رفسنجانی و رهبری خامنه ای

نشریه رمز عبور در آخرین شماره اش که منجر به توقیف آن شد، مطلبی در خصوص چگونگی انتخاب سید علی خامنه ای به رهبری در مجلس خبرگان منتشر کرده است. هدف مطلب ابطال ادعای اکبر هاشمی رفسنجانی در خصوص نقش آفرینی ویژه در انتخاب خامنه ای به جانشینی آیت الله خمینی است. مدعای مطلب این است که رفسنجانی گرایش به انتخاب خامنه ای نداشته و مجبور به بیان خاطره در خصوص تمایل آیت الله خمینی به رهبری خامنه ای گشته است.

0518115313-news

متولیان رمز عبور همسو با اصول گرایان افراطی هاشمی را محکوم کرده اند که علی رغم آگاهی از نظر آیت الله خمینی، بر شورایی بودن رهبری اصرار داشته است. البته این ادعا قابل قبول نیست چون خود خامنه ای نیز در موافقت با شورایی شدن ولی فقیه بعد از آیت الله خمینی و مخالفت با رهبری فردی در مجلس خبرگان صحبت کرد.

اما ادعای دوم قابل بررسی است. چه رفسنجانی این حرف را از سر اختیار و چه از سر اجبار زده باشد، دلیلی بر تایید این ادعا در مشروعیت رهبری خامنه ای نیست. حتی اگر ابهامات و تشکیک ها در این باره هم نادیده گرفته شود اقدام هاشمی در تعارض با وصیت نامه آیت الله خمینی بود. در وصیت نامه او که قبل از رای گیری خوانده شد، به صراحت از هر انتسابی به وی در صورتی که در زمان حیاتش به صورت رسمی از رسانه ملی و یا مکتوب در رسانه ها منتشر نشده باشد، پیشاپیش سلب اعتبار شده است. آیت الله خمینی در فرازی از وصیتنامه اش گفته بود:

“اکنون که من (خمینی) حاضرم، بعضی نسبتهای بی واقعیت به من داده می شود و ممکن است پس از من بر حجم آن افزوده شود، لهذا عرض می کنم آنچه به من نسبت داده شده و یا می شود، مورد تصدیق نیست مگر آنکه صدای من یا خط من و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان، یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.”

اما یک روز بعد از مرگ او و ساعاتی بعد از قرائت وصیتنامه اش، توصیه صریح وی زیرپا گذاشته شد.

آیت الله محسن مجتهد شبستری که در حال حاضر امام جمعه تبریز و نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان شرقی است می گوید: “بعد از ظهر جلسه تشکیل شد. ابتدا راجع به شورایی شــدن رهبری صحبت شد زیرا آن موقع در قانون اساسی، رهبر یا شورای رهبری قید شده بود. در آن جلسه چنین مطرح شد که اگر شــورای رهبری رأی بیاورد، کشور به واسطه شورا اداره شود. من بر اساس این صحبتها فهمیدم که کار به درازا میانجامد. لذا یادداشتی نوشته و به هیأت رئیسه فرستادم و نوشتم این بحث را کوتاه کنید و مطالبی را که امام در مورد آیت الله خامنه ای فرموده بودند، مطرح شود. من یادداشــت را به آقای طاهری خرم آبادی [منشی جلسه] فرستاده بودم و او هم نوشته مرا به آقای رفسنجانی داده بود. آقای رفسنجانی گفته بود فعلا صبر کنید بحث شورا به جایی برسد و اگر شورا رأی نیاورد و افراد مطرح شدند، این موضوع را مطرح میکنیم. من ساکت نشستم تا بحث شورا به اتمام برسد. شورا بالاخره رأی نیاورد. البته عده ای در اقلیت مایل به رهبری شــورا بودند اما من از همان ابتدا با رهبری شــورا موافق نبودم و با مخالفان بحث کردم و عوارض رهبری شورا را برایشان توضیح دادم که با اختلاف نظر بین شورا مملکت فلج می شود؛ پس بهتر است رهبری واحد حاکم باشد. پس از روشــن شدن تکلیف بحث شــورا افراد را مطرح کردند. عده ای آیت الله گلپایگانی را پیشــنهاد کردند و مــن دوباره از جا برخاستم و با صدای بلند به آقای هاشمی اعتراض کردم و گفتم من یادداشتی را به شما داده ام و الان وقت قرائت آن رسیده، پس آن را بخوانید. آقای رفسنجانی نوشته مرا خواندند و گفتند آقای شبستری می خواهد من که حضور داشتم و جز شهود بودم توصیه های امام را در مورد آیت الله خامنه ای نقل کنم.

