جمهوری اسلامی رسیدن به سقف یا افول نفوذ در عراق

عرصه سیاسی عراق بعد از انتخاب عادل عبدالمهدی به نخست وزیری  وارد فصل جدیدی شده است. این ائتخاب با توافق بین بلوک شیعیان که بیش از گذشته دچار واگرایی شده است، سنی ها و کرد ها بدست آمد و سرانجام با امضای برهام صالح رئیس جمهور جدید عراق رسمیت یافت. البته در ورای این عوامل آیت الله سید علی سیستانی نیز نقش مهمی داشت که با توصیه به خودداری حیدرالعبادی ، نوری المالکی و  هادی عامری از پذیرش نخست وزیری راه را برای جلوس عادل عبدالمهدی بر این مقام هموار کرد.

شرایط عراق بعد از پایان خلافت داعش و افزایش احتمال پایان یافتن جنگ داخلی در سوریه و در عین حال کاهش آستانه تحمل مردم عراق نسبت به فقر، فساد و بیکاری وضعیت خاصی را  پدید آورده است. در این فضا موفقیت عبدالمهدی  با چالش های بزرگی مواجه  است. در عین حال تشدید فعالیت های ترویستی داعش و همچنین بالا گرفتن تنش های دول ایران و آمریکا نیز به نوبه خود مشکلات بیشتری را پیش روی دولت عراق قرار داده است. البته سوابق و تجارب عبدالمهدی و روابط خوب وی با اغلب گروه های سیاسی، اتنیکی، مذهبی و اجتماعی عراق امیدواری هایی را نیز برانگیخته است. این تکنوکرات قدیمی عراق فرد خاصی است. او از خانواده ای دیوان سالار در عراق به دنیا آمده است . پدرش از کارگزاران دربار ملک فیصل بود. اما وی ابتدا جذب حزب بعث عراق شد  و سپس با پیوستن به حزب کمونیست و دریافت مدارک دکتری اقتصاد از فرانسه مدتی در عرصه مطبوعاتی فرانسه فعالیت کرد. با وقوع انقلاب ایران، گرایش مذهبی پیدا کرده و تحت تاثیر دیدگاه های آیت الله خمینی به مجلس اعلی عراق پیوست. بعد از سقوط صدام تا کنون عادل عبدالمهدی از کارگزاران دولتی بوده که سوابقی چون معاون اولی و وزارت نفت را بر عهده داشته است. وی همچنین در این دوره از عضویت در احزاب سیاسی خودداری کرده و در کسوت یک تکنوکرات فعالیت کرده است. مجموعه این ویژگی ها همراه با سلامت مالی و روابط خوب با دولت های ایران و آمریکا توانسته فضای مثبتی را دستکم در کوتاه مدت ایجاد کند اما تداوم این فضا بسته به عملکرد وی و تحولات سیاسی در عراق و بخصوص دور جدید زورآزمائی ایران و آمریکا دارد.

جمهوری اسلامی در انخابات پارلمانی عراق موقعیت دوگانه ای پیدا کرد. از یک طرف ائتلافی با محوریت مقتدی صدر و حزب کونیست عراق ( ائتلاف صائرون) در انتخابات اول شد که یکی از شعار های مهم آن مخالفت با دخالت ایران در امور سیاس عراق بود. در واقع اوج گیری ناسیونالیسم عراقی موازنه قوا در عراق را به ضرر ایران تغییر داده است اما از سوی دیگر بلوک دوم در انتخابات عراق از آن ائتلاف حشد الشعبی و نیرو های همسو بود که مناسبات راهبردی با ایران دارند و در عرصه داخلی سیاسی عراق متهم هستند که بازوی عملیاتی سپاه قدس بوده و منافع ایران را بر عراق مقدم می شمارند.  این اتفاق در حالی که دیگر متحدان جمهوری اسلامی چون نوری المالکی (دولت قانون) و عمار حکیم (جریان حکمت) نیز به صورت جداگانه حضور داشتند، نشان داد که نمی توان جمهوری اسلامی را در انتخابات اخیر بازنده دانست بخصوص که موقعیت آن در عراق تابعی از روند های دمکراتیک و پایبندی به نتایج انتخابات نیست، بلکه از طریق سازماندهی و تقویت گروه های نظامی و شبه نظامی همسو و حضور فعال در معادلات میدانی و نفوذ در جریان های سیاسی تحکیم و گسترش یافته است. مناسبات و پیوند های مردم شیعه عراق با ایران نیز به نوبه خود در تقویت موقعیت جمهوری اسلامی موثر است که در تحلیل آخر  وابستگی کمی به  روابط با دولت و ساختار قدرت رسمی در عراق دارد.

