حمید ابوطالبی از نزدیکان حسن روحانی فاش ساخت که رئیس دولت یازدهم مذاکراتی را که به صورت مخفی در دو سال آخر ریاست جمهوری احمدینژاد انجام شده بود را علنی و شفاف ساخته است. به ادعای او هنر روحانی تداوم علنی مذاکرات مخفی و ارتقاء آن از سطح گفتگوی معاونان وزیر تا وزرای خارجه است.
ابوطالبی از سوی دولت یازدهم به ریاست دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل که در شهر نیویورک واقع است، برگزیده شد اما دولت آمریکا به دلیل مشارکت وی در تسخیر سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۸ از اعطاء ویزا به وی خودداری کرد. ابوطالبی حضور در حادثه گروگانگیری را رد کرد و گفت فقط مدتی کوتاه به عنوان مترجم در جمع تصرف کنندگان سفارت آمریکا حضور داشته است. اما مشکل وی تا کنون حل نگشته و عملا ریاست وی محقق نشده است.
او از نیروهای معتمد حسن روحانی است که در عین حال رابطه خوبی نیز با بیت رهبری دارد و اصولگرایان افراطی مشکل حادی با وی ندارند. دیدگاههای او به عنوان دیپلماتی با تجربه در زمینه سیاست خارجی شباهت زیادی با جواد ظریف دارد. ابوطالبی از مدتها قبل از انتخاب روحانی به ریاست جمهوری با وی در مرکز تحقیقات استراتژیک همکاری داشته و چه بسا او را نیز بتوان عضو حلقه نیاوران نامید.
ابوطالب مدعی است که به موازات مذاکرات مخفی در مرکز تحقیقات استراتژیک در خصوص دوگانه تقابل یا تعامل در برنامه هستهای و رویارویی با آمریکا در مرکز تحقیقات بحث و گفتگویی دامنهدار در جریان بوده که در نهایت مدافعان دیدگاه تعامل میتوانند نظرشان را به کرسی بنشانند. بعد از ختم بحثها در مرکز تحقیقات، مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز ترجیح تعامل بر سیاست تقابل را تصویب مینماید. اما آنها بیخبر بودند که بر خلاف سیاست ظاهری تقابلی در اواخر دوره ریاست جمهوری احمدینژاد، عملا رویکرد تعاملی شروع شده است.
وی ماجرا را این چنین شرح میدهد: «چندین سال پیش که در مرکزتحقیقات استراتژیک دربحث سیاست خارجی دراسناد بالادستی شرکت میکردم دوگرایش مطرح بود: یکی تقابل و دیگری تعامل سازنده. سرانجام سیاست تعامل سازنده به تصویب مجمع رسید و ابلاغ شد.» وی در ادامه میگوید: «درانتخابات سال گذشته، مردم ایران به شعار”تعامل سازنده، نجات اقتصاد، احیاءاخلاق” رای دادند و روحانی با تعهد در برابر ملت ایران به ریاستجمهوری رسید.»
نماینده معرفی شده از سوی دولت برای حضور در سازمان ملل اضافه میکند: «در زمان گرایش تقابل، گفتگو با آمریکا درسطح معاونین وزیردریک کشورعربی، نزدیک به دوسال انجام میگرفته و نامههایی نیز در سطح سران هم رد و بدل میشده است، با این تفاوت که نه کسی ازآن گفتگوها و تبادل نامه ها باخبربود، ونه باخبران امکان اعتراض داشتند.»
ابوطالبی با اشاره به تماس تلفنی اوباما با روحانی که سال گذشته در اولین حضور رئیس جمهوری در مجمع عمومی سازمان ملل متحد صورت گرفت، نوشت: «سطح مذاکرات مخفی معاونین وزیر به مذاکرات شفاف وزرای خارجه ارتقاء یافت، تعاملات ایران و آمریکاعلنی شد، خبرشدگان نگران شدند، واعتراضات شروع شد.» وی در حال حاضر نگرانی بخش تندرو و موسوم به دلواپسان را در سه حوزه آمریکا، اروپا و روسیه توصیف میکند که در راستای نگاه غیرملی و ترجیح ملاحظات گروهی بر منافع ملی در حال کارشکنی در تلاش دولت برای بهبود روابط در سه حوزه یاد شده هستند.
اظهارات ابوطالبی آشکار میسازد که مرحله مخفی نرمش قهرمانانه از دو سال قبل از تشکیل دولت یازدهم در کشور عمان شروع شده وعملا چرخش در سیاست هستهای حکومت از آن موقع بوقوع پیوسته است. روحانی و وزارت خارجه در دولت یازدهم آغاز کننده روند تعامل در برنامه هستهای و رویکرد آشتیجویانه نبودهاند، بلکه آنها مسیری که غیرعلنی بوده را شفاف ساخته و به صورت رسمی و علنی سیاست تفاهم در کشمکش هستهای را در پیش گرفتهاند. ابوطالبی میگوید در اواخر کار دولت دهم حتی مجمع تشخیص مصلحت نظام تعامل در سیاست خارجی را تصویب و ابلاغ کرده است. بدین ترتیب میتوان نتیجه گرفت مزیت روحانی و دولت یازدهم تغییر سیاست هستهای نیست بلکه آنها سیاست موجود حکومت را از فاز مخفی به علنی ارتقاء بخشیدهاند و همچنین توانایی بیشتری از تیم قبلی در فنون مصالحه و تفاهم های دیپلماتیک داشتهاند.
