مصیبت فزاینده اسلام‌گرایی افراطی

اسلام گرایی افراطی در دو ده اخیر رشد ملموس و غیر قابل انکاری در جهان اسلام و خاور میانه داشته است. نقطه عزیمت موج جدید افراط گرایی در جهان اسلام و ارائه قرائتی از اسلام که با خشونت، تبعیض، اقتدار گرایی، اجبار و تک صدایی در عرصه عمومی پیوند خورده است، مصر دوران ناصر بود. اخوان المسلمین سنگ بنای اسلام گرایی افراطی را گذاشت . با تعالیم سید قطب بازسازی سلفی گری در ضدیت و نفی مدرنیته به صورت یک تئوری مطرح گشت وبا توجه به حضور پر رنگ خشونت و اقتدار گرایی در سامان سیاسی و اجتماعی دوران ماقبل مدرن پیروان مرام وی در عمل به سمت جباریت سیاسی و ارعاب کشیده شدند. در عین حال باید توجه داشت فرهنگ وسطح توسعه یافتگی هر منطقه نیز در رویکرد و فعالیت گروه های اسلام گرا تاثیر خود را داشته است. اگر چه اخوان المسلمین مصر بعد ها رویه خود را تعدیل کرد اما منبع الهامی برای گروه های دیگر اسلام گرای جهادی شد که مستقل از آن ایده های سید قطب را ترویج کرده و بسط دادند.

n00123466-b

انقلاب اسلامی در ایران وسر بر آوردن بنیاد گرایی اسلامی شیعه محور، دیگر نقطه عطف در حیات اسلام گرایی افراطی بود. دیدگاه های آیت الله خمینی جریان جدیدی از مسلمانان را به سمت بازسازی نظام خلافت در قالب نظریه ولایت فقیه و تبدیل اسلام فقاهتی و سنتی در روایت تمامیت خواهانه به قدرت جهانی کشاند. اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی سابق و شکل گرفتن مقاومت اسلامی نقطه عطف دیگر بود که همکاری مقطعی دولت آمریکا و غرب باعث فربه شدن آن شد. شکل گیری دولت طالبان قدرت اسلام گرایان افراطی را افزایش داد. یازده سپتامبر حوزه علمیات آنها را به داخل خاک آمریکا کشاند و از این مقطع به بعد تقابل اسلام گرایان افراطی با غرب برجستگی بیشتری یافت.

البته اسلام گرایان در قالب دکترین نفی توامان شرق و غرب و حاکم کردن الگوی اسلام ناب و ابدی سازی مناسبات جامعه قبیلگی شبه جزیره عربستان سعودی در عصر نزول وحی بوده و هستند. اشغال نظامی افغانستان و عراق توسط آمریکا و متحدانش جریان تحرکات اسلام گرایان افراطی را به لحاظ کمی و کیفی ارتقاء داد. جنگ داخلی سودان آب به آسیاب آن ریخت. پیش از آن درگیری دولت روسیه با مخالفان اسلام گرا در چچن و داغستان نیز به نوبه خود اسلام گرایان را تقویت کرد.

پیامد ناخواسته بهار عربی حوزه نفوذ و عمل اسلام گرایی افراطی را در آسیا و آفریقا گسترش ملموسی بخشید. امروز این جریان در عراق، افغانستان، سوریه، یمن، لیبی، ،سومالی، سودان ،لبنان، فلسطین، نیجریه، نیجر، پاکستان،مالی ،مصرو تونس فعالیت میدانی دارد. علاوه بر آنها در روسیه، تایلند ،قرقیزستان، قزاقستان،ازبکستان، مالزی، ترکمنستان، تاجیکستان، اندونزی، فیلیپین و هند نیز گروه هایی در ارتباط با تشکیلات القاعده و دیگر گروه های اسلام گرای جهادی فعال هستند هسته های اروپا که عمدتا از نسل دوم و سوم مسلمان های مهاجر جذب نیرو می کنند، نیز حوزه ای هستند که به جریان فوق عمق راهبردی می بخشد. در بین گروه های فعال و شاخص اسلام گرای افراطی می توان از داعش ،طالبان، القاعده و شاخه های آن، بوکو حرام، الشباب،حزب الله لبنان، جهاد اسلامی فلسطین، حزب التحریر قرقیزستان، حزب اسلامی ازبکستان،جماعت اسلامی پاکستان و جماعت اسلامی اندونزی نام برد.

