سرداران و سودای تسلط بر دهانه شط‌‌العرب تا باب‌المندب

در هفته گذشته تحرکات و موضع‌گیری‌های تهاجمی فرماندهان ارشد سپاه افزایش چشمگیری داشته است. نخست عزیز جعفری فرمانده سپاه در موضع‌گیری تحریک‌آمیزی اعلام کرد موج‌های بعدی انقلاب اسلامی آل‌سعود را ساقط خواهد کرد. این اظهارات که از سوی نفر اول ساختار حقیقی نیروهای نظامی ایران و همسو با مواضع خامنه‌ای بیان شد، چیزی فراتر از یک تمایل و اراده‌ای برای حمایت از براندازی حکومت آل‌سعود را نشان می‌دهد.
این سخنان در عرف بین‌الملل می‌تواند به معنای دخالت تفسیر شده و وسیله سوءاستفاده برای گرایش‌های افراطی قرار گیرد، بخصوص که اکنون جریان افراطی و ضد ایرانی آل‌سعود در بالای هرم قدرت حکومت پادشاهی سنتی عربستان سعودی قرار گرفته‌ است.

Iran-Saudi-Arabia (1)

فیروز آبادی رئیس ستاد کل نیرو های مسلح نیز اظهارت مشابهی را ایراد کرد. مسعود جزایری معاون امور بسیج و فرهنگی دفاعی ستاد کل نیرو های مسلح نیز با اشاره به اینکه صبر و حوصله جمهوری اسلامی حدی دارد، تلویحا به حکومت عربستان سعودی و دولت‌های همسو هشدار داد که از حد و اندازه خود فرا تر نروند. او ضمن بیان مخالفت جمهوری اسلامی با جنگ‌طلبی و خشونت، بر دکترین دفاعی حکومت در توانایی دفاع از تامین منافع نظام و امنیت منطقه تاکید ورزید.

اما صریح‌ترین موضع‌گیری را علی شادمانی، معاون عملیات ستاد کل نیروهای مسلح ایران اتخاذ کرد. او مدعی شد که رهبری جمهوری اسلامی مدیریت «جبهه مقاومت» را به سپاه پاسداران سپرده است. شادمانی در سخنانی اغراق‌آمیز بیان داشت که ایران در برابر همه تهدیدات، به تنهایی امنیت خود را برقرار کرده و علاوه بر آن، امنیت عراق و سوریه را نیز برقرار و به امنیت افغانستان، فلسطین و لبنان هم کمک می‌کند.علی شادمانی در فرازی دیگر از سخنانش در مصاحبه با خبرگزاری فارس گفته است: «در حوزه جبهه مقاومت، ما در جنگ ۸ ساله تنها قادر بودیم بخشی از کردهای عراق را در شمال این کشور سازماندهی کنیم چون با ما همفکر بودند و علیه صدام کار می‌کردند اما الان در لبنان، فلسطین، سوریه، عراق، یمن، افغانستان همه مردمی که علاقمند به مبارزه با استکبار هستند زیر بیرق ولی فقیه ما ایستاده‌اند.»

او افزوده که جمهوری اسلامی رسما به شکل معنوی و سیاسی از حرکت‌های ضد آمریکا و عربستان سعودی و موتلفانش حمایت می‌کند. چنین ادعایی آمیخته با تعارض است.

علی شادمانی از سویی می‌گوید رهبری اختیار مدیریت جبهه مقاومت را به سپاه و در واقع سپاه قدس سپرده است و از سویی دیگر می‌گوید حمایت ایران از جنبش‌های هدف معنوی و سیاسی است! نظامی بودن سپاه و عملکرد تاریخی این نهاد در منطقه، درستی اعتبار این ادعا را زیر سئوال می‌برد. در واقع سپاه به موازات تقویت نیروهای همسو در پی گسترش شاخه‌های وابسته در کشورهای منطقه است که به عنوان بازوی عملیاتی سپاه قدس عمل کنند.

