وضعیت متزلزل بشار اسد

دولت سوریه در موقعیت دفاعی است و امکان پیشروی به مناطق تحت کنترل مخالفان را از دست داده است. البته معلوم نیست تغییر موازنه قوا به نفع مخالفان بتواند حالت پایدار پیدا کرده و منجر به پیشروی مستمر مخالفان مسلح شود. امکان نوسان و سینوسی شدن تحولات در سوریه نیز وجود دارد.
بر خلاف پیش بینی‌ها در سال ۲۰۱۴ بشار اسد همراه با حزب الله لبنان و جمهوری اسلامی نتوانستند کنترل تمامی نقاط سوریه را در دست بگیرد. حتی حملات هوایی ائتلاف ضد داعش و کاهش درگیری آمریکا با دولت سوریه نیز نتوانست باعث شکست مخالفان شود. آن‌ها حملات سنگین ارتش سوریه و متحدان خارجی‌اش را دفع کردند.

9633427_orig1
اما اتفاقاتی باعث شده است تا جنبش اعتراضی سوریه در سال۲۰۱۵ در موقعیت مناسب و رشد قرار بگیرد. فضای روانی در حال حاضر به نفع مخالفان است و ارتش سوریه در واکشن به گسترش خشونت و بمباران بشکه‌ای و گسترش کشتار غیر نظامیان و بخصوص کودکان و زنان روی آورده است. دو اتفاق که به موازات هم پیش می‌روند و در عین حال، تفاوت‌های ملموسی دارند بر قدرت مخالفان مسلح سوری افزوده است. نخست عربستان، ترکیه، قطر و اردن ائتلافی را شکل داده‌اند که به آموزش نظامی و تجهیز سلاح به مخالفان مسلح سوری می‌پردازد. تا پیش از این بین عربستان وترکیه در خصوص موقعیت جبهه النصره شاخه القاعده در سوریه اختلاف نظر وجود داشت ولی سرانجام نظر ترک‌ها غالب شد که جبهه النصره را در داخل سوریه قابل کنترل ارزیابی می‌کنند. اما دولت آمریکا در مسیری جداگانه به تجهیز و آموزش مخالفان مسلح سکولار با کمک دولت اردن مشغول است تا توامان، بر علیه داعش و بشار اسد بجنگند.
حمایت‌های نظامی، آموزشی و مالی فوق، تاثیر انکارناپذیری در تقویت مهارت و سازمان دهی نظامی در مخالفان مسلح و افزایش هماهنگی بین بخش‌های مختلف آن داشته است. در حال حاضر غیر از درگیری با داعش، نبرد داخلی بین مخالفان حکومت بشار اسد وجود ندارد و حساسیتی نسبت به پیشروی هیچ یک از گروه‌ها از سوی دیگران وجود ندارد.
رویکرد آمریکا با دیدگاه عربستان و ترکیه متفاوت است و حساسیت به مراتب بیشتری نسبت به تحرکات سلفی‌های افراطی و جهادی دارد. دولت‌های ترکیه و عربستان با نیروهای فوق، مخالفت دارند اما اولویت را به سقوط بشار اسد می‌دهند و آرایش نیرو‌ها در مخالفان سوری و جنبش اعتراضی در این کشور را به گونه‌ای می‌دانند که فرصت تحرک زیاد به اسلام گرایان افراطی نمی‌دهد. در شرایط بغرنج کنونی سوریه و همچنین تحرکات داعش ارزیابی ترکیه و عربستان سعودی در بهترین حالت خوش بینانه بوده و ریسک زیادی در بر دارد. مردم سوریه نیز نسبت به اهداف القاعده مظنون هستند. اما در عین حال، هم پوشانی بین رویکردهای آمریکا با عربستان و ترکیه وجود دارد و آن‌ها در صف واحدی قرار دارند.
اما در آن سوی می‌دان، حمایت‌های خارجی از دولت سوریه به قوت سابق نیست. دولت روسیه با برگزاری نشست‌ها و تحرکاتی در پی تشکیل ائتلافی با مشارکت بخش‌های محافظه کار اپوزیسیون و بخشی از کارگزاران دولت سوریه است. این تلاش‌های دیپلماتیک که تاکنون نتیجه‌ای در بر نداشته است به معنای موافقت تلویحی روس‌ها با کنار گذاشتن بشار اسد و تداوم بقای حکومت سوریه با اصلاحات و تعدیل‌هایی نه چندان پر دامنه است.
