۱۸ تیر پانزده ساله شد: پرده‌برداری از ماهیت سیاسی جنبش دانشجویی

پانزده سال از ۱۸ تیر، نماد فعالیت‌های اعتراضی دانشجویان ایران بعد از خیزش مجدد جنبش در دهه هفتاد، گذشت، فاجعه‌ای که وجدان دانشگاه و دانشجو را جریحه‌دار ساخت و زخمی عمیق بر جای گذاشت که هنوز تازه است و پرونده آن در پیشگاه ملت و عرصه دانشگاهی مفتوح و باز. آمران و عاملان در سایه نبود قوه فضائیه مستقل و حمایت بخش مسلط قدرت از دار مکافات گریخته‌اند و عدالت در حق آنان اجرا نشده است. اما ماجرا پایان نیافته و هنوز دانشگاه به دنبال اعاده حیثیت است.

C8B86FDC-148E-4666-B468-E25EA9DC4118_w640_r1_s_cx0_cy6_cw0

کماکان گرمای خون ‌گرم عزت ابراهیم‌نژاد در خیابان امیرآباد حس می‌شود و بانگ اعتراضی اکبر محمدی که مظلومانه در زندان اوین چشم‌هایش را برای همیشه بست، در اطراف کوی دانشگاه تهران به گوش می‌رسد. امسال نخستین سالگرد ۱۸ تیر است که دولت اعتدال بر سر کار است. پارسال روحانی هنوز رئیس جمهور منتخب بود. از این رو بررسی سطح فعالیت‌های دانشجویی و مقایسه آن با سال‌های گذشته روشن می‌سازد که نسبت گفتمان اعتدال با ۱۸ تیر چیست.

