برخورد دوگانه رفسنجانی با افراط گرایی

اکبر هاشمی رفسنجانی در دیدار با جمعی از آزادگان گفته است « اتفاقاتی که در دوران تحریم از سوی عده‌ای در داخل کشور افتاد که برای ایران زشت است. بعضی‌ها هم دلشان خوش بود که مقاومت می‌کنیم، اما اینکه کشور خود را فقیرتر کنیم، مقاومت نیست، مقاومت واقعی هشت سال دفاع مقدس بود که همه دشمنان یکجا شده بودند و می‌خواستند کشور را بگیرند و انقلاب را نابود کنند، که موفق نشدند.»

19975_606_0
بخش نخست حرف وی درست است که عده ای با ضربه زدن به منافع ملی و تیره کردن وضعیت معیشتی مردم بر طبل تقابل هسته ای کوبیدند وتحریم ها را بر کشور تحمیل کردند اما در بخش دوم با تغافل و تجاهل بر چهره واقعیت چنگ می کشد و به شیوه مالوف به تحریف تاریخ معاصر می پردازد. ادامه جنگ با عراق بعد از فتح خرمشهر در سال ۱۳۶۱ اشتباهی به مراتب مهلک تر از ماجراجویی هسته ای بود و بمانند اقدامات تحمیل کنندگان تحریم زشت است. شش سال تداوم بی حاصل جنگ که منجر به نوشیدن جام زهر از سوی آیت الله خمینی وعقب نشینی از شعار” جنگ جنگ تا رفع فتنه از جهان” و فتح بغداد و سرنگونی صدام شد، از منطق مشابه سیاست تقابلی هسته ای پیروی می کرد.

نمی توان با جلو بردن برنامه هسته ای با پذیرش هزینه تحریم های کمر شکن و انزوای جهانی مخالف بود و در عین حال از تداوم جنگ و حضور در خاک عراق دفاع کرد و آن را نماد مقاومت ملت دانست. تداوم جنگ به مردم ایران تحمیل شد و کثیری از آزادگان، شهدا و جانبازان قربانی این سیاست غلط و ضد منافع ملی و مصلحت همگانی شدند. رفسنجانی اگر چه از سال ۱۳۶۵ به سمت پایان دادن جنگ متمایل شد اما تا قبل از آن از تصمیم گیران موثر آن جنگ خانمان برانداز بود. رفسنجانی از نیمه دوم دهه هشتاد به مرور از مواضع گذشته اش فاصله گرفته و دستکم در ظاهر موضع متعادل تری را اتخاذ کرده است. از این رو از مخالفان ماجرا جویی هسته ای بود و در دهه گذشته همواره از مصالحه هسته ای دفاع کرده است. اما وی رویکرد متضادی را با گذشته خود در پیش گرفته است و رفتارش نوعی استاندارد دوگانه در مواجهه با افراط گرایی را بازتاب می دهد.

افراط گرایی در جمهوری اسلامی مستقل از اینکه برونداد سیاست های کلان و مبانی گفتمانی آن بوده است، در ادوار مختلف حاملان و مصادیق مختلفی داشته است. برخی از افراطی های دیروز در گذر زمان پخته شده و در جهت مثبت تغییر موضع داده اند. اما در عین حال افرادی نیز بوده اند که در مقاطعی به طور نسبی معتدل بوده اند ولی در ادامه به جمع تند رو ها پیوسته اند. عامل اصلی در دگرگونی مواضع کارگزاران جمهوری اسلامی معادلات قدرت و تحولات آن بوده است. به عبارت دیگر دوری و نزدیکی به مرکز قدرت نقش غیر قابل انکاری در چرخش مواضع ایفا کرده است. البته این حکم را به صورت کلی نمی توان صادر کرد. افرادی مانند آیت الله منتظری و مهندس میر حسین موسوی بوده اند که بر اساس جمع بندی شخصی و ملاحظات اعتقادی تغییر رویه داده اند. دگرگونی شرایط و تحولات جامعه نیز عامل موثری در تحولات بوده است. اما رفسنجانی برخورد دوگانه ای دارد و بیشتر رویکرد سیاسی در مواضع را دنبال کرده است.