اما اتفاقاتی در جریان انتخابات و بعد از آن رخ داده است که به نظر می رسد جمهوری اسلامی حداقل توان پیشروی را از دست داده و به حد بالای نفوذ رسیده است. از زاویه ای دیگر حتی می توان گفت فراگرد افول نفوذ نظام در عراق فرارسیده است. اگرچه شیعیان عراق عمدتا به روابط خوب با ایرانیان باور دارند، اما گسترش نارضایتی ها نسبت به مداخلات ناموجه حکومت باعث شده تا هزینه حمایت از جمهوری اسلامی در عراق بالا برود. اعتراضات بصره و حمله به کنسولگری ایران نشان داد آتش خشم علیه مقامات تهران به شیعیان عراق نیز تسری یافته است. از سوی دیگر ناسیونالیسم در عراق رو به رشد است که به پان عربیسم نیز تمایل دارد.  گرایش غالب در عراق حتی شیعیان خود را در بخشی  از اعراب دانسته و در فضای دو قطبی عرب- عجم هویت عربی شان بر مذهبی شان غلبه می کند.  چیره دستی ناسیونالیسم در حدی است که عده قابل اعتنایی از شیعیان عراقی در این چارچوب هویتی باور دارند که نجف و کربلا باید پایگاه های اصلی شیعه باشند. البته کسانی هم هستند که از منظر سوابق تاریخی و حضور علمای طراز اول شیعه در عراق چنین باوری دارند. مقتدی صدر در بین روحانیت شیعه عراقی چنین هویتی  را دنبال می کند که عراقی ها عرب هستند و به عنوان جریان اصلی تشیع باید جایگاه خود را ابتدا در بین اعراب تعریف کنند.

از منظری دیگر مشی سنتی مراجع بزرگ عراق چون آیت الله سیستانی در دوری از سیاست ورزی حرفه ای  نیز به نوبه خود جمهوری اسلامی را در تنگنا قرار داده است. آیت الله سیستانی نسبت به سیاست های کلان جمهوری اسلامی در عراق هم در مسائل حاکمیتی وهم امور مربوط به حوزه های علمیه معترض است.

بازگشت عربستان سعودی به عراق و سر گرفتن دور جدیدی از رقابت ها با توجه به قدرت مالی این کشور و نیاز عراق به سرمایه گذاری خارجی نیز به نوبه خود تنگنای جدیدی را پیش روی حکومت ایران و نگاه استثماری نهاد ولایت فقیه در تبدیل کشور عراق به اقمار نفوذ خود ایجاد کرده است. اعتراض عراق نسبت به کیفیت پایین خدمات و کالاهای ایرانی و همچنین سیاست اغلب شرکت های ایرانی در استفاده از منابع و نیرو های ایرانی در پروژه های صنعتی ، خدماتی و عمرانی در عراق نیز عرصه را برای مشارکت اقتصادی تنگ ساخته است و پیشبینی می شود در آینده سهم ایران در تجارت خارجی با عراق کاهش یابد.

اما معضل نوظهور شکل گیری موجی از نوستالوژی و گذشته گرایی دربخشی از جمعیت عراق و بخصوص جوانان است که تصور می کنند عراق در دوران صدام اقتدار خوبی داشته و اینک ضعیف شده است. اگرچه در شکل گیری این فضا حزب بعث عراق  نقش فعالی دارد ، اما علت اصلی و زیربنایی آن ناکامی دولت های عراق در دوران پسا صدام در ایجاد امنیت، رفاه، رونق اقتصادی در شکل قابل قبول برای میانگین جامعه است. همچنین تداوم و گسترش فساد و تبدیل شدن عراق به حوزه نفوذ کشورهای خارجی و اجبار نیروهای سیاسی داخلی به موزانه سازی با نیروهای خارجی برای بقا نیز در نارضایتی نسبت به وضعیت موجود موثر است.

ازاینرو جمهوری اسلامی با چالش های جدی مواجه است که حفظ و تداوم سطح نفوذ کنونی را دشوار ساخته است. البته با توجه به دیدگاه ها و الگوی رفتاری حکومت می توان حدس زد که گسترش موازی سازی در عراق با استفاده از نیروهای شبه نظامی و سیاسی همسو ، تبلیغ برای بیناد گرایی اسلامی شیعه محور و جلوگیری از تسلط آمریکا بر عراق کماکان خطوط اصلی راهبرد نظام در عراق را تشکیل دهد. اگرچه این رویکرد بیش از پیش هم در عراق و هم در ایران با اعتراض و مخالفت مواجه است اما بعید به نظر می رسد تغییری در آن حاصل شود. ازاینرو غلط نیست اگر گفته شود دوران افول نفوذ جمهوری اسلامی در عراق شروع شده است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.