آنچه در بررسی موقعیت اسلام گرایی افراطی در جهان اهمیت دارد، توجه به ریشه و جنبه هویتی این جریان است که در داخل جهان اسلام و متاثر از ناکامی در تثبیت گذار از سنت به مدرنیته و تضاد های داخلی جوامع اسلامی پایگاه اجتماعی دارد. تقلیل هستی شناختی این جریان به مداخله نظامی غرب، عصر استعماری ، معادلات جهانی و عوامل فرا منطقه ای خطا است. این جریان هستی مستقل و خود بنیادی دارد. در اصل حکومت های استبدادی سکولار و شبه سکولار و دولت های فاسد و ناکارآمد وفقر و تبعیض و توسعه نیافتگی پایه های اصلی شکل گیری و رشد اسلام گرایی افراطی مثابه جریانی بنیادگرا هستند. الگوی توسعه آمرانه و نادیده گرفتن اهمیت استقرار دمکراسی و افزایش کارایی و سلامت در نظام های سیاسی آسیب پذیری و شکنندگی معادلات در شرف تحول خاور میانه را افزایش می دهد.

تهدیدات و خطرات اسلام گرایی افراطی در دو دهه اخیر رشد ملموسی و غیر قابل انکاری داشته است. نه سیاست نظامی گری جرج بوش و نه سیاست مبتنی بر واقع گرایی و اجتناب از جنگ باراک اوباما نتوانسته است جلوی پیشروی آنها را بگیرد. اگر دولت های اقتدار گرا در خاور میانه به حیات خود ادامه دهند وبه طور مشخص حکومت بشار اسد بتواند بقای نامشروعش را حفظ کند، زمینه اجتماعی جذب نیرو توسط اسلام گرایان افراطی گسترش می یابد. اسلام گرایان افراطی در مبارزه با حکومت های مستبد و فاسد که بقای شان بر سرکوب بی رحمانه استوار است، در جوامع وبخصوص در بین جوانان مقبولیت ومشروعیت کسب می کنند این عامل باعث می شود حتی بخشی از جامعه که با آنها قرابت گفتمانی و سیاسی ندارد نیز در مواجهه با خشونت دولتی با آنها همراهی کند. همچنین تمامیت خواهی دولت اسرائیل، مداخله ناموجه غرب،نظریه های نو استعماری و تحرکات مجتمع های صنعتی – نظامی نیز به نوبه خود بازار اسلام گرایی رادیکال را گرم ساخته است. این عوامل باعث می شود تا آنها به عنوان بدیل حکومت های ناکارامد و فاقد ارتباط اندمواره با جامعه به طور جدی مطرح باشند. اسلام گرایی افراطی اگر چه نظریه منسجم و روشمندی ندارد و در بین قائلان تقاوت های چشمگیری قابل مشاهده است اما بر پایه ستیز با دو عامل امپریالیسم خارجی و نخبگان سکولار داخلی شکل گرفته و تداوم یافته است.

این وضعیت خاورمیانه را در وضعیت بد تری در آینده قرار می دهد. کافی است سیر تحولات اسلام گرایی افراطی در دو دهه گذشته واکاوی شود تا مشاهده گردد چگونه تندروی و قساوت آن در طول زمان جهش داشته و روند تکاملی منفی را طی کرده است. در دهه اول قرن بیست و یکم میلادی طالبان و القاعده تند ترین و مخوف ترین جریان شناخته می شدند. اما سر برآوردن و قدرت گرفتن داعش در دهه دوم قرن یادشده باعث شده است آنها به طور نسبی معتدل محسوب گشته و برای برخی مار هایی تلقی شوند که در مقابل عقرب های جرار تحمل پذیر بشمار آورده شوند. اگر وضعیت کنونی ادامه پیدا کند این احتمال قابل اعتنا است که در دهه آینده جریانی به مراتب شرور تر و خطرناک تر از داعش در جهان اسلام به منصه ظهور برسد! کودکان و نوجوانان آواره کنونی بخصوص در میان پناه جو های سوری سوخت بالقوه برای مشتعل تر شدن آتش خانمان سوز و ویرانگر اسلام گرایی افراطی هستند.

از این رو ثبات و امنیت در منطقه باید در چارچوبی در هم تنیده با دمکراسی، آزادی وعدالت مورد توجه قرار بگیرد . غفلت از این در هم پیوستگی بایسته مشکل افراط گرایی را حل نمی کند. همچنین این خطر وجود دارد که آنها از آشفتگی اوضاع بهره برداری کرده و در جنبش های اعتراضی موقعیت مسلط پیدا کنند.

این موضوع در پایان دادن به جنگ داخلی سوریه و دیگر مناقشات منطقه ضرورت دارد. همچنین شایسته است تفاوت اسلام گرایی و قرائت های افراطی از آن را در کانون توجه قرار داد وظرافت های مسئله را در جهان اسلام در نظر گرفت. در حوزه نظری و هویتی نیز اسلام رحمانی و قرائت های نواندیشانه از دین که متضمن رعایت سازگاری با الزامات زیست در زمانه معاصر است، ظرفیت های بالایی در مهار اسلام گرایی افراطی و خشن دارد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.