اگر گذشته ملاک باشد که روحانی در جمع سرکوب‌کنندگان دانشجویان در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ بود. اما اگر امروز مد نظر قرار گیرد، عملکرد وزارت علوم و دولت در تکریم دانشجویان و تلاش برای پاسداشت آزادی و نقادی در دانشگاه مشخص می‌نماید آیا نوع نگاه روحانی به دانشگاه و دانشجو تغییر کرده است یا خیر؟ البته با رصد کردن اتفاقات چندان جای خوش‌بینی نیست که ۱۸ تیر امسال متفاوت با سالیان گذشته شود. فقط وجه نمادین آن کماکان در برابر فراموشی مقاومت می‌کند. اما عملکرد وزارت علوم و مدیریت سیاسی فضای دانشگاه‌ها با دوران دولت‌های نهم و دهم تفاوت دارد و به شرایط مطلوب دانشگاهی نزدیک‌تر است. اما در عین حال فاصله آن نیز قابل نادیده گرفتن نیست. اما ۱۸ تیر ۱۳۹۳ فقط آزمونی برای سنجش ادعای مدارای دولت اعتدال با جنبش دانشجویی ایران نیست، بلکه عیار خود جنبش و ماهیت سیاسی آن نیز در این مسیر محک می‌خورد. ۱۸ تیر فرصتی مناسب برای بازخوانی ماهیت سیاسی و اجتماعی جنبش دانشجویی ایران است. مراد از اجتماعی و سیاسی نگاه معطوف به قدرت نیست، بلکه نگاهی به بیرون از مرزهای دانشگاه برای هموار کردن مسیر توسعه و دموکراسی و به‌سامان شدن زندگی مردم ایران است که هنوز جای پای محکمی در نهادهای موجود ندارند و نیاز به حرکتی اجتماعی دارند که پژواک خواسته‌های شان باشد. ۱۸ تیر ۱۳۷۸ نقطه اوج تلاش دانشجویان برای به ثمر رساندن نهال اصلاحات و محدود کردن قدرت خودکامه ولایی و تقویت ارکان جامعه مدنی بود. دانشجویان در آن مقطع علاوه بر خواسته‌های صنفی به دنبال تحول و تغییر در فضای سیاسی موجود و نزدیک شدن به نظم مطلوب نیز بودند. اهتمام آنها در تحقق مطالبات ملت باعث شد وقتی کیان دانشگاه مورد حمله واقع شد مردم به حمایت از دانشجویان برخاستند. ۱۸ تیر نمایانگر شدت درهم تنیدگی دانشجو و مردم و در عین حال دانشگاه به‌مثابه حلقه اتصال تغییرخواهی سیاسی بود. اما باید توجه داشت که اراده و اصرار فعالان دانشجویی در کوتاه کردن دستان ویرانگر اقتدارگرایی و گشایش سیاسی و فرهنگی در کشور باعث تزاحم و رویارویی با ساخت مطلقه قدرت شد وگرنه نفس مخالفت و یا دنبال کردن گفتمان و سبک زندگی متفاوت با حکومت موجب برخوردهای تنبیهی با دانشجویان نمی‌گشت. درک و فهم این مسئله در عملکرد ده‌ ماهه دولت روحانی خود را به خوبی نشان می‌دهد. هزینه‌هایی که فعالان دانشجویی در دهه‌های گذشته اعم از اخراج از دانشگاه، محرومیت تحصیلی موقت، ستاره‌دار شدن، زندان، شکنجه و محدودیت‌های شغلی و رفاهی پرداخت کردند ناشی از تصادف یا صرفا برخورد تهاجمی حکومت نبود. بلکه تلاش آنان برای ایجاد زیستی بهتر و برخوردار از کرامت انسانی و رعایت آزادی‌های آکادمیک و ایستادگی در برابر قدرت خودکامه باعث شد تا اصحاب ولایت فقیه و نیروهای امنیتی و قضایی با آنها برخورد نمایند. برخورد حکومت دفاعی بوده است. تصور غلطی در سال‌های گذشته رواج یافته است که گویی هزینه‌های تحمیل شده بر دانشجویان صرفا ناشی از تندروی و اذیت و آزار دولت احمدی‌نژاد و اصول‌گرایان افراطی بوده و حال با شکل‌گیری دولت جدید دانشجویان شرایط خوبی خواهند داشت و می‌توانند حقوق تحصیلی خود را داشته باشند. اما شرط عملی این کار عبور از فعالیت سیاسی منتقدانه تاثیرگذار و پذیرش خطوط قرمز پیدا و پنهان است. در این چارچوب برطرف کردن مشکل ستاره‌دارها و بازگشت آنها به دانشگاه مشروط به پذیرش تعهدنامه‌های تلویحی یا کتبی می‌گردد. اما پذیرش این رویکرد شیپور پایان جنبش دانشجویی را خواهد نواخت. قطعا اگر کسانی که ستاره‌دار شدند به فعالت انتقادی و اعتراضی خارج از چارچوب تحمل نیروهای امنیتی نمی‌پرداختند، نه تنها هیچ گاه ستاره‌دار نمی‌شدند، که اساسا هزینه و محرومیتی را تجربه نمی‌کردند. ۱۸ تیر نقطه اوج نگاه پاک‌بازانه و ایثارگرانه جنبش دانشجویی در دفاع از حقوق ملت و ایجاد تغییرات دامنه‌دار سیاسی با هدف گسترش دموکراسی و سعادت ملت بود. پانزدهمین سالگی ۱۸ تیر چونان نقاره‌ای بر بلندای مناره‌ای مرتفع، از چرایی برخورد ساخت قدرت مطلقه با دانشجویان و دانشگاه مستقل پرده برمی‌دارد. دانشگاه مستقل و متعهد به سنت روشنگری و پرنسیپ‌های آکادمیک سر سازگاری با استبداد ندارد. از این رو راهی برای آشتی با حکومت خودکامه نیست. اگر فعالان دانشجویی دست از مقاومت و رویارویی بردارند آن گاه هزینه و مجازاتی نیز در کار نخواهد بود. ۱۸ تیر بر بستر تصمیم آگاهانه جنبش دانشجویی در مصاف با اقتدارگرایی و تقویت جامعه مدنی و اصلاحات سیاسی و استقبال از هزینه‌های آن شکل گرفت. اما ۱۸ تیر ۱۳۹۳ چندان رنگ و بویی مشابه ۱۸ تیر ۱۳۷۸ ندارد و تمایل به پرداخت هزینه برای خیر عمومی در بین فعالان دانشجویی کاهش ملموسی پیدا کرده است. البته این روند می‌تواند مقطعی و گذرا باشد و دوباره دانشگاه و جنبش دانشجویی به جایگاه طبیعی خود در دوره گذار برگردد. پانزده ساله شدن ۱۸ تیر شاهد و گواهی است برای یادآوری رسالت سیاسی و اجتماعی دانشجویان و جایگاه استراتژیک دانشگاه در استقرار دموکراسی و توسعه در کشور.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.