شصت و دو سال از شبه کودتای ۲۸ مرداد با صحنه گردانی دولت های وقت بریتانیا و آمریکا و همدستی محمد رضا پهلوی، درباریان، شماری از روحانیت، همراهان سابق مصدق که به وی پشت کردند، بخشی از نیرو های ارتش و جاهل ها و بزن بهادرها و گروه های فشار می گذرد. این رویداد هنوز در جامعه ایران زنده است و بحث پیرامون آن ادامه دارد. اگر آن رویداد شوم رخ نداده بود اکنون ایران در جایگاه بهتری ایستاده بود. مسیر گذار به دمکراسی هموار می شد البته تضمینی وجود نداشت ایران در کوتاه مدت ساختاری مردم سالار پیدا می کرد. هنوز پایه های لازم برای دمکراسی ایجاد نشده بودند و تنش ها در عرصه سیاسی زیاد بود.
اما لااقل می توان گفت ساختار استبدادی فرو پاشیده بعد از شهریور ۲۰ به راحتی بازسازی نمی شد و فضا برای احیای مشروطیت و تثبیت بعد سیاسی آن مساعد می گشت. در آن ناکامی تاریخی جریان هایی که به براندازی دولت دکتر مصدق از طریق اتکا به “قانون بی قانونی” و تصمیم غلط اقدام کردند ،نقش بزرگی دارند اما ماجرا فقط به آنها ختم نمی شود. اشتباه دکتر مصدق در تعطیلی مجلس و اعتماد به فرماندهان نظامی انتصابی اش ، نا همگونی بین نیرو های مخالف استبداد بعد از شکست اولیه شبه کودتا در ۲۵ مرداد و همچنین خالی شدن خیابان ها از مردم و نیرو های حامی نیز نقش غیر قابل انکاری دارند.
نخست لازم است به شکلی مختصر دلایل انتساب شبکه کودتا شرح داده شوند. از نقطه نظر حقوقی و همچنین تعریف متعارف از کودتا انتساب کودتا با ایراداتی همراه است. این ادعا درست است که طبق اصل ۴۶ متمم قانون اساسی دوران مشروطیت شاه اختیار داشت در دوران فترت (نبود مجلس) نخست وزیر را با فرمانی عزل و هر کسی را که مایل بود به صدراعظمی به صورت موقت بر گزیند تا مجلس جدید تشکیل شود. اما نتیجه گیری که صورت می گیرد درست نیست. اختیار داشتن شاه دلیلی نمی شود که هر فعلی که او انجام دهد ،درست باشد و همگان ملزم باشند تا از آن تبعیت کنند. فضیلت نافرمانی در برابر قانون بد و یا استفاده غلط از قانون ، ارزشی هم سنگ تبعیت از قانون خوب دارد. کیفیت تصمیم محمد رضا شاه و انطباق آن با دیگر اصول قانون اساسی مشروطه و از همه مهمتر خواست ملت معیارهای اصلی داوری در خصوص تصمیم غلط شاه در برکناری دکتر مصدق هستند.
استفاده از کودتا جدل آمیز است. در تعریف عام کودتا شامل حرکتی ناگهانی وخشونت آمیز برای کسب و تصرف قدرت توسط عده محدودی است. معمولا نظامیان در کودتا ها نقش دارند. در کودتا صرفا یک دسته از رهبران با رهبران دیگر بدون هیچگونه تغییر در نهاد های سیاسی و نظام کلی اقتدار جابجا می شوند. بنابراین اگر بخواهیم این تعریف را مبنا قرار بدهیم مشکل بتوان ۲۸ مرداد را کودتا دانست. چون دوران نخست وزیری دکتر مصدق یک استثنا بود. شاه قدرت داشت و آنانی که در سقوط دکتر مصدق شرکت داشتند نیرو هایی بودند که به طبقه حاکم تعلق داشته و مورد حمایت دول مسلط خارجی بر کشور بودند. نظامیان شاه فراری ر ابه تخت بازگرداندند. اما اگر کودتا رابه معنای تغییر ناگهانی و کنار گذاشتن مرد اول اجرایی کشور با استفاده از نیروی نظامی و خشونت بدانیم آنگاه کودتا می تواند موضوعیت پیدا کند.
