آیت الله جعفر سبحانی در دیدار با فرمانده نیروی انتظامی ، این نیرو را مکمل راه انبیا نامیده که وظیفه تداوم رسالت آنها را بر عهده دارد! این مرجع تقلید که در زمره مراجع اصول گرا قرار دارد گفته است “نیروی انتظامی مکمل موقعیت انبیا است؛ انبیای الهی به اندازه خود در جوامع کار کردهاند و اثرات خود را گذاشتهاند و این وظیفه نیروی انتظامی است که ادامه دهنده راه ایشان باشد و امنیت را به نحو تمام و کمال در جامعه حفظ کند. دایره مسؤولیت را قانون معین کرده است؛ اگر مزاحمتی در کار نباشد بهتر است تا نیروی انتظامی فراتر از وظیفه خود عمل کند؛ اکنون پرداختن به مسأله حجاب مهمتر از پرداختن به رباخواری است.”
وی در ادامه اظهار داشته است: «حجاب نماد جمهوری اسلامی است؛ بد حجابان به نظام دهن کجی میکنند در حالی که رباخواران کاری به نظام ندارند و برای کسب سود بیشتر در پستوها ربا میخورند؛ این بد حجابان هستند که به نظام دهن کجی میکنند و اعمال بد حجابان از رباخواران بدتر است.»
آیت الله سبحانی در بخش دیگری از سخنان خو ضمن هشدار نسبت به نقشه هایی که برخی معاندان و بدخواهان برای ترویج بد حجابی در قم دارند تصریح کرد: افرادی با پوشش های بد و نا مناسب به قم فرستاده می شوند تا در اطرف حرم تردد کنند و با این کار خود قبح عمل بد حجابی را از بین ببرند… بسیار واضح است٬ افرادی که به دنبال از بین بردن قبح بد حجابی در اطراف حرم حضرت معصومه (س) هستند از عوامل خارجی حمایت میشوند؛ اگر نیروی انتظامی چند بار با این افراد برخورد جدی انجام دهد این مسأله در شهر مقدس قم حل خواهد شد.»
سخنان سبحانی در تعارض با دیدگاه حسن روحانی و دولت اعتدال قرار دارد که می کوشند سختگیری بر بانوان در میادین عمومی کاهش یابد. اخیرا مراجع اصول گرا که در دسته مراجع سیاسی سنتی می گنجند انتقادات شان را نسبت به افزایش بی حجابی گسترش داده و به انتقاد از دولت پرداخته اند. این موضع گیری ها عملا روحانی را در کاهش فضای پلیسی و به حاشیه راندن نگاه های امنیتی در مدیریت مسائل اجتماعی در بن بست قرار داده است.
ریشه اصلی این بن بست تعارض سیاست روحانی در جلب حمایت مراجع از یک سو و تلاش برای گشایش نسبی فرهنگی در سوی دیگر است. روحانی و اعتدالی ها با توجه به اختلافات موجود در دوره احمدی نژاد با مراجع ،بر جلب همراهی مراجع بخصوص جناح اصول گرای آن از جمله صافی گلپایگانی، مکارم شیرازی، جوادی آملی و جعفر سبحانی سرمایه گذاری کردند. اما اینک به نظر می رسد این سیاست مشکلاتی را هم برای اعتدال گرایان در حوزه های سیاسی و فرهنگی و هم برای زنان ایرانی ایجاد کرده است.
روحانی در ایام تبلیغات آدرس غلطی را برای حل مشکلات بانوان ارائه داد. در حالی که احمدی نژاد نه تنها نقشی در اعمال محدودیت بر زنان نداشت بلکه بارها مخالفتش را نیز اعلام نمود. نهاد ها و مقامات مسئول در حوزه کنترل فرهنگی در قوه مجریه نیستند و دولت نقشی در این زمینه اعم از سیاست گذاری و اجرا ندارد. همچنین ابزاری برای بازدارندگی نیزدر اختیار ندارد. تنها اظهار نظر های مخالف گفتمان رسمی دولتمردان می تواند به لحاظ روانی دیدگاه های مدافع فضای باز فرهنگی را تقویت نماید. اما از آنجاییکه بخش مسلط قدرت عهده دار اجرای سیاست های فرهنگی نظام است، تلاش قوه مجریه برای کاهش محدودیت ها باعث می شود کشمکش ها در داخل حکومت افزایش یافته و در نتیجه فشار بر بخش هایی از جامعه که موافق سبک فرهنگی و نظام ارزشی حکومت نیستند به صورت مقطعی افزایش یابد. همچنین مراجع تقلید که از پیوند دین و دولت دفاع می کنند فشار را بر دولت های نا همسو در سیاستگذاری فرهنگی تشدید می نمایند.
وضعیت حجاب در جامعه فراتر از خواست حکومت متاثر از آرایش فرهنگی و عقیدتی در جامعه بوده و تحت تاثیر قدرت جامعه در نافرمانی مدنی است. از اینرو علی رغم اینکه دستگاه های تبلیغاتی رسمی و دولتی در خدمت ترویح حجاب اجباری است اما بخش مهمی از جامعه در سه دهه گذشته در برابر این سیاست مقاومت کرده است. در نتیجه این مقاومت و همچنین تحولات نسلی پدید آمده تعداد بی حجاب ها در قیاس با گذشته افزایش تدریجی داشته است. دولت ها اعم از اصول گرایان و اصلاح طلب نتوانسته اند موج افزایش بی حجابی را متوقف سازند. وزن اجتماعی مدافعان آزادی پوشش آنقدر اثرگذاری یافته که متغیر مهمی در انتخابات بوده و قابلیت بسیج بخشی از افکارعمومی را دارد.
