اصلاح‌طلبان از راهبرد موسوی و کروبی دور می‌شوند

مصاحبه اخیر سعید حجاریان با خبرگزاری مهر نشان می‌دهد محافظه‌کاری عمق و شدت بیشتری در بین اصلاح‌طلبان پیدا کرده است. اگر تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، اعضاء وابسته به حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که خود را اصلاح‌طلبان پیشرو نام می‌نهند، بیشتر می‌کوشیدند در کنار موسوی و کروبی باشند، اما اینک کثیری از آن‌ها نیز روی‌کردی مشابه سید محمد خاتمی و بخش راست مجمع روحانیون مبارز در پیش گرفته‌اند. رصد کردن مواضع محمد رضا خاتمی نیز هم‌سویی آشکاری با مواضع جدید حجاریان دارد.

hajarian_0

حجاریان در بخشی از مصاحبه می‌گوید:

«کاری که دولت قبل کرد باعث نزدیکی همه این افراد به هم شد. همه هم‌دیگر را یافتند. ما قبلا هم رفیق بودیم و سابقه همراهی و رقابت با هم را داریم. در سال ۸۴ گروهی بالا آمده‌اند به نام آبادگران، که معلوم نبود چه پایگاه و ریشه‌ای دارند. کشور داشت مضمحل می‌شد. در این شرایط حتی از جامعتین هم خبر دارم که اعضای زیادی از آن‌ها به آقای روحانی رای دادند. هم برخی اعضای مجمع روحانیون قم و تهران و جامعه روحانیت مبارز به روحانی رای دادند. همه عقلا جمع شدند و معتقد شدند که نمی‌شود مملکت را رها کرد لذا یک همدلی به وجود آمد. ما با اصول‌گرایان هم قبلا در زمان ۷۶ همدل بودیم و سر مسائل ملی اختلاف نداشتیم اما کم کم یک گروه آمدند و منافع ملی را به هم زدند و کارهای ضد ملی انجام دادند.»

سعید حجاریان هم به اندازه کافی اطلاع دارد و هم آن‌قدر هوش و فهم سیاسی دارد که تشخیص دهد اتفاقات ۸ ساله ریاست جمهوری احمدی‌نژاد تابع تصمیمات وی و یا گروه آباد گران نبود، بلکه جریان اصول‌گرایی مدافع گفتمان سوم تیر محصول برنامه درازمدت خامنه‌ای و سازمان‌دهی نهادهای تحت امر وی چون سپاه، بسیج، حلقه‌های عقیدتی و اتاق‌های فکر امنیتی بود. ارجاع مشکلات گذشته به احمدی‌نژاد که هنوز نیز کم و بیش برقرار هستند و دولت یازدهم در سال اول فعالیت خود نتوانسته تغییر بزرگی در وضع موجود سیاسی کشور ایجاد کند، صورت‌بندی کاذب از اوضاع سیاسی کشور است.

حجاریان این مساله را می‌داند اما مصاحبه وی یک ترفند سیاسی برای گسترش شکاف در بین اصول‌گرایان و دادن چراغ سبز به بخش سنتی و پراگماتیست برای اتحاد است. البته بر خلاف تصور وی علی اکبر ناطق نوری دیگر جایگاه سابق را در بین اصول‌گرایان سنتی ندارد. او نیز مانند روحانی در حد وسط اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان قرار گرفته و بیشتر یک فرد یا حلقه کوچکی را نمایندگی می‌کند.

ادعای حجاریان مبنی بر اینکه «با اصول‌گرایان هم قبلا در زمان ۷۶ همدل بودیم» با واقعیت‌ها تطبیق نمی‌کند. اتحاد شکننده آن‌ها تنها در سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ بر علیه گروه‌های دگراندیش و غیر خط امام اعم از چپ، ملی، ملی- مذهبی و لیبرال بود. در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد بین آن‌ها در زمینه مسائل کلیدی اختلاف نظر جدی برقرار بود. حداقل جناح راست نسبت به طیف چپ سازمان مجاهدین انقلاب نظر منفی شدیدی داشت و آن‌ها را خودی محسوب نمی‌کرد.

