سرانجام مذاکرات اتمی ۱۸ روزه وین به فرجام رسید. آخرین مرحله مذاکرات با افت و خیزها و سکته همراه بود اما در نهایت با انعطافی که دو طرف بر سر موارد اختلافی نشان دادند توافق حاصل شد.
متن صد صفحهای توافق جامع همراه با ضمائم مربوطه در مجموع محصول مذاکرات فشرده، طولانی و سنگینی است که در طول بیست و دو ماه مذاکرات علنی و بیش از یک سال مذاکرات مخفی به دست آمد.
عقبنشینی کنترل شده حکومت ایران از ماجراجویی هستهای و وضعیت موجود برنامه اتمی، فضا را برای مصالحه مساعد کرد. کشور های غربی نیز با عدول از مواضع خود باعث شدند توافقی رقم بخورد که محصول عقبنشینی توامان ایران و غرب است.
طبق توافق، برنامه اتمی ایران به میزان چشمگیری از لحاظ سطح فعالیت و حجم عملیات، محدود شده اما زیر ساخت هستهای را حفظ کرده است. غرب نیز برای مدت زمانی بین ۱۰تا ۱۵ سال محدودیتهایی را همراه با نظام بازرسی کمسابقه و سختگیرانهای بر برنامه هستهای ایران اعمال خواهد کرد.
دولتهای غربی چنین تصور میکنند که در طول دوره ۱۵ ساله، برنامه هستهای ایران امکان منحرف شدن به مسیر نظامی را ندارد و نقطه گریز نیز به بیش از یک سال افزایش مییابد. مقامات حکومتی ایران نیز مدعی هستند که به معامله برد-برد دست پیدا کرده و غنیسازی اورانیوم را در سطح جهانی قانونی ساختهاند. آنها میگویند در ازای محدود کردن دامنه فعالیتهای هستهای، به امتیاز لغو کلیه تحریمهای مالی و اقتصادی رسیدهاند و تحریمهای تسلیحات متعارف نیز بعد از چند سال محدودیت برداشته خواهند شد.
نهایی شدن توافق در کلیت خود، نیازمند تصویب کنگره آمریکا است؛ در غیر این صورت بخشهایی از توافق قابل اجرا نخواهد بود. مسئله کلیدی که سرنوشت کار را روشن میسازد موضعگیری دمکراتها در سنا خواهد بود و این که آیا ۱۴نفر از آنها فرصت وتو را از اوباما سلب خواهند کرد یا خیر.
ارزیابی کلی طرح توافق جامع
میتوان گفت مفاد توافق جامع اگر به صورت کامل اجرا شود و مسیر نسبتا همواری را بپیماید برای هر دو طرف مزیتهای آشکاری خواهد داشت. مزیتها برای غرب مشروط به اجرای توافق است وگرنه غرب در صورت تکرار تجربه کره شمالی، بازنده اصلی به هم خوردن و یا عدم اجرای کامل توافق خواهد بود. بعد از اجرای توافق، نظام تحریمها فرو میپاشد و بازسازی آنها اگر ناممکن نباشد کار دشوار و زمانبری است. اما اگر توافق جلو برود، ادعاهای دولتمردان غربی و بهویژه اوباما تا حدودی جامه واقعیت خواهند پوشید.
در آن سوی میدان، برداشته شدن تحریمها مزیتهای آشکار اقتصادی، سیاسی و امنیتی برای جمهوری اسلامی خواهد داشت. در این زمینه کشور و ملت ایران نیز منتفع خواهند شد ولی میزان آن بستگی دارد که چگونه از امتیاز منابع مالی آزاد شده و رفع انزوا در مسیر منافع ملی و مصلحت همگانی استفاده شود. این استفاده البته بعد از خسارتهای سنگینی است که در پی بحران خود ساخته هستهای در دوازده سال گذشته بر کشور و ملت وارد شده است. در واقع مزیتهای کنونی محصول توقف ضرر هستند و گرنه در غیاب بحران هستهای، استفاده از این امتیازات اقتصادی متصور بود و نیازی به مذاکرات چند ساله نداشت.
اگر خطوط قرمز اعلام شده خامنهای را بر روی متون در نظر بگیریم، حکومت به طور نسبی عقبنشینی بیشتری نسبت به ادعاهایش داشته است. طبق توافق، تحریمها در یک فاصله زمانی چند ماهه در صورت ارزیابی مثبت آژانس از اجرای تعهدات ایران برداشته میشوند. این نکته کاملا در تعارض با ادعاییست که رهبری در آخرین خطوط قرمز ترسیم شده طرح کرده بود. همچنین مدت زمان محدودیتهای اصلی در خصوص نوع و زمان غنیسازی نیز ده تا پانزده سال خواهد بود که مورد دیگری از خطوط قرمز نادیده گرفته شده رهبری است. از طرف دیگر، تحریمها لغو نشدهاند بلکه به حالت تعلیق در آمدهاند. البته این تعلیق به لغو نزدیک است اما اگر تخلفی صورت بگیرد و اقدام مقتضی برای جبران انجام نشود، طبق متن توافق تحریمها میتوانند از سوی یک دولت یا مجموعه دولتهای شاکی دوباره اعمال شوند.
