افسانه ثروتمندی تمامی روحانیت در جمهوری اسلامی

چندی پیش حسن ربانی، رئیس مرکز خدمات حوزه‌های علمیه از بیکاری اکثریت قریب به اتفاق روحانیت در ایران خبر داد. به گزارش خبرگزاری حوزه، ربانی، اظهار داشته است: «تن‌ها ۱۰درصد از روحانیون را روحانیونی تشکیل می‌دهند که در ارگانی شاغل هستند» و از اینکه «اکثریت مردم تنها این ۱۰ درصد را می‌بینند و همه روحانیون را با آن‌ها مقایسه می‌کنند» ابراز تاسف کرده است. او همچنین در فرازی دیگر از سخنانش گفته است: «۹۰ درصد از روحانیون شاغل نیستند و از جایی حقوق نمی‌گیرند. تنها به امر تبلیغ، تحصیل و تدریس مشغولند و درآمد خاصی ندارند و تنها با درآمد اندک شهریه زندگی می‌کنند که طبعا نمی‌تواند زنگی آن‌ها را تامین کند.» برخی از مراجع از جمله آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی و همچنین تعدادی از مسئولان حوزه‌های علمیه از وضعیت بد رفاهی طلبه‌ها و قرار داشتن آن‌ها در خط فقر پیش‌تر خبر داده بودند.

IMAGE634198208484062500
مرکز خدمات حوزه علمیه مرکز خدمات حوزه‌های علمیه در سال ۱۳۷۰ با دستور خامنه‌ای تاسیس شد. هدف از تاسیس این مرکز، توسط مسئولانش، «تامین حداقل‌های زندگی روحانیت و طلاب» عنوان شده است. دفتر اصلی مرکز فوق در شهر قم است و در شهر‌های دیگر شعبه دارد. مرکز خدمات رفاهی امکاناتی نظیر خدمات مسکن، بهداشت و سلامت، فرهنگی، کمک هزینه ازدواج، ارائه کالای‌های قسطی، و وام‌های قرض الحسنه در اختیار طلاب قرار می‌دهد. مرکز یاد شده به شرطی به طلاب کمک می‌کند که شاغل نباشند.
بودجه این تشکیلات حوزوی از کمک‌های رهبری، درآمد‌های مرکز و بودجه دولتی تامین می‌شود. در سال ۱۳۹۴ دولت موظف شده است تا ۵۰۷ میلیارد تومان بودجه در اختیار این نهاد بگذارد. جمعیت طلاب در کشور در حدود ۲۰۰ هزار نفر تخمین زده می‌شود. بنابراین اگر همه طلاب از این امکانات استفاده کنند، تقریبا نفری دومیلیون وپانصد هزار تومان در سال از اموال عمومی کشور در اختیار آن‌ها قرار می‌گیرد. طلاب علاوه بر این کمک‌ها از مراجع شهریه نیز می‌گیرند.
اما صرف نظر از اینکه آمار ارائه شده در خصوص بیکاری و اشتغال طلاب درست باشد یا نه و همچنین توجه به اغراقی که از سوی مسئولان در خصوص زندگی زیر خط فقر بیان می‌شود، گزارش فوق، واقعیتی را بازتاب می‌دهد که اکثریت روحانیت از زندگی مرفه و امتیازات دولتی برخوردار نیست.
افسانه‌ای در جامعه وجود دارد که همه روحانیون و هرکس که عمامه دارد دارای ثروت بالا بوده و از زندگی مرفهی برخوردار است. در حالی که در واقعیت چنین نیست و اقلیتی از روحانیون از امتیازات ویژه و موقعیت مالی خوب برخوردار هستند. جمعی از آنان نیز با سوءاستفاده از موقعیت خود، ثروت‌های کلان و افسانه‌ای بدست آورده‌اند.