من شــنیده بودم که وقتی آیت الله خامنه ای به کره رفته و آنجا سخنرانی کرده بودند، تلویزیون پخش میکرد و حاج احمدآقا نیز در خدمت امام بود. حاج احمدآقا گفته بود ماشاء الله آیت الله خامنه ای خوب صحبت میکند و جلســه را خوب قبضه کرده است. پس از این حرف حاج احمدآقا، امام فرموده بود آقای خامنه ای شایستگی رهبــری را دارد. علاوه بر این زمانی که آقای منتظری از قائم مقامی رهبری عزل شد، به امام گفته بودند حال که او را عزل کردید بعداً ما گرفتار خواهیم شد. امام در جواب این حرف فرموده بود: با وجود آقای خامنه ای شما غصه ای نداشته باشید. من این دو مورد را شنیده بودم و میدانستم که آقای رفسنجانی به همراه آقای موسوی اردبیلی جزو شاهدان است. لذا در آن یادداشت از آقای رفسنجانی خواستم. که شهادت بدهید امام چنین مطلبی را بیان کرده بودند. آقای رفســنجانی رو به اعضــای خبرگان کــرد و گفت آقای شبســتری از من میخواهند سخنان امام را به شما بگویم، آیا شما موافق هستید؟ همه اعضا گفتند بله بگویید، اگر الان نگویید، پس کی میخواهید بگویید! “آقای رفسنجانی موضوع را مطرح کردند و شــهادت دادند و گفتند که آن موقع آقای موســوی اردبیلی نیز شاهد بود. البته اگر شهادت آنها هم نبود و اگر توصیه امام هم نبود، خواه ناخواه ما نمیتوانستیم فردی اصلحتر از آیت الله خامنه ای پیدا کنیم، یعنی اگر توصیه امام هم مطرح نمی شد بالاخره آقای خامنه ای رأی میآورد منتها با مطرح کردن این امر، انتخاب ایشان به رهبری با سرعت و با رأی اکثریت قاطع اعضا انجام گرفت”.(۱)

آیت الله علی اصغر معصومی، نماینده استان خراسان در مجلس خبرگان نیز در تأیید این ماجرا خاطراتی را بیان کرده است: “دقایقی قبل از این ماجرا [کفایت مذاکرات[، یک نفر ]آیت الله مجتهد شبستری[ آمد” و به من گفت: “داستانی هست، نقل قول موثقی از امام وجود دارد، چرا آقای رفسنجانی آن را نمیخواند؟” گفتم: “تو بنویس.” گفت: “نمیخوانند.” گفتم: “تو بنویس، من اینجا هستم.” نامه را که بردند دادند، باز هم آقای رفســنجانی نخواند! من بلند شدم و گفتم: “مگر ما خبرگان مردم نیستیم؟ از اســتانی که یک پنجم ایران است نماینده شده ایم. چرا اعتراض نامه مــا را نمی خوانید؟ چرا نخواندید؟ برای چــه؟” علنا کردم. در اسناد مجلس خبرگان هست. آقای هاشمی هم گفتند که آقای خامنه ای به خواندن این نامه راضی نیستند، چون امام در ماجرای اسقاط آیت الله منتظری می خواستند با او برخورد تندتری بکنند، آگاهان از ماجرا خبر دارند، ایشان حتی نامه ۱/۶ را داده بودند به اخبار ســاعت ۲ بعدازظهر رادیو که اعلام شود. چند ساعت بعد ایشان را منصرف کردند. در گیرودار همین بحثها با امام رؤسای ســه قوه اصرار کردند که آقا چه کســی را داریم؟ خود امام هم فرموده بود: مگر خامنه ای چه عیبی دارد؟ در ادامه جلسه آن روز گفتیم: ، در نقل این قول رضایت آقا ملاک نیست، بالاخره این جمع باید از جمیع جهات مطلع باشند تا بتوانند رأی درستی بدهند، بخوان و خواندند”.