ولی به نظر می رسد بحث بر سر کودتا فرجام مناسبی پیدا ننمایدو شبه کودتا بهتر بر آن تطبیق نماید. برنامه ریزی و اجرای طرح برکناری دکتر مصدق چه کودتا باشد و چه شبه کودتا، اقدام اشتباهی بود و نتایج شومی را به بار آورد. دستکم می توان گفت عناصری از کودتا در رویداد مزبور دخالت داشتند جریانات دخیل در سقوط دکتر مصدق شامل این عناصر بودند : شاه مستبد ،دربار فاسد ، دولت های خارجی زیاده خواه ، روحانیت متحد سلطنت، نظامیان ماجرا جو و جاه طلب و شرکت های نفتی طالب سود های غیر متعارف، اختلاف و واگرایی در صفوف نیرو های مدافع جنبش ملی شدن نفت
برنامه ریزی و اجرای طرح برکناری دکتر مصدق چه کودتا باشد و چه شبه کودتا، اقدام اشتباهی بود و نتایج شومی را به بار آورد. دستکم می توان گفت عناصری از کودتا در رویداد مزبور دخالت داشتند جریانات دخیل در سقوط دکتر مصدق شامل این عناصر بودند : شاه مستبد ،دربار فاسد ، دولت های خارجی زیاده خواه ، روحانیت متحد سلطنت، نظامیان ماجرا جو و جاه طلب و شرکت های نفتی طالب سود های غیر متعارف، اختلاف و واگرایی در صفوف نیرو های مدافع جنبش ملی شدن نفت
شاه در ۲۸ مرداد در کنار آن دسته از نظامیانی قرار گرفت که مقاصد نا مشروعی داشتند و می خواستند سپهر سیاسی کشور را در دست بگیرند. خود وی نیز به آنها اعتنایی نداشت و از آنها احساس خطر می کرد. به همین دلیل چند صباحی نگذشته بمحض اینکه جای پایش محکم شد سرلشگر فضل الله زاهدی تاجبخش را از نخست وزیری برکنار کرد. بدترین وجه تصمیم شاه همراهی وی با یک عملیات امنیتی دول خارجی است که برای منافع سیاسی و امنیتی خود در دوران جنگ سرد و جلوگیری از پیشروی کمونیست ها در ایران و بهره برداری یک طرفه از منابع نفتی ،در امور داخلی یک کشور دیگر دخالت ناموجه و استعماری کردند و شاه را به عدول از وظایفش و نا دیده گرفتن قیود قانون اساسی مشروطه تشویق نمودند.
بعد از گذشت شش دهه بعد اول ناکامی تا حد زیادی روشن شده است و عمده زوایای برنامه ها و مقاصد توطئه آمیز دولت های وقت بریتانیا و امریکا و دربار آشکار گشته است. اما بعد دوم جای کار زیادی دارد. هنوز پاسخ قانع کننده و جامعی پیدا نشده است تا توضیح دهد آنهایی که در ۲۵ مرداد به طرفداری از بزرگمرد تاریخ معاصر ایران دکتر محمد مصدق به خیابان ها آمدند وباعث شکست اولیه شبه کودتا و فرار محمد رضا شاه به عراق و ایتالیا شدند، در ۲۸ مرداد چرا در صحنه غایب بودند و در روز های بعد نیز نتوانستند فضا را تغییر دهند و استبداد شدید تر از گذشته حاکم شد؟ این سیر نوسانی برخورد جامعه فقط در آن مقطع نیست بلکه در دوره هایی دیگری نیز که جریان تحول خواهی قدرت پیدا کرده ،باز رخ داده است. پیدا کردن پاسخ صحیح به این مسئله می تواند گذار مسالمت آمیز به دمکراسی را تسریع کند.