اما سخنان سبحانی دریچه ای برای فهم منشا اصلی برخورد های پلیس و اذیت و آزار زنان در عرصه عمومی است. سبحانی می گوید مضرات بی حجابی از ربا خواری بیشتر است! او این ارزیابی را با توجه به تاثیرات بر حکومت بیان می کند. حجاب به دلیل تاثیر مهم آن در ظاهر جامعه فاکتور مهمی در سنجش مشروعیت حکومت و اساسا دیدگاه سنتی دینی است. افزایش شمار بی حجاب ها شاخصی غیر قابل انکار در عدم مقبولیت بنیاد مشروعیت حکومت در جامعه و همچنین میزان باور به شریعت اسلامی است. حکومتی که بنیاد آن بر نظریه ولایت فقیه است لاجرم نیاز دارد که سیمای جامعه تناسبی با اسلام فقاهتی داشته باشد. از این رو حجاب اجباری سیاستی مهم در بقا و تداوم حیات حکومت است. سبحانی به صراحت از این واقعیت پرده بر می دارد. اما نظر وی علاوه بر بعد سیاسی ، وابستگی فقه به هویت سازی را نیز آشکار می سازد. سبحانی از جایگاه یک فقیه هویت گرا به سیمای ظاهری و احکام شرعی توجه نشان می دهد و فرم را فراتر از محتوی می نشاند. از دید وی مسئله حجاب اهمیت بیشتری از فساد و تخلفات اقتصادی دارد. او نسبت به دیگر مشکلات بزرگ در جامعه اعم از ظلم، دروغ، کلاهبرداری، بی عدالتی، اجبار، تخریب محیط زیست، بیکاری، فقر، رشد طلاق و سقط جنین بی تفاوت است و یا دغدغه بالایی ندارد. نه تنها برای او نفس باور داشتن و اعتقاد به مولفه های شریعت و انتخاب آزاد انسان ها مطرح نیست ومسئولیت خودش در ناتوانی از اقناع زنان به حجاب را نیز نادیده می گیرد بلکه می خواهد با استفاده از سازمان اجبار و اقتدار گرایی فقهی هویت مورد نظرش تداوم یافته و ناکامی فقیهان هویت گرا از پرده بیرون نیفتد. افزایش تعداد بی حجاب ها در قم بر خلاف نظر وی ناشی از توطئه نیست بلکه این واقعیت تلخ برای فقها را آشکار می سازد که حتی در ام القری شان نیز نظرات شان پیرامون زنان اقبال زیاد و مورد نظر آنان را ندارد.
در این چارچوب هویت گرایانه وی از حقیقت اسلام و بنیاد های اصلی شریعت فاصله می گیرد. در قران و سنت پیامبر بی حجابی حداقل جزو معاصی کبیره نیست و سندی نیز وجود ندارد که در صدر اسلام حجاب اجباری بوده است. حجاب در قران نیز برای زنان مومنه واجب قرار داده شده است و سخنی از وجوب آن برای زنان مسلمان عادی نیست. اما در قران ظلم ،دروغ و فقر به مراتب مخرب تر و دارای پیامد های منفی تر هستند. اما سبحانی به این مسائل اهمیت نمی دهد و یا حداقل از نظر او دارای اولویت نیستند. او توجه نمی کند که اسلام در شروع کارش را با دعوت و جدال به احسن شروع کرد. وقتی وی نیروی انتظامی را ادامه دهنده راه پیامبران می داند، در اصل رشد و حفظ اسلام را به سازمان اجبار و روش های پلیسی پیوند می زند. بی نیاز از توضیح است چنین نگرشی به مراتب خطرات بیشتری در قیاس با آشکار شدن مو های بانوان و زنانگی برای بقای اسلام دارد.
سخنان سبحانی که در موضع گیری های مکارم و صافی گلپایگانی نیز تکرار شده است و می توان حدس زد کثیری از مراجع نیز با این سخنان همدل هستند، روشن می سازد که استیفای آزادی پوشش و پایان دادن به تحقیر و اذیت و آزار زنان در خیابان ها نیاز به تغییرات سیاسی عیمق تری از تغییر دولت ها دارد. حتی دولت هایی مانند اعتدال که چارچوب نظری مشخص و کارگشایی برای حل این معضل ندارند و می خواهند با رفو کاری و برخورد های پوپولیستی کار را جلو ببرند، با سراب سازی به مراتب وضعیت را بغرنج تر می سازند.
امروزه بخشی مهمی از زنان ایرانی اگر نگوییم اکثریت خواهان حجاب شرعی و پوشش مورد نظر مراجع نیستند. این تمایل که بر تنوع و تکثر فرهنگی سیمای کنونی جامعه ایران تکیه دارد، وقتی با حکومت دینی، تک صدایی فرهنگی و تمایل فقها برای همگانی کردن دین شریعت گرا در جامعه همراه می شود، آنگاه توسل به پلیس و اجبار و سرکوب فرهنگی اجتناب ناپذیر می گردد.
حجاب اجباری زمانی ریشه کن می شود که پارادایم های حکومت دینی و تلفیق دین و دولت از صحنه اداره جامعه کنار بروند. تلاش هایی که با نادیده گرفتن این واقعیت به دنبال دادن آدرس غلط و نشان دادن نخود سیاه هستند، فقط بر تنور سردرگمی اجتماعی و عمیق تر شدن واگرایی فرهنگی در ایران می دمند.