گرایش به مطلق گرایی و دعاوی حکومت باعث شده تا نفس روحانی بودن به معنای برخورداری راحت از منابع مالی و سیاسی بالا تفسیر شود. اما اگر قدرت، ثروت و منزلت اجتماعی در نظر گرفته شود، اکثریت روحانیت امتیاز خاصی نداشته و کمابیش مشابه دیگر بخش‌های جامعه است. روحانیونی که در خدمت نهاد ولایت فقیه هستند و فعالانه از نظام حمایت می‌کنند در بخش‌های مختلف حکومت حضور دارند. البته این حضور در مقایسه با دهه‌های نخست حیات جمهوری اسلامی به طور نسبی کمتر شده است.
امتیازی که نصیب روحانیت مدافع و وابسته به حکومت شده است علاوه بر اشتغال سمت‌های حاکمیتی حضور در فرصت‌های تبلیغاتی در داخل و خارج از کشور است. روحانیون یاد شده در دفا‌تر رایزنی‌های فرهنگی در خارج از کشور حضور دارند. برای تبلیغ به کشور‌های خارجی اعزام می‌شوند. همچنین در داخل کشور نیز به مراکز آموزشی اعم از دانشگاه‌ها و دبیرستان‌ها، ادارات برای تصدی امامت جماعت، زندان‌ها، مراکز نظامی و صنعتی فرستاده می‌شوند تا به تبیین مواضع اعتقادی، سیاسی و مذهبی نظام بپردازند.
این فرصت‌ها فقط برای اقلیتی از روحانیت است که مدافع نظام هستند و از دید نهادهای امنیتی مشکلی ندارند. اکثر جمعیت روحانیت اعم از نیروهای مستقل، منتقد و غیر سیاسی دسترسی به امتیازات یادشده ندارند. کنترل انحصاری مراکز و نهاد‌های مذهبی از سوی حکومت موقعیت مالی و روحانی آن‌ها را در مقایسه با زمان شاه سخت‌تر ساخته است. در پیش از انقلاب، تقریباً رقابت آزادی برای تبلیغ و کسب درآمد از فعالیت‌های مذهبی و آخوندی وجود داشت اما اکنون حکومت، عرصه‌های تبلیغ و مساجد را در خدمت خود گرفته و اکثر آن‌ها را در اختیار نیروهای حامی یا نزدیک به خود قرار می‌دهد. عملاً بخش مهمی از موقعیت‌های کاری برای روحانیون به رانتی تبدیل شده است که از سوی نهاد ولایت فقیه برای حامی پروری توزیع می‌شود.
البته طلاب از بعضی جهات، وضعیت بهتری دارند. امکانات حوزه‌ها در مقایسه با گذشته از نظر محل تحصیل، مسائل رفاهی و بهداشت به نحو چشمگیری از گذشته بهتر شده است. اما بازار کار برای روحانیت در مجموع خوب نیست و به اندازه خروجی حوزه‌های علمیه فرصت شغلی وجود ندارد.
توجه به این مساله برای شناخت واقعیت‌ها و پرهیز از در غلطیدن به بیراه‌های برخوردهای کل گرایانه و کلیشه‌ای ضرورت دارد. روحانیت علاوه بر تنوع نظرات اعتقادی و سیاسی از لحاظ درآمد، اشتغال و دسترسی به مراتب رفاه نیز موقعیت یکسانی ندارد. اکثریت روحانیت وضعیتی مشابه دیگر بخش‌های جامعه دارند. جمهوری اسلامی حکومت آخوندی نیست بلکه به معنای دقیق‌تر، حکومت اقلیتی از روحانیون و فق‌ها است که به واسطه نظریه ولایت فقیه و کنترل منابع قدرت در موقعیت مسلط قرار گرفته‌اند. بخش بزرگ جامعه روحانی کشور به دور از موقعیت‌های دولتی از ظرفیت‌های موجود برای کار مذهبی در جامعه استفاده می‌کند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.