حمایت خامنه‌ای باعث شده تا عملا سپاه سیاست‌گذاری و هدایت سیاست خارجی ایران در منطقه خاو میانه را در دست بگیرد. دولت روحانی با توجه به پذیرش بالادستی ولی فقیه در سیاست و دخالت‌های قانونی و فراقانونی او، عملا توان ایستادگی در برابر سپاه را ندارد. حسین امیر عبداللهیان معاون عربی و آفریقایی وزارت امور خارجه نیز مواضع همسویی با فرماندهان سپاه دارد و متعلق به نیروهای نزدیک به رهبری است. مواضع روحانی و ظریف نیز در مسائل منطقه‌ای فرق زیادی با دیدگاه‌های اصول‌گرایان و بنیادگرایان ولایی ندارد.

چرا سپاه بر ضر‌ب‌‌آهنگ برخوردهای تهاجمی افزوده است؟

نیروهای سپاه برای گسترش سیاست‌های توسعه‌طلبانه خود در منطقه به مانع عربستان سعودی برخورد کرده‌اند. از سال ۱۳۸۹ که بهار عربی شروع شد، جمهوری اسلامی ابتدا در موضع دفاعی قرار گرفت. اما تحولات به سمتی رفت که فرماندهان سپاه با نجات بشار اسد از سقوط، موقعیت خود را در منطقه تثبیت کرده و به پیشروی پرداختند. قدرت گرفتن حوثی‌ها در یمن، قدرت استراتژیک حکومت و بخصوص سپاه را افزایش داد. از این رو آنها به دنبال شکل دادن جبهه و میدان نفوذی از شط‌العرب تا باب‌المندب هستند.معادلات راهبردی و موازنه قوا در حال دگرگونی است. عربستان سعودی می‌کوشد تا با تشکیل ائتلافی منطقه‌ای اجازه ندهد موازنه قوا بیش از این به نفع جمهوری اسلامی تغییر پیدا کند. این برخورد که جنبه سخت‌افزاری و بازدارندگی پیش‌گیرانه پیدا کرده است هم موجب عصبانیت مسئولان سپاه شده است و هم آنها را ناگزیر به سمت تقابل بیشتر با مانع پیشروی خود کشانده است. حفظ و تداوم نقش سپاه و جلو بردن طرح‌های مورد نظر از طریق هسته‌ها و مراکز قدرتمند سپاه قدس نیاز به تشدید رقابت با عربستان دارد.
جغرافیای رقابت ایران با عربستان سعودی اینک به مرزهای شرقی این کشور رسیده است و دیگر عراق و لبنان و سوریه نیست. تغییرات در منطقه بعد از بهار عربی، مشوق حکومت در برتری‌طلبی منطقه‌ای با محوریت نگاه شیعه‌گرایی ایدئولوژیک است. همچنین به نظر می‌رسد نظام در حال برنامه‌ریزی برای پر کردن جای آمریکا در صورت کاهش حضور نظامی در خلیج فارس باشد.

البته اظهارنظر شادمانی در تداوم حرف‌های جنجالی علی یونسی، تاثیرات منفی در کشورهای مورد هدف نیز دارد. طبیعی است اکثر نیروهای سیاسی در عراق، افغانستان، سوریه، بحرین و یمن تمایل ندارند که به عنوان نیروی وابسته و زیر هژمونی جمهوری اسلامی به عنوان یک دولت خارجی باشند. این اظهار نظرها، دلخوری‌هایی را پدید می‌آورد و گرایش‌های معتقد به فاصله‌گیری از ایران را در کشورهای فوق تقویت می‌سازد.

ارزیابی بزرگ‌نمایی شده فرماندهان سپاه از موقعیت منطقه‌ای حکومت، دیگر خطای بزرگ آنها است. نیروهای همسو با جمهوری اسلامی بر اشتراکات منافع و استفاده از کمک‌های سیاسی، نظامی و مالی تاکید دارند و تبعیت صرف از خامنه‌ای برای آنها ارزشی ندارد. سرمایه‌گذاری بر تقویت رهبری خامنه‌ای در جهان اسلام نه تنها فاقد ظرفیت‌های جلو برنده است، بلکه کشورهای متحد حکومت را نیز مسئله‌دار می‌سازد.