طی فرآیندهای زمانی
این ادعا البته روی کاغذ است و به نظر میرسد در عمل ظرفیت بالایی برای بازسازی همه تحریمهای موجود نداشته باشد. بنابراین تحریمها به صورت خودکار و به شکل کامل دفعتا بر نمیگردند بلکه فرایند زمانی را باید طی کنند و ممکن است بخشی و یا همه آنها باز گردند، منتها قطعیتی وجود ندارد. همچنین ایران نیز در فرایند بررسی شکایتها حضور خواهد داشت. در این حوزه حکومت امتیاز گرفته است اما وضعیت شکننده است.
طبق توافق، قرارداد الحاقی بعد از تصویب مجلس ایران اجرا میشود و آژانس میتواند با اطلاع قبلی به مقامات ایران از هر جایی که مظنون تشخیص میدهد، بازدید کند. عدم موافقت ایران باعث میشود تا موضوع به شورای حکام آژانس و هیات داوری توافق کشیده شود. ازاین رو اگر چه اسم مراکز نظامی آورده نشده، اما آژانس میتواند از آنها در صورت لزوم بازدید کند و امتناع ایران میتواند به توقف توافق منجر شود.
تحریمهای تسلیحاتی در خصوص برنامه موشکی نیز تا یک دوره زمانی هشت ساله در صورت اجرای موفق توافقنامه ادامه پیدا میکنند. برنامه تحقیقاتی نیز با محدودیتهای عمده ای مواجه است و ایران تنها میتواند سانتریفوژ های نسلIR2- R-4 IR-5, IR-6 and IR-8 را برای مقاصد پژوهشی و در حالت محدودی بعد از گذشت ۸ سال و نیم آزمایش کند.
همچنین ایران حق نگهداشتن اورانیوم غنی شده از ناحیه فعالیت سانتریفوژ های فوق را نخواهد داشت. در این حوزه نیز ادعاهای رهبری و حکومت در خصوص ضرورت نامحدود بودن فعالیتهای تحقیقاتی نقض شده است. اما برداشته شدن تمامی تحریمها و دستیابی به دهها میلیارد دلار پول بلوکه شده، مزیت بزرگ حکومت محسوب میشود که در کمتر از یکسال از رسمی شدن توافق به آن دست مییابد و رابطه شورای امنیت سازمان ملل نیز به صورت کیفی متحول میشود. پیش از این دولتهای غربی خواهان مدت زمان بیشتری برای رفع تدریجی تحریمها بودند.
Iran Atom
پیامدها و انتظارات
برای ارزیابی درست از پیامدهای توافق باید توجه داشت که بحران هستهای یکی از ابعاد چالشی سیاست خارجی جمهوری اسلامی است. اگر چه این چالش از مهمترینها است اما حل و فصل آن به معنای عادی شدن جایگاه جمهوری اسلامی حداقل در میان مدت نیست. این توافق کمک میکند تا حکومت به میزان زیادی از انزوا بیرون بیاید و وارد مناسبات بینالمللی و بخصوص بازار جهانی شود.
همچنین به نظر میرسد توافق هستهای از جنس معامله است و تحولی راهبردی در سیاست خارجی حکومت را بازتاب نمیدهد. راهبرد خصومت با غرب ادامه پیدا میکند اما از شدت تنش و درگیری با غرب و بهخصوص آمریکا کاسته میشود. جایگاه اقتصادی ایران بهبود خواهد یافت و اقتصاد کشور در مسیر رشد و خروج از رکود قرار میگیرد. زیر ساختهای فناوری ایران بازسازی خواهد شد و ایران در یک بازه زمانی یک ساله میتواند تولید نفت را به مرحله قبل از تحریمها برساند.
اما حل شدن معضلات اقتصادی ایران فراتر از تحریمهاست و بستگی زیادی به چگونگی هزینه کردن منابع مالی آزاد شده خواهد داشت. همچنین بعد از برداشته شدن و یا تعلیق تحریمها و کاهش چشمگیر فشار جهانی، قدرت منطقهای جمهوری اسلامی افزایش مییابد.