جمهوری اسلامی و حزب الله لبنان نیز از مرز‌های درگیری در شمال و شمال غرب سوریه غقب نشسته و بیشتر تمایل به مشارکت در دفع حملات به حومه دمشق را دارند. از سویی دیگر بین بخشی از مسئولان حزب بعث سوریه و مقامات سپاه قدس نیز اختلافاتی پیش آمده است. برخی از هیات حاکمه سوریه نسبت به قدرت گرفتن نظامیان ایرانی ابراز نگرانی کرده‌اند. چندی پیش محمد علی جعفری فرمانده سپاه پاسداران فاش ساخت که سپاه نزدیک به صد هزار نفر از مردم سوریه را در قالب گروه‌های شبه نظامی متشکل کرده است که هوادار جمهوری اسلامی هستند. این گروه‌ها عمدتا با نمایش عکس‌هایی از خامنه‌ای و بیان شعار به نفع وی باعث شده‌اند تا این نگرانی در بخشی از کارگزاران دولت‌های عراق و سوریه شکل بگیرد که وفاداری نهایی این گروه‌ها به جمهوری اسلامی بوده و در قالب اهرم فشار آن عمل خواهند کرد.
طولانی شدن جنگ ارتش سوریه به عنوان یک نیروی نظامی کلاسیک را فرسوده ساخته است. اما به نظر می‌رسد ادعای مخالفان مسلح مبنی بر اعلام سقوط بشار اسد به عنوان هدف عملیات‌های فعلی واقع بینانه نیست و حداقل در آینده‌ای پیش بینی چنین اتفاقی محتمل نیست. اما بشار اسد به میزان ملموسی ضعیف شده است. او در جایگاه یک فرد مستبد که هیچ حد و مرزی در خشونت و قساوت قائل نیست، سال‌ها است مشروعیتش را در عرصه جهانی از دست داده است. او یکی از بزرگ‌ترین و بی‌رحمانه‌ترین جنایت‌های تاریخ معاصر را با تلاش برای حفظ قدرت به بهای کشته شدن بیش از ۲۲۰ هزار نفر، آواره شدن میلیون‌ها نفر و نابودی زیر ساخت‌های سوریه مرتکب شده است.
اکنون دولت سوریه یک دولت ورشکسته است که توانایی تامین مایحتاج اولیه مردم سوریه را ندارد. توانایی ایران در کمک مالی نیز محدود است. همچنین مذاکرات توافق جامع هسته‌ای نیز محدودیت‌هایی برای جمهوری اسلامی ایجاد کرده است. منتها اگر توافق فوق انجام شود و دلارهای بلوکه شده ایران آزاد شود، آن‌گاه حکومت ایران بالقوه توان حمایت مالی چشمگیر را دارد. اما ممکن است شروطی برای مصرف این منابع از سوی غرب بیان شود که چنین احتمالی را منتفی سازد.
اگر وضعیت کنونی ادامه یابد و ائتلاف عربستان- ترکیه وقطر به سمت اقداماتی چون ایجاد منطقه پرواز ممنوعه در سوریه حرکت کنند، آن‌گاه وضعیت اسد بغرنج می‌شود. البته ایران ظرفیت‌هایی برای بازدارندگی در برابر این اقدام احتمالی دارد اما هزینه و ریسک درگیری مستقیم با ترکیه و عربستان در سوریه که اکنون حالت نیابتی دارد، بالا خواهد بود. چنین هزینه‌ای فرا‌تر از آستانه تحمل مصلحت اندیشی عملی بخش مسلط قدرت در جمهوری اسلامی است و چه بسا واکنش‌های غیر تعجیلی و درازمدت در دستور کار قرار بگیرد.
متغیر مهم دیگر جایگاه اسلام گرایان تندرو در موقعیت کنونی مخالفان مسلح است. اگر آن‌ها دست بالا را پیدا کنند آنگاه خطر گسترش تروریسم و افراطی‌گری تاثیر منفی بر جنبش اعتراضی سوریه داشته و مجدداً ممکن است روند افول در سال‌های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ تکرار شود. ولی اگر هژمونی نیروهای میانه رو و معتدل در صفوف مخالفان مسلح محرز شود، آن وقت، بشار اسد بازی با کارت اختفای اراده اقتدارگرایانه‌اش در پوشش مبارزه با تروریسم را از دست می‌دهد.
با توجه به مومنتومی که مخالفان بشار اسد پیدا کرده‌اند اگر حس وحدت کنونی و همگرایی ایجاد شده با محوریت و موقعیت مسلط بخش‌های معتدل و عقلانی ادامه یابد، بشار اسد دیگر شانسی برای بقا نخواهد داشت. البته این اتفاق هم نیفتد و وضعیت خاکستری کنونی ادامه یافته و قلمرو سوریه بین دولت و مخالفان توزیع شود، باز هم بشار اسد در درازمدت، بختی نخواهد داشت. غلط نیست اگر گفته شود دوران قدرت وی عملاً پایان یافته است و دیر یا زود باید کنار رود. البته چنین فرضی برای حکمرانی حزب بعث و علوی‌ها در سوریه حداقل در چارچوب موازنه قوای کنونی صدق نمی‌کند و آن‌ها امکان بقا و بازسازی بدون بشار اسد را دارند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.