آیت الله سیدعلی اکبر قرشی نیز در تایید این خاطره گفته است:

“بعدازظهر هم گفتوگوها شــروع شد و سخن بر سر شورای رهبری یا تک رهبری دور میزد که نظرخواهی کردند، تک رهبری رأی آورد و قرار شد یک نفر به عنوان رهبر انتخاب شود. در این حال خدا را شــاهد میگیرم که دفعتا و ناگهانی سخن ۶ ، ۵ سال پیش آقای جورکش از خاطرم گذشت که به نقل از حجت الاسلام سراج گفت: “امام فرمودند اگر من از دنیا بروم، آقای خامنه ای برای رهبری از همه بهتر و اصلح اســت.”… بلافاصله یادداشتی خطاب به آقای مشــکینی نوشتم و فرستادم که اگر امام درباره صالحیت رهبری برای نمایندگان آقای خامنه ای سخن گفته اند و شما میدانید، لطفا بگویید. “آقای مشکینی اصلاً به نوشته من جوابی نداد؛ یا اصلا نخواند یا صلاح ندانست که پاسخی بدهد. به هر حال من به آیت الله محسن شبستری، امام جمعه فعلی تبریز و نماینده مقام معظم رهبری در آذربایجان شــرقی که در طرف راست من نشسته بود، گفتم: من شــنیده ام که امام فرمودند اگر من از دنیا رفتم، بهترین کسی که میتواند جانشین من باشد، آقای خامنه ای است. آیا شما درباره آقای خامنهای چیزی شنیده اید؟” گفت: من نیز شنیده ام که امام گفته اگر من از دنیا رفتم، آقای خامنه ای بهترین کسی است که میتواند رهبر نظام باشــد. وقتی آقای شبستری این مطلب را گفت، من بیدرنگ به ایشــان گفتم: پس برخیزیم و با هم فریاد بکشــیم و این مطلب را به همه نمایندگان حاضر بگوییم! آن گاه بنده و آقای شبستری چنان فریاد کشیدیم که همه نمایندگان و رئیس مجلس خبرگان متوجه ما دو نفر شدند. ما گفتیم: آقایان! اگر امام درباره شایستگی رهبری آقای خامنه ای سخنی گفته اند، بگویید تا همه آقایان بدانند، بالاخره سخن امام برای ما خیلی مهم است.« ابتدا آقای طاهری خرم آبادی کمی صحبت کرد و اشاره نمود به نظر و سخن امام که درخصوص صلاحیت آیــت الله خامنه ای گفته بود. در این حال آقای هاشمی حرف را از دهان آقای طاهری خرمآبادی گرفت و گفت: “بله، من و آقای خامنه ای و آقای موســوی اردبیلی و آقای میرحسین موســوی یک روز در محضر امام بودیم و حاج احمدآقا هم حضور داشــت. سخن از رهبری می رفت و ما نگرانی خود را در محضر امام مطرح می کردیم. امام فرمود اگر من از دنیا رفتم، صلاح است آقای خامنه ای رهبر جامعه باشد.قریب به این مضمون بعد آقای هاشمی اضافه کرد روزی من تنها در محضر امام بودم. باز هم از رهبری آینده سؤال کردم، امام فرمود آقای خامنه ای از همه اصلح است”.(۳)

البته قرشی پیشتر در خاطره ای گفته بود: “وقتی قرار شد که رهبر جمهوری اسلامی مرجع نباشد، گفته شد چرا حاج احمد آقا فرزند امام رهبر نشود؟! پس از صحبتهای موافق و مخالف، رأی گرفتند، رأی نیاورد. بعد گفتند شورا باشد. شورایی پیشنهاد شده از ۳ نفر مشکینی و موسوی اردبیلی و خامنه ای. رأی گرفتند، رأی نیاورد. بعد گفتند دو نفر دیگر، رفسنجانی و احمد خمینی هم به آن سه نفر اضافه شود و شورا پنج نفری شود. این پیشنهاد نیز ۴۴ رأی بیشتر نیاورد و رد شد. بالاخره رهبری شخص آقای خامنه ای پیشنهاد شد و ۶۱ رأی آورد”.(۴)

بدینترتیب مدافعان ولایت مطلقه خامنه ای نتیجه می گیرند که نقل خاطره رفسنجانی که در انتهای جلسه خبرگان و قبل از رای گیری در مورد رهبری خامنه ای صورت گرفته بود نقش خاصی نداشته است. در واقع رهبری خامنه ای از قبل محرز شده و او رای لازم را در خبرگان داشته است. نقل قول مشابهی نیز از خود رهبری شایع است که البته در مجاری رسمی منتشر نشده است.