البته باید توجه داشت اعتدال و تندروی مفاهیمی نسبی هستند و در چارچوب کلان سیاست ورزی در مجموعه مورد نظر معنا پیدا می کنند. ساخت جمهوری اسلامی به صورت کلی و بر مبنای تعریف مطلق مشوق تندروی است و در این دسته می گنجد. بر خلاف تصوری که خود وی و حامیانش می کوشند در افکار عمومی جا بیاندازند وی همیشه فردی معتدل در چارچوب جمهوری اسلامی نبوده است. او از پدر خوانده های تندروی در ایران بعد از انقلاب است و نقشی مهم در انحراف انقلاب ضد استبدادی بهمن ۵۷ به استبداد دینی بازی کرد. اما اتفاقاتی که در صحنه سیاسی رخ داد، باعث شد تا او از مواضع اولیه اش به مرور فاصله بگیرد. اما برخورد سیاسی و عدم صداقت وی در برخورد انتقادی با عملکرد گذشته این تغییر را شکننده می سازد. تضمینی وجود ندارد او اگر جایگاه گذشته را در داخل بلوک قدرت بدست آورد، به مدار سابق برنگردد. از این رو نگاه راهبردی به وی در زمینه تحول خواهی و اصلاحات جامعه محور ریسک بالایی دارد. البته او از منظر تاکتیکی در فضای سیاسی کنونی ظرفیت های مثبتی دارد و به نوعی سدی در داخل حکومت در برابر تند رو ها است. مواضع انتقادی وی در باز کردن فضای سیاسی موثر است اما زمانی این تاثیر ارزش ماندگار دارد که با حمایت مشروط و مقطعی همراه شود و بخصوص نیرو های دمکراسی خواه و جامعه مدنی از افتادن در دام پروژه قهرمان سازی از وی پرهیز کنند. از این رو انتقاد از مواضع غلط وی در خصوص گذشته و حال و بخصوص برخورد انتقادی منصفانه با رفتار وی در ادوار ماضی ضرورت دارد.

رفسنجانی در شرایط کنونی به طور نسبی از اقبال اجتماعی برخوردار است منتها مخالفان جدی نیز در حکومت و جامعه دارد. این اقبال بیشتر در چارچوب نگره ترجیح بد به بد تر و موازنه قوای کنونی در عرصه سیاسی است و پایداری ندارد. رفسنجانی منهای سال های آخر ریاست جمهوری احمدی نژاد نه تنها مورد توجه معترضان به وضع موجود نبود ، بلکه بیزای از وی بالا بود. در خصوص اقبال فعلی نیز اغراق می شود. در بین کارگزاران ارشد جمهوری اسلامی، وی بیشترین ناکامی در انتخابات ها را داشته است. حتی در انتخابات نسبتا آزاد ولی پر تخلف مجلس اول در بین ده نفر اول منتخبان شهر تهران نبود.

زمانی افراط در سیاست خارجی و بازی کردن با منافع ملی و هستی ایران و ایرانی پایان داده می شود که برخورد اصولی با این معضل بزرگ در حکمرانی داشت و منشا آن را مورد نقد و مخالفت قرار داد. سلسله جنبانان بحران هسته ای الگوی گروگانگیری سفارت آمریکا و ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر را مد نظر داشتند و از این زاویه رفسنجانی را به خاطر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ تخطئه می کنند. البته نمی توان در شرایط فعلی و با توجه به جایگاه رفسنجانی در نظام انتظار داشت وی به نفی موجودیت گذشته اش به صورت کامل بپردازد اما با نقد سخنان نادرست رئیس مجمع تشخیص مصلحت و بخصوص تلاش برای تحریف تاریخ بعد از انقلاب، می توان وی را به سمتی سوق داد که از دامنه و شدت سخنان ناصوابش بکاهد و همچنین صورت بندی درستی از مشکلات کشور ارائه شود.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.