اگر دخالت‌های آیت‌اله خمینی و موازنه قوا نبود دو جناح به سمت حذف خشن و خونین یکدیگر حرکت می‌کردند. البته شکاف بین آن‌ها به میزان بعد از سال ۱۳۷۶ نبود. اما اساسا گفتمان حاکم بر دو جناح تا پیش از دوم خرداد منافع ملی نبود بلکه دیدگاه ایدئولوژیک بود. هم‌چنین از ابتدا دیدگاه‌های آن‌ها در سیاست خارجی تفاوت‌های بارزی داشت. اختلاف نظر بین مهندس موسوی و علی اکبر ولایتی نمایان‌گر شکاف دو دیدگاه بود. روی‌کرد محتشمی با دیدگاه مهدوی کنی و علی اکبر ناطق نوری در سیاست خارجی تفاوت‌های چشم‌گیری داشت. در سیاست داخلی، اقتصاد و مذهب نیز دو دیدگاه تا آستانه نفی یکدیگر و برخورد‌های آنتاگونیستی پیش رفتند. هنوز حافظه جمعی فراموش نکرده است چه کسانی در انتخابات مجلس سوم جناح راست را مروج اسلام آمریکایی معرفی کردند. همچنین جناح راست نیز رای دادن به جناح چپ در انتخابات مجلس چهارم را «پرتاب تیر به خیمه اباعبدالله» نامید.

از این‌رو سخنان حجاریان نسبتی با واقعیت ندارد وی طرحی سیاسی را جلو می‌برد تا در آرایش جدید سیاسی کشور در سال ۱۳۹۳ اصلاح‌طلبان با عقب نشینی چشم‌گیر و ائتلاف با اصول‌گرایان سنتی در سال‌های ۵۷ تا ۶۰ برسند. او با بزرگ‌نمایی جریان احمدی‌نژاد و اصول‌گرایان افراطی در واقع می‌خواهد با برجسته کردن دشمن مشترک اتحادی بین دو رقیب قدیمی برقرار نماید.

البته اینکه چنین ائتلافی صورت بگیرد محل تردید است و حتی در صورت تحقق نیز شکننده خواهد بود. اصول‌گرایان سنتی تا‌کنون ضمن مرزبندی با بخش تندرو اما در عین حال شکاف خود با اصلاح‌طلبان و به‌خصوص بخش رادیکال آن را بیشتر از منازعات داخلی اصول‌گرایان دانسته‌اند. هیچ‌یک از شخصیت‌های کلیدی متعلق به جامعه روحانیت مبارز و یا جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و یا موتلفه حاضر به گفتگو با سید محمد خاتمی نشده‌اند.

آن‌ها همچنین سعی می‌کنند تا در مقابل مواضع رهبری بایستند و خطوط قرمز وی را رعایت نمایند. مقاومت آن‌ها در برابر یکه تازی ولی فقیه محدود است. رفتن آن‌ها به سمت ائتلاف با اصلاح‌طلبان بدون عدم مخالفت با رهبری دور از انتظار به نظر می‌رسد. رهبری شاید با بخش محافظه‌کار اصلاح‌طلبان چون کارگزاران، چهره‌هایی از مجمع چون مجید انصاری، حزب همبستگی، مردم سالاری، خانه کارگر و مشکلی نداشته باشد اما با توجه به مشکل دیرینه وی با اصلاح‌طلبان پیشرو، باور به موافقت وی امر تخیلی خواهد بود. مگر آن‌که اصلاح‌طلبان پیشرو موضعی تسلیم طلبانه در برابر وی اتخاذ نمایند که باز با توجه به بدبینی و بی‌اعتمادی او بعید خواهد بود تغییری در روابط آن‌ها ایجاد شود.

در مجموع می‌توان سخنان حجاریان را برگ تاییدی دانست که اصلا‌ح‌طلبان در فضای کوتاه مدت سیاسی با طرح مطالبات حداقلی دنباله روی دولت اعتدال خواهند بود و بیشتر از راهبرد موسوی و کروبی فاصله خواهند گرفت. آن‌ها همچنین باز می‌کوشند تا ائتلاف نیروهای میانه دو جناح قدیمی را سامان دهند.

ماه‌های آینده و به‌خصوص نزدیک شدن به انتخابات مجلس نشان می‌دهد این راهبرد چگونه جواب خواهد داد، اما رصد کردن تحولات حاکم بر فضای سیاسی کشور موفقیت آن را با تردید‌های جدی مواجه می‌سازد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.