه ( بخش اول)

طیفی از روحانیت مدرن و سنتی سیاسی و غیر سیاسی در برابر حاملان ولایت فقیه ایستادند. ناکامی در کنترل کامل و مطیع سازی حوزه های علمیه و مراکز دینی هم روشنگر خصلت تمامیت خواه جمهوری اسلامی است و هم نمایانگر بخشی از مقاومت بافت سنتی جامعه ایران در برابر اقلیتی از روحانیت است که سودای ادغام نهاد های دینی در اراده ولی فقیه را داشته و دارند.

2q9yw4y

از اینرو فصلی از تضییع حقوق و اذیت و آزار صاحبان قدرت بعد از انقلاب مربوط به روحانیت و مراجع منتقد است. این بخش از قربانیان سرکوب حکومتی کمتر مورد توجه قرار گرفته اند.

یکی از مراجع و روحانیون سرشناس که به دلیل مخالفت با اعمال حکومت متحمل هزینه های زیادی شد آیت الله سید محمد شیرازی است. در سلسله نوشته های پیشرو زندگی سیاسی، مذهبی و اجتماعی این روحانی مردمی مورد بررسی قرار می گیرد.
تاکید اصلی بر روی تضییع حقوق شهروندی و حق وی به عنوان یک مجتهد و فقیه شیعی است. افکار و عقاید سیاسی و دینی وی در این نوشتار موضوعیت ندارند. بلکه سعی می گردد عوامل، بستر و مسائلی که باعث برخورد بین وی و جمهوری اسلامی شد، از زاویه ای حتی المقدور بی طرفانه و در چارچوب ارزیابی منصفانه و مستند تشریح گردد و در پایان موقعیت جریان وی در جغرافیای سیاسی و عقیدتی شیعیان و بخصوص حوزه علمیه قم نیز مورد بررسی قرار می گیرد. دلایل و مواضع حکومت و نزدیکان آیت الله خمینی نسبت به وی نیز طرح شده و با دیدگاه انتقادی بررسی می گردد.

آیت الله سید محمد شیرازی روحانی خاصی است به سختی می توان وی را در دسته های متعارف حوزه علمیه قرار داد. شالوده اصلی عقیدتی وی سنتی بود اما از اولین علمای معاصر بود که از ابزار های مدرن به خوبی استفاده کرد. او نگاه سیاسی داشت و همچنین به فعالیت هایش بعد جهانی بخشید. دیدگاه های سیاسی وی در پرتو زمان دچار تحولاتی شد. برای او وحدت جهان اسلام مهم بود اما در عین حال از رویارویی با سنی ها مشکلی نداشت . همبستگی جهان اسلام برای وی در محوریت شیعه معنا داشت. با تقریب و تکثر گرایی در جهان اسلام میانه خوبی نداشت .تا دوره ای در فکر تشکیل حکومت اسلامی و تحقق کلمه اعلای حق بود. اما بعد از انقلاب اهتمام وی در دفاع از آزادی ها و حق انتقاد در جامعه اسلامی بود و مبارزه با استبداد دینی به اولویت وی بدل شد. از دموکراسی هم با قرائت خاص خودش و در چارچوب موازین اسلامی صحبت می کرد. البته تمامی مواضع وی در چارچوب تلقی سنت گرایانه و اسلام فقاهتی از تشیع بود. او رابطه ای با روشنفکران نداشت. با مبانی مدرنیته مخالف بود. اما از ابزار های مدرن به خوبی استفاده می کرد. به ارزش تشکیلات و کار سازمان یافته واقف بود. از اینرو در طول عمر خود مدارس، حسینیه، مسجد، انتشارات، درمانگاه، کتابخانه، صندوق قرض الحسنه، رسانه های مذهبی، موسسات دینی و خیریه زیادی در اقصی نقاط دنیا راه انداخت. وی مراکز متعددی را در ایران، سوریه، لبنان، مصر، سودان، استرالیا هند، کانادا، پاکستان، عراق، انگلستان، آمریکا، کویت و دیگر کشور های عربی حوزه خلیج فارس پایه گذارد و یا مشوق تاسیس آنها شد.

او حساسیت نسبت به یهودیان داشت و در مجموع نگاهی منفی به آنها و بخصوص صهیونیست ها و اولیای دولت اسرائیل اتخاذ کرد اما در عین حال یکسری از کتاب های وی که در ایران اجازه انتشار نیافت در اسرائیل چاپ گشتند! او بسیار پر کار بود و بخصوص در نوشتن استعداد عجیبی داشت. او یکی از بزرگترین رکورد ها در تالیف کتاب را به خود اختصاص داده است. آیت الله شیرازی ۱۱۵۰ جلد کتاب به زبان‌ های فارسی و عربی در حوزه های فقه، الهیات، اقتصاد، سیاست، تاریخ، کودکان و حقوق منتشر کرد.

