زورآزمائی منطقه‌ای ایران و عربستان سعودی

هر تغییر بالقوه‌ای در مناسبات ایران و عربستان در دوره پادشاهی ملک سلمان بتوان تصور کرد، بعید است در رقابت راهبردی دو کشور در خاورمیانه دگرگونی معناداری حاصل شود. ملک سلمان به احتمال زیاد میراث ملک عبدالله برادر ناتنی‌اش را در مهار ایران و شیعیان در جهان اسلام و تلاش برای کسب برتری در معادلات خاورمیانه ادامه خواهد داد.

Iran-Saudi-Arabia
رقابت دیرینه دو کشور که به پیش از انقلاب بر می‌گردد در دهه اخیر به سمت تشدید تیرگی پیش رفته است. البته خصلت محافظه‌کار حاکم بر دربار سعودی اجاره رویارویی مستقیم نداده است و عربستان کوشیده تا جنگی نیابتی با جمهوری اسلامی داشته باشد. رهبران جمهوری اسلامی نیز مصلحت دانسته‌اند تا به سمت تقابل علنی و نبرد رو در رو با عربستان حرکت نکنند اما در عین حال حوزه نفوذ خود در منطقه را به ضرر عربستان افزایش دهند.

در دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی فرصتی پدید آمد تا روابط دو کشور به سمت بهبود برود اما این فرصت‌ها به بازتعریف روابط و حسن مناسبات پایدار تبدیل نشد و بعد از شروع ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد روند معکوس تیرگی روابط شروع شد و گسترش یافت.
حسن روحانی نیز تاکنون نتوانسته تغییر چشمگیری در سردی روابط ایجاد نماید و پاره‌ای از حملات او به عربستان به دلیل تصور سیاست‌های توطئه‌آمیز در کاهش قیمت نفت، حساسیت مقامات عربستان را بالا برد.

رقابت راهبردی حکومت‌های ایران و عربستان سویه‌های متعدد سیاسی، نظامی، برتری‌طلبی منطقه‌ای، ژئو اکونومیک، ژئو پلتیک و مذهبی دارد. اکنون محور اصلی رقابت بر ر گسترش نفوذ ایران در سوریه، لبنان، عراق،فلسطین، یمن و بحرین است. حکام سعودی به دلیل انکه مکه و مدینه در سرزمین آنها قرار دارد، خواهان اداره جهان اسلام و به عهده گرفتن نقش رهبری هستند. این میل تا کنون با موانعی چون پان عربیسم، کمونیسم، اسلام‌گرایی ایدئولوژیک، اسلام‌گرایی جهادی، تمایل تاریخی ایران در بسط نقوذ خود در خاورمیانه، سکولاریسم و شیعه‌گرایی ایدئولوژیک برخورد کرده است.

در مقطع کنونی، حکام و تصمیم‌گیران اصلی در عربستان سعودی نسبت به جمهوری اسلامی و قدرت گرفتن شیعیان بیشتر احساس خطر می‌کنند. از دید آنان شیعیان در تحلیل آخر وابسته به ایران بوده و قابل اعتماد نیستند. ویژگی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و داعیه آن در نفی حکومت‌های پادشاهی عرفی و همچنین زعامت جهان اسلام و مشروعیت‌زدائی از آل‌سعود به دلیل ائتلاف با غرب، باعث شده تا مهار حکومت ایران بیش از پیش به اولویت در سیاست خارجی عربستان بدل شود. البته حساسیت رهبران سیاسی و مذهبی عربستان سعودی فراتر از جمهوری اسلامی بوده و اصل کشور و واحد سیاسی ایران را در بر می‌گیرد.

موازنه قوا در خاورمیانه بعد از اشغال نظامی عراق و افغانستان و بهار عربی به نفع ایران تغییر یافته است. البته عربستان سعودی نیز توانست با پیشگیری از وقوع جنبش اعتراضی در عربستان در مهار و زمین‌گیر کردن اخوان‌المسلمین نیز موفقیت کسب کند و از موضع دفاعی به تهاجمی تغییر موضع دهد. اما عربستان در سوریه و عراق کارت‌های زیادی برای بازی ندارد و تقریبا بازی را به حکومت ایران باخته است. در لبنان نیز موقعیت نسبتا مستحکم حزب‌الله در ساختار سیاسی عرصه را برای نقش‌آفرینی عربستان تنگ ساخته است.

اما در این میان بحرین و یمن وضعیت متفاوتی دارند. این دو کشور هنوز در وضعیت انتقالی و نامعینی بسر می برند و عربستان نسبت به گسترش نفوذ ایران در خلیج فارس مقاومت و حساسیت بیشتری نشان می‌دهد. دخالت نظامی عربستان در بحرین و سکوت غرب در کنار سیاست سرکوب خشن حکومت بحرین باعث شد تا جنبش اعتراضی این کشور با محوریت شیعیان با ناکامی مواجه شود.