جایگاه نظام نیز به عنوان یک حکومت تثبیت شده در دنیا ارتقاء مییابد و به نوعی تضمین امنیتی به حکومت داده شده است که از ابتدای مذاکرات هستهای به عنوان یکی از خواستههای اصلی نظام مطرح بود. از این رو غلط نیست اگر گفته شود تضمین امنیتی اعلام نشده، بزرگترین امتیازی بود که جمهوری اسلامی دریافت کرد.
موفقیت در این مذاکرات باب گفتگوی ایران و غرب بر سر همکاریهای موردی دیگر را میگشاید. به احتمال زیاد برخورد با تروریسم و مهار داعش موضوع بعدی گفتگو ها و رایزنیها خواهد بود. داعش بهمثابه دشمن مشترک، زمینه نزدیکی بین ایران و آمریکا را فراهم ساخت که در حال حاضر در عراق در عمل در یک جبهه قرار گرفتهاند. در این حوزه بر عکس مناقشه هستهای، دست حکومت ایران بازتر از غرب است و در صدد امتیازگیری برای متحدان منطقهای خواهد بود. این مسئله ابهامات در خصوص موفقیت در رایزنیهای منطقهای ایران و آمریکا را افزایش میدهد.
نزدیکی ایران و آمریکا در عراق ممکن است به افزایش کارآمدی جنگ با داعش و عقب نشینی این گروه منجر شود. اما اختلافات فاحش بر سر نحوه توزیع قدرت و حکمرانی در عراق شکاف بین آنها را در عراق پسا داعش بازسازی میکند. در سوریه وضع بدتر است و همکاری در مبارزه با داعش نیازمند پذیرش بشار اسد در قدرت از سوی غرب است. در یمن نیز آمریکا با چالش اقناع عربستان سعودی طرف است.
تاثیر توافق در منطقه و داخل ایران
آنچه معادله همکاریهای احتمالی منطقهای ایران و آمریکا را پیچیده میسازد، فاصله زیاد در تعریف منشا بحران در منطقه است. کارگزاران ارشد جمهوری اسلامی دستکم در ظاهر، قدرت گرفتن داعش را نتیجه سیاستهای آمریکا میدانند. خامنهای داعش را ابزار دست آمریکا بشمار میآورد. از دید او، هدف غرب در مواجهه با برنامه هستهای، تضعیف ایران و مخالفت مبنایی با انقلاب و نظام است. از دید بخش مسلط قدرت، تمایل زیاد اوباما برای مصالحه هستهای با ایران، جلوگیری از پیشرفت و قدرت گرفتن حکومت در منطقه تحلیل میشود. از این رو آنها بر حسب مصلحتسنجی سیاسی و اقتضائاتی که داشتهاند، به نحوی مصالحه هستهای را جلو می برند که اهداف آمریکا در منطقه محقق نشود، بلکه قدرت منطقهای جمهوری اسلامی و سیاستهای آن را بپذیرد. در این حوزه پیدا کردن فصل مشترک کار دشواری است و حداکثر، ظرفیتی برای همکاریهای مقطعی در مبارزه با داعش و اسلام گرایان سنی افراطی ایجاد میکند.
در مجموع توافق جامع هستهای از مهمترین رویدادهای سیاسی جهان است که گام اول آن برداشته شد و اجرای موفقیتآمیز آن تاثیرات مهمی در کاهش تنشها در خاور میانه خواهد داشت. این توافق همچنین میتواند سطح منازعه ایران و آمریکا را به کمترین میزان بعد از انقلاب برساند. تصور اینکه روابط دو کشور به صورت رسمی برقرار شود، در کوتاهمدت واقعبینانه به نظر نمیرسد اما ممکن است مراودات اقتصادی و تجاری شروع شوند.
این رویداد تاثیر خوبی در جامعه ایران دستکم به لحاظ روانی خواهد داشت و موج جدیدی از تحرک و فعالیت در عرصههای اقتصادی و اجتماعی را رقم میزند و در سطح جهانی و منطقهای نیز مشوق کاربست راهکار های دیپلماتیک در حل و فصل اختلافات خواهد بود.
همچنین دولت روحانی و مدافعان برنامه سیاسی اعتدال نیز میکوشند امتیازات این توافق را پشتوانه پیروزی در انتخابات پیش رو قرار دهند که به نوبه خود میتواند شکاف در داخل حکومت را افزایش دهد. اما این را هم باید گفت که توافق و مصالحه هستهای، اختلافات دو جناح اصلی حکومت را کاهش داد هرچند اختلاف در نوع نگاه به مناسبات بعد از توافق، ممکن است به افزایش درگیریها منجر شود.
تاریخ دیپلماسی در دنیا این واقعیت را گوشزد میسازد که امضای یک توافق، تضمینی برای اجرای آن نیست. عوامل متعددی باعث شده توافقنامه کنونی شکننده باشد اما اجرای موفق آن حداقل تا پایان کار دولت اوباما محتمل به نظر میرسد.