در نگاه اول ساختار سنتی سیاست در ایران که به نوعی استبداد شرقی و الیگارشی تعلق دارد و در مرحله پیشامدرن قرار دارد، عامل اصلی رفتار نوسانی در سیاست به نظر می رسد. هنوز در ایران ملت سازی مسیر ناتمامی را پیموده بحرانی است. مناسبات دولت- ملت نهادینه شده و نبود تعلق جمعی در شکل سازمان یافته ودرونی شده باعث گشته به استثنای موارد محدود، جامعه ایران متشکل از جزیره های جدا از هم باشد. بخصوص نیرو های مقابل قدرت مستقر از انسجام و همبستگی برخوردار نیستند وشکاف های بین انها درم سیری مستقل از ساختا رقدرت فعال است. فقط در شرایطی که جنبش های بزرگ شکل گرفته اند به شکل مقطعی اتحاد ناپایداری صورت گرفته و بعد به سرعت مضمحل شده است. این عامل باعث می شود تا ساخت مطلقه قدرت و حکومت های اقتدار گرا با اتکا به اقلیت حامی سازمان یافته ، منابع قدرت و قوه قهریه و تنظیم روابط با قدرت های جهانی حکمرانی شان را ادامه بدهند.
اما از منظر رواشناختی اجتماعی رفتار احساسی آحاد ملت و تمایل به پوپولیست ها نیز باعث پارادایم تقویت جامعه توده ای در ایران را فربه کرده و در غیاب نهاد های قدرتمند رفتار های نوسانی وجه غالب سیاست ورزی نه تنها توده های مردم بلکه برخی از خواص نیز گشته است. در این چارچوب فقر آگاهی و عدم اتکا تصمیم گیری های فردی و جمعی به درک مناسب از شرایط ناپایداری را در جامعه مستمر ساخته است. آگاهی اجتماعی در ایران از آنجا که درونزاد و نهادینه نشده لذا حداکثر توانسته تغییرات بزرگ در مدت زمان کوتاهی را ایجاد کند .فقدان نهادهایی که از درون جامعه و بر اساس نیازهای صنفی ،محلی و سیاسی جامعه متولد شده باشند یکی از دلایل مهم بی ثباتی سیاسی در ایران است. بدینترتیب نبود ساختار حزبی گروه های سیاسی در ایران را به سمت کلوپ ها و دوره های سیاسی تنزل داده است و ارتباط اندام یافته با جامعه ندارند. از این رو همیشه تحولات بزرگ حول اشخاص و نه گروه ها و سازمان ها شکل گرفته است.
برخی تند روی حزب توده و نیرو های رادیکال مدافع مصدق و بخصوص پایین آوردن مجسمه های شاه و همچنین اقدام دکتر فاطمی در اعلان جمهوری را دلیل اصلی برگشتن اوضاع می دادند. این دلیل قابل پذیرش نیست چرا که ۲۸ مرداد در غیاب چنین فعالیت هایی صورت گرفت. مخالفت دکتر مصدق با تغییر نظام سلطنت نیز جایی برای جدی گرفتن این اقدامات باقی نگذاشت. البته آنها ممکن است باعث ترس برخی شده باشند اما نمی توان علت تام پیروزی عملیات آژاکس را بدان انتساب داد.
دولت های غیر مردمی نیز به دلیل عدم برخورداری از پایگاه اجتماعی گسترده و نهاد مند اقتدار شکننده دارند و حتی در دوران اقتدار همیشه از نوعی تزلزل برخوردار بوده و موازنه ترس رابطه آنها با جامعه را تنظیم می کند.ازاینرو رویداد های سیاسی در ایران معاصر اغلب غافلگیر کننده بوده اند. همیشه گشایش ها در زمانی رخ داده است که انتظار منطقی برای وقوع آنها نمی رفته است. این ویژگی در دوران خوب نیز برقرار بوده وبه ناگاه وضعیت به صورت غیر منتظره سیر قهقرایی پیدا کرده است.ازاینرو چرخه تمام نشدنی تحولات خوب و بد پیاپی تکرار شده و کشور نتوانسته است علی رغم گذشت ۱۰۹ سال از انقلاب مشروطیت از این مدار بسته بیرون آمده و در مسیر رشد صعودی مستمر قرار بگیرد. دیرپایی فرهنگ استبدادی و غلبه نگاه مذهبی سنتی نیز تقدیر گرایی را در اذهان عمومی و فردی برجسته ساخته است تا همگان در انتظار روز مقدر باشند.