دخالت عربستان در تقویت حکومت آل‌خلیفه در بحرین و جلوگیری از تکرار سرنوشتی مشابه حسنی مبارک و بن علی باعث شد تا ضمن دفع خطر، نفوذ این کشور در بحرین نیز گسترش یابد. البته این دخالت ناموجه اگرچه در کوتاه مدت مزایایی برای دولت عربستان داشت اما در دراز مدت به دلیل گسترش جو ضد سعودی بین اکثریت مردم بحرین تهدیدی برای آن محسوب می‌شود.

دولت بحرین اگر چه توانسته است نیرو های خواهان دمکراسی و حقوق بشر و مخالف تبعیض‌های قومی و مذهبی را ضعیف کند اما در سرکوب کامل آنها ناکام بوده است. مخالفان و به‌خصوص روحانیون شیعه بیش از گذشته به ایران نزدیک شده‌اند. حکومت آل خلیفه با محاکمه روحانیونی چون شیخ سلمان و شیخ جد حفصی می‌خواهد با تنگ کردن محاصره بر شیعیان آنها را به دست کشیدن از اعتراضات سوق دهد و همچنین در برابر نفوذ جمهوری اسلامی ایران بازدارندگی ایجاد کند.
مجاورت جغرافیایی بحرین با عربستان و شیعه بودن ساکنان شرق این کشور باعث می‌شود تا عربستان با حساسیت بیشتری مسائل بحرین و حمایت از تداوم حکومت آل‌خلیفه را دنبال کند. اما تشدید فشارها باعث شده تا شیعیان و بخصوص حزب وفاق و رهبران روحانی آنها بیشتر به حکومت ایران نزدیک شوند. در گذشته آنها بیشتر به مراجه مستقل و منتقد ایران نزدیک بودند و ضمن برخورداری از حمایت حکومت بر استقلال و حفظ فاصله تاکید داشتند.

بنابراین جنگ قدرت ایران و عربستان در بحرین در دو مدار مجزا در حال جریان است. ایران نفوذش در جامعه و بین مخالفان را گسترش می‌دهد و عربستان سعودی نیز به تثبیت هر چه بیشتر وزنش در حکومت می‌اندیشد. بعید است در کوتاه‌مدت موازنه قوای موجود تغییر یابد اما عربستان سعودی نسبت به افزایش وزن ایران در معادلات بحرین آسیب‌پذیر است.

در عین حال تحولات در یمن باعث شده تا تنش‌ها افزایش یابد. قدرت شیعیان حوثی که شاخه‌ای از زیدیه هستند در ماه‌های اخیر در معادلات سیاسی یمن افزایش یافته است. انها بخش‌های مهمی از صنعا را در اختیار دارند. تلاش عملی آنها برای ساقط کردن عبد ربه منصور هادی رئیس جمهور یمن ناکام ماند،اما آنها در شرایط کنونی وزنه غیر قابل انکاری در قدرت سیاسی یمن هستند.

شیعیان حوثی مانند شیعیان لبنان با ایران و جمهوری اسلامی پیوند مستحکم ندارند اما از رابطه خوبی با آن دارند و طبیعی است در تلاش برای خنثی‌سازی دخالت عربستان و یارگیری منطقه‌ای و جهانی به ایران تکیه می‌کنند.

در زمینه کمک‌های نظامی و مالی از ایران به شیعیان حوثی، ادعاهای زیادی صورت گرفته اما موارد مستندی تا کنون وجود نداشته است. البته حکومت ایران از شیعیان یمنی حمایت سیاسی می‌کند و احتمال صحت پشتیانی‌های مالی و نظامی وجود دارد ولی قطعیت آن هنور معلوم نیست. قدرت گرفتن شیعیان یمنی این امکان را به جمهوری اسلامی می‌دهد تا منتهی‌الیه نفوذ خود را به مرز های شبه جزیره عربستان گسترش داده و منطقه شرق عربستان را نا آرام سازد. این امکان می‌تواند به اهرم فشار ایران برای وادار کردن عربستان به سازش در سوریه و عراق و بحرین تبدیل شود.

به همین دلیل عربستان سعودی می‌کوشد با فشار نهادهای جهانی و منطقه‌ای و به‌خصوص اتحادیه عرب، دولت یمن را تقویت کرده و شیعیان را در ساختار سیاسی این کشور مهار کند.

اما اگر جنگ قدرت ایران و عربستان سعودی در یمن و بحرین به گسترش نفوذ جمهوری اسلامی بینجامد آنگاه امکان اتخاذ اقدامات تهاجمی‌تر از سوی عربستان وجود دارد. در غیر این صورت موازنه قوای کنونی دچار تغییر نمی‌شود. در مقایسه با دهه گذشته، ایران حضور ملموس‌تری در مرزهای عربستان یافته است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.