اما رفسنجانی مدعی است که بعد از بن بست ایجاد شده به خاطر رای نیاوردن آیت الله سید محمد رضا گلپایگانی و همچنین مخالفت اکثریت با تلاش جمعی برای طرح دوباره آیت الله منتظری وی ابتکارعمل را در دست گرفته و با ذکر خاطره یاد شده و گرفتن تایید آیت الله موسوی اردبیلی و سید احمد خمینی زمینه را برای رهبری خامنه ای مساعد ساخته است.

داوری در خصوص اینکه رفسنجانی مجبور به اقدام فوق شده و یا خودش طراح این موضوع بوده است نیاز به اطلاعات بیشتر و انتشار کامل مفاد مذاکرات در جلسه مجلس خبرگان در انتخاب بعد از فوت آیت الله خمینی دارد. اما حتی اگر ادعای اصول گرایان افراطی که با هدف مشروعیت زدایی از رفسنجانی در نظام صورت می گیرد درست باشد باز موید نقش خاص رفسنجانی است. طبق ادعای انها افرادی که آغاز گر طرح رهبری خامنه ای بوده اند، رفسنجانی را مخاطب قرار داده اند. اگر وی با پیشنهاد آنها موافقت نمی کرد و خاطره مزبور را تایید نمی کرد معلوم نبود عبای ولایت فقیه بر دوش خامنه ای قرار می گرفت.

حضور رفسنجانی در هیات رئیسه و اداره جلسه نیز نمی تواند دلیل موقعیت محوری رفسنجانی در طرح خاطره فوق در مجلس خبرگان باشد. طبق ادعای افرادی که محرز بودن رهبری خامنه ای به خاطرات آنها مستند شده است، آیت الله مشکینی رئیس وقت مجلس خبرگان اعتنایی به درخواست آنها نکرده است. بنابراین اگر رفسنجانی موافقت نکرده بود هیات رئیسه اجازه طرح خاطره و خرج کردن از آیت الله خمینی برای تثبیت رهبری خامنه ای را نمی داد.

ممکن است گفته شود او جزو شهود بوده است. اولا او تنها شاهد روایت ادعایی نبوده است. چنان که موسوی اردبیلی و میرحسین موسوی که به ادعای هاشمی شاهد این گفته ها بوده اند تاکنون نظری نداده و تاییدی نیفزوده اند. به هر حال هاشمی می توانست شهادت ندهد. بخصوص که در روایت های ذکر شده نشانه ای دال بر نظر مستقیم و حمایت قطعی آیت الله خمینی بر جانشینی خامنه ای وجود ندارد.

هنوز چگونگی رهبر شدن خامنه ای در پرده ابهام است و اطلاعات محدود منتشر شده نیز غیر طبیعی بودن این اتفاق را تایید می کند. گسترش درگیری ها در درون بلوک قدرت می تواند به روشن شدن زوایای تاریک ماجرا کمک نماید.البته تا زمانی که رهبری خامنه ای ادامه دارد امکان انتشار اطلاعات کامل مربوطه وجود ندارد. تنها خروج کشکش ها از محدوده کنترل شده می تواند باعث افشای داده های جدیدی شود. در این میان واکنش رفسنجانی و فاش ساختن برخی اسرار ناگفته نقش مهمی دارد.

منابع:

۱- سایت رجانیوز، ۱۳۹۳/۹/۲۴، کد خبر: ۲

۲- سایت رجانیوز، ۱۳۹۱/۱۰/۸، کد خبر: ۱۴

۳- خاطرات آیت الله سیدعلی کبر قرشی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۱۶۱-۱۶۳

۴- روزنامه کیهان، تیر ماه ۱۳۶۸

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.