در چنین فضایی است که می توان دلیل پیروزی شبه کودتای ۲۸ مرداد را درک کرد که بعد از سه روز از شکست در ۲۵ مرداد به پایان نخست وزیری دکتر مصدق و بازگشت استبداد سلطنتی منجر شد. در ۲۵ مرداد حتی اگر خاطرات کرمیت روزولت عامل سیا در ایران را نادیده بگیریم که سازمان امنیتی آمریکا به عملیات براندازی مصدق در ۲۵ مرداد پایان داد و انها کماکان فعال بوده اند، باز چطور ممکن است آن جمعیت پر شور که کودتاچیان را فراری دادند، ناگاه از صحنه غایب شدند و دیگر در برابر عوامل استبداد ایستادگی نکردند. به شهادت منابع معتبر شاه کاملا قافیه را باخته بود و در اندیشه مهاجرت به آمریکا و فراموش کردن سلطنت بود. اردشیر زاهدی در خاطراتش می گوید نزدیک بود توسط نیرو های نظامی وفادار به دکتر مصدق بازداشت شود و همه نقشه های شان بر باد برود. هزینه ای که خرج کودتا شد حد اکثر صد هزار دلار بود. نیرو های میدانی شبه کودتا نیز جماعت چند صد نفره بیشتر نبودند و بخشی از آنها نیز از جاهل ها و افراد بد نام شهر بودند. در صف نظامی ها هم مصدق حامیانی کمتر از مخالفانش نداشت.
ممکن است عدم تحرک سازمان نظامی حزب توده به عنوان دلیل مطرح شود اما در پاسخ باید گفت این سازمان در ۲۵ مرداد نیز فعالیتی نکرد و تحرک آنها نیز مشکلات دیگری ایجاد می نمود. مخالفت دکتر مصدق با تجمعات خیابانی موافقان بعد از ۲۵ مرداد و نگرانی از تشدید رویارویی اجتماعی همراه با خوش بینی به منتصبان در ارتش وشهربانی نقشی مهم در ناکامی ایفا کرد اما تمامی مسئله را توضیح نمی دهد. چون اگر اراده اجتماعی برای استمرار حیات دولت دکتر مصدق وجو د به شکل پایدار وجود داشت باید بعد از اطلاع از شبه کودتا در جامعه فعال می شد و حداقل به رویارویی خیابانی می پرداخت. اما این اتفاق نیفتاد تا عرصه عمومی بعد از شعار یا مرگ یا مصدق خیلی زود با شعار جاوید شده جایگزین گردد. شرایط روحی و ذهنیت فردی دکتر مصدق نیز عامل مهمی است. بر مبنای برخی از روایت ها او خسته شده بود و دیگر امید و انگیزه سابق را در روز های آخر نخست وزیری نداشت.
برخی تند روی خزب توده و نیرو های رادیکال مدافع مصدق و بخصوص پایین آوردن مجسمه های شاه و همچنین اقدام دکتر فاطمی در اعلان جمهوری را دلیل اصلی برگشتن اوضاع می دادند. این دلیل قابل پذیرش نیست چرا که ۲۸ مرداد در غیاب چنین فعالیت هایی صورت گرفت. مخالفت دکتر مصدق با تغییر نظام سلطنت نیز جایی برای جدی گرفتن این اقدامات باقی نگذاشت. البته آنها ممکن است باعث ترس برخی شده باشند اما نمی توان علت تام پیروزی عملیات آژاکس را بدان انتساب داد.
از زاویه ای می توان موازنه ترس را مورد توجه قرار داد. در ۲۵ مرداد نیرو های اجتماعی تصور می کردند که توان جلو بردن خواست شان را دارند اما در ۲۸ مرداد مرعوب شدند.در تحولات سیاسی بزرگ دنیا این مسئله فاکتور مهمی است و برداشت نیرو های تحول خواه در روز حادثه باعث شده تا سرنوشت را تغییر دهند و اتفاقات محتوم نبوده اند و پیروزی ها عمدتا لب لب صورت گرفته است. ولی این مساله نیز ناتوان از تبیین کامل معمای چرخش فاحش سه روز اوضاع است. رمز گشایی کامل از این معما محتاج بحث و بررسی های بیشتر و افق های تازه برای تحقیق است. پاسخ جامع و قانع کننده به دور شدن از تعصبات گروهی ،کنار گذاشتن برخورد های هویت طلبانه، طرد مطلق انگاری و توجه همه جانبه و ژرف به اسناد و فکت های تاریخی نیاز دارد.