معمار و صاحب سیاست هسته تعاملی، رهبری و بخش مسلط قدرت است که تشدید روند تقابل در پرونده هستهای و مواجهه با آمریکا را زیان بار ارزیابی کرده و تصمیم به عقب نشینی محدود گرفتهاند. این چرخش، فضا را برای گزینش روحانی به ریاست جمهوری هموار ساخت. در واقع دولت احمدینژاد در پرونده هستهای تصمیمگیر اصلی نبود و به نوعی دنباله روی رهبری و سپاه بود. اما احمدینژاد و حلقه یارنش نیز در خصوص راهبرد هستهای دچار تحول شدند. در دولت نهم و اوایل دولت دهم آنها نیز از تشدید تقابل و بیاعتنایی به هزینه تحریمها استقبال میکردند اما از نیمه عمر دولت دهم به تدریج تغییر موضع داده و از تنشزدایی در سیاست خارجی دفاع کردند ولی عملا نقشی در سیاستگذاری و اجرای مذاکرات هستهای نداشتند.
البته باید توجه کرد مدیریت سیاست تعامل هستهای از میانه راه به معنای هم نظری کامل و نبود اختلاف نظر بین روحانی و رهبری و دولت یازدهم و اصولگرایان افراطی نیست. اگر چه موافقت کلی رهبری عرصه را برای ابتکارات روحانی مساعد کرده است. اما روحانی سیاست متفاوتی را دنبال مینماید. نخست در خصوص دامنه و ابعاد امتیازات اعطایی، دولت روحانی انعطاف بیشتری در مقایسه با خامنهای و نزدیکانش دارد. روحانی از توافق جامع و پایدار با غرب دفاع میکند و موافق نیست برنامه هستهای گروگان و ابزار سیاست خارجی ستیزهجو شود.
روحانی تمایل دارد تعامل را در تمامی حوزهها با غرب و بهخصوص آمریکا انجام دهد و خود را محدود به پرونده هستهای ننماید. همچنین از کاهش تنش و خصومت با آمریکا و ایجاد نوعی رابطه مشابه چین و یا روسیه با آمریکا استقبال مینماید. اما رهبری و بخش مسلط قدرت با این گشایشها در سیاست خارجی مخالف هستند.
از اینرو در زمینه هدایت و مدیریت مرحله جدید مذاکرات هستهای اختلاف نظرهای ملموسی در داخل بلوک قدرت و بین دولت و رهبری وجود دارد. اما روحانی پذیرفته است خطوط قرمز خامنهای را در نهایت قبول نماید وتا جایی دیدگاههای نسبتا باز خود را جلو ببرد که به مانع سخت و غیر قابل عبور مخالفت رهبری بر نخورد. اما او در مواجهه با اصولگرایان افراطی ملاحظهای ندارد و تمام قد با آنها درگیر میشود.
در عین حال باید توجه داشت که روحانی نیز خواستار عادیسازی روابط با غرب نیست بلکه خواهان تنشزدایی و برقراری روابط محدود و کنترل شده است. در دیدگاههای روحانی نیز رگههایی از غرب ستیزی تعدیل شده قابل مشاهده است. اما در مقایسه با خامنهای او فردی میانهرو در سیاست خارجی محسوب میشود. در عین حال حوزه اصلی مناقشه بین اصولگرایان افراطی (دلواپسان) و روحانی همانطور که ابوترابی بیان کرده است به امتیازات ناشی از حل و یا کاهش تنش هستهای بر میگردد.
گروههایی چون جبهه پایداری، جمعیت ایثارگران و فراکسیون اصولگرایان افراطی نمیخواهند امتیازات و اعتبار موفقیتهای هستهای به پای دولت اعتدال و شخص روحانی نوشته شود. بخشی از اهداف آنها از بحرانسازی ارسال پیام به قدرتها و نهادهای مهم جهانی است که رهبری ناخدای سفینه تعیین سیاست خارجی و به صورت کلی تصمیمات مهم در ایران است. البته آنها ضمن تفاوت نگرش میخواهند دولت را هم کنترل کنند تا مسیر مذاکرات و توافقات احتمالی از محدوده مورد نظر بخش مسلط قدرت و رهبری خارج نشود.
اظهارات ابوطالبی ضمن اینکه بر کشمکش بین دولت و دلواپسان هستهای پرتو میافکند و بخشی از رویارویی رسانهای حامیان روحانی با مخالفان تفاهم پایدار هستهای را آشکار میسازد، نشان میدهد روحانی در میانه راه کنترل قطار تعامل هستهای را در دست گرفته و تغییراتی در نوع حرکت آن ایجاد کرده است. این موضع تاکیدی است بر اینکه در ساختار قدرت جمهوری اسلامی، رئیس جمهور به تنهایی نمیتواند در خصوص سیاستهای کلیدی تصمیم گرفته و آنها را عملی سازد.