ایران و نفوذ منطقه‌ای

ایران به عنوان کشوری که بیشترین استمرار تاریخی را در خاورمیانه داشته است به صورت طبیعی به سمت بسط گسترش ونفوذ خود حرکت می کند. ازاینرو صرفنظر از جنبه ایدئولوژیک، سپاه اکنون ظاهرا ابزار پیش‌برنده این تمایل موجود در جامعه ایران شده است. اما آنچه مشکل‌ساز است شیوه و سمت وسوی سیاست‌های سپاه است که در نهایت به دنبال گسترش قرائت شیعی افراطی‌گری است.در وضعیت کنونی و با توجه به فرمان رهبری برای افزایش قدرت دفاعی ایران، مناسبات جنگ سردی کنونی با عربستان‌، می‌تواند در سایه اقدامات غیرمنتظره و خطای محاسبات به رویارویی مستقیم کشیده شود.

تلاش برای گسترش نفوذ ایران در منطقه با تقویت ساختارهای سیاسی، اقتصادی، نظامی، عمرانی و فرهنگی شدنی است و همچنین نیاز دارد تا بستری برای رقابت‌های سازنده در منطقه شکل بگیرد.

رشد و امنیت پایدار در ایران با مداخلات ناموجه در کشورهای منطقه و تلاش برای بر هم زدن غیر طبیعی موازنه قوا در آن کشورها تعارض دارد. البته حکومت‌های عربستان سعودی و ترکیه نیز رویه مشابهی را در پیش گرفته‌اند که محصول آن گسترش بی‌ثباتی و رویارویی‌های زیانبار در خاورمیانه است.

چشم‌انداز پیش رو

موضع گیری‌های ناسنجیده فرماندهان سپاه این ظرفیت را دارد که درگیری‌های ایران و عربستان را از جنگ نیابتی به رویارویی تمام عیار ارتقاء دهد. در حال حاضر با توجه به قدرت گرفتن محمد بن نایف و محمد بن سلمان در هیات حاکمه عربستان سعودی و دیدگاه‌های تند آنها، روابط تیره ایران و عربستان سعودی رو به تیرگی بیشتر دارد. مقامات وزارت خارجه هشدار داده‌اند که صبر مردم یمن در حال تمام شدن است و احتمال واکنش نظامی توسط انصارالله نسبت به عربستان وجود دارد. البته مقامات نظامی و سیاسی ایران در خصوص واکنش احتمالی خود سکوت کرده و با ابهام حرف می‌زنند، اما تهدید موجود در حرف‌های آنها قابل انکار نیست.
بعید است حکومت ایران وارد درگیری مستقیم با عربستان شود. حداکثر حالت ممکن حمایت از واکنش و اقدامات تلافی‌جویانه حوثی‌ها و نیروهای همسو در یمن علیه عربستان سعودی است. همچنین این سناریو که احتمال آن در کوتاه مدت پایین است، نیز قابل تصور است که منطقه شرق عربستان ناآرام شود. در این وضعیت و بخصوص با توجه به فرمان رهبری برای افزایش قدرت دفاعی ایران، مناسبات جنگ سردی کنونی می‌تواند در سایه اقدامات غیرمنتظره و خطای محاسبات به رویارویی مستقیم کشیده شود.

چنین وضعیتی نه تنها آثار مثبت تنش‌زدایی هسته‌ای را از بین می‌برد، بلکه هزینه‌های بیشتری را بر کشور ایران تحمیل می‌کند. شرایط تا حدی مشابه سالیان نخست بعد از انقلاب و قبل از جنگ با عراق است که برخوردهای تحریک‌کننده و ابراز امیدواری مقامات ارشد نظام برای سقوط حکومت صدام، منجر به تنش سیاسی و سپس درگیریهای نظامی محدود و در نهایت جنگ تمام عیار و بهانه‌جوئی برای تجاوز نظامی دولت وقت عراق به ایران شد. تحولات اخیر در هیات حاکمه عربستان و قدرت گرفتن نیروهایی که به دنبال ماجراجویی هستند، ریسک عبور منازعه از محدوده‌های کنترل‌پذیر را افزایش می‌دهد.

اگر موضع‌گیری‌های هماهنگ فرماندهان نظامی که به نظر می‌رسد در چارچوب ارکستر ولایی ایراد می‌شود، از سطح برخورد های شعاری و جنگ روانی فراتر رود، آنگاه کشور و مردم ایران گرفتار موج دیگری از درگیری‌های امنیتی منطقه‌ای خواهند شد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.