او مجموعه دائره المعارف فقهی را در صد و پنجاه جلد تالیف کرد که قواعد، اصول و مستدرکات فقهی و موضوعات در آنجا گرد آوری شده اند.

آیت الله شیرازی در زمینه پرورش نیرو نیز فعالیت زیادی داشت و افراد زیادی را در قالب مجتهد، خطیب، واعظ و نویسنده برای پیشبرد اصول و مبانی تشیع و ترویج دیدگاه وی و گسترش حوزه نفوذ مرجعیت وی ترییت کرد. تولید کادر و سازماندهی و تشکیلات در فعالیت های وی نقش برجسته ای داشتند.

یکی از مهمترین ابداع وی استفاده از رسانه و ارتباطات مدرن مانند نشریه، خبر نامه و کانال تلویزیونی و رادیویی برای انتقال پیام بود. او اولین مرجع شیعه بود که طرفدارانش شبکه تلویزیونی راه انداخته و از ماهواره استفاده کردند.

بنابراین با عنایت به مجموعه عوامل فوق نمی توان وی را در دسته های مراجع سنتی قرار داد. همچنین او در عداد مراجع سیاسی و روحانیت نو اندیش نیز نمی گنجد . اگر چه رویه سیاسی خاص خود را داشت و در پی گسترش پیام سیاسی و مذهبی خود در جهان اسلام بود. با توجه به برخورد شجاعانه و بی اهمیتی به فشار ها وی را می توان جزو روحانیت مبارز قرار داد.

در مجموع وی را باید روحانی و مرجعی خاص دانست که در بین غالب فقهای طراز اول و مراجع معاصر مقبولیت نداشت ولی جریان و حامیان مخصوص و شیفته خود را داشت.

در ادامه به بررسی مختصر چگونگی تکوین شخصیت سیاسی و عقیدتی وی پرداخته می شود.

آیت الله سید محمد شیرازی در ۱۳۰۷ هجری شمسی در نجف به دنیا آمد. پدر وی سید مهدی شیرازی بود. آیت الله سید مهدی شیرازی نیز از روحانیت معروف شیعه در عراق بود. وی از نزدیکان آیت الله حسین قمی بود و بعد از فوت او کلاس های خارج فقه برگزار کرد و همچنین اعلام مرجعیت نمود. همسر وی از نوادگان میرزای شیرازی بزرگ صاحب فتوی مشهور به تحریم تنباکو است. او در میدان سیاست نیز فعال بود. در مبارزه روحانیت شیعه در عراق با انگلیسی ها شرکت داشت. همچنین با فعالیت های آیت الله حسین قمی که نسبت به سیاست های مدرنیزاسیون دولت های عراق و ایران و نا دیده گرفتن قواعد و احکام شرعی اعتراض کرد، نیز همراهی نمود. در جریان صدور فتوی و مبارزه با کمونیسم در عراق نیز فعال بود.

آیت الله شیرازی در چنین خانواده ای بزرگ شد و از همان ابتدا علاقمند به کسب معارف شیعی و پا گذاشتن در مسیر پدر شد. وی در سن ۹ سالگی همراه با پدرش به کربلا مهاجرت کرد و در حوزه علمیه کربلا مستقر شد. او در سنین کم تحصیل علوم دینی را شروع کرد. اساتیدش عبارت بودند از پدرش آیت الله سید مهدی شیرازی، آیهاللَّه سید هادى میلانى، آیهاللَّه محمد رضا اصفهانى، آیهاللَّه سید زین العابدین و آیهاللَّه شیخ جعفر رشتى.

او علاوه بر فقه در حوزه های کلام، حکمت و ریاضیات قدیم و علوم فرعی در حوزه علمیه کربلا و نجف نیز درس خواند. حرم امام حسین در کربلا و حوزه علمیه این شهر پایگاه اصلی شیرازی های پدر و پسر بود. او بعد از طی مدارج فقهی از پدرش و آیت الله سید علی بهبهانی رامهرمزی اجازه اجتهاد دریافت کرد. از سن ۱۸ سالگی تدریس را نیز شروع نمود.

در سن سی و سه سالگی بعد از فوت پدر امامت نماز در حرم امام حسین در کربلا را بر عهده گرفت. همچنین در این زمان بود که آیهاللَّه حکیم، آیهاللَّه سید عبدالهادى شیرازى و آیهاللَّه سید احمد خوانسارى، او را به نمایندگى خود در اداره حوزه علمیه کربلاء تعیین نمودند.

ادامه دارد

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در پژوهش‌های تاریخی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.