دادخواهی انتخابات ۸۸ و مبارزه طلبی کروبی

اعتصاب غذای حجت الاسلام مهدی کروبی  اتفاق غیر منتظره ای بود که عرصه سیاسی ایران را برای  یک روز متلاطم ساخت. شیخ  جنبش سبز که به شجاعت و صراحت در عمل مشهور است، با تصمیم جریان ساز خود پرونده اعتراضات انتخاباتی سال ۸۸ را در کانون توجه  افکار عمومی قرار داد . حرکت او این واقعیت را برجسته کرد که جنبش سبز کماکان حیات زیر پوستی دارد و بر خلاف تبلیغات حکومت و رویکرد سیاسی برخی از اصلاح طلبان تمام نشده است.

اعتصاب غذای خشک کروبی حول دو محور “بیرون رفتن محافظان و  نیرو های امنیتی از محل زندگی” و “محاکمه علنی” سازمان یافت.  اجابت خواست اول منجر به شکسته شدن اعصاب غذا شد. اما  چشم انداز تحقق مطالبه دوم علی رغم قول های مساعد مبهم است. آسیب پذیری نهاد ولایت فقیه و دستگاه قضائی و امنیتی نظام و ریسک های غیر قابل مدیریت رسیدگی به پرونده جنجالی انتخابات ۸۸ اگر  کلیت  قضائی شدن برخورد با میر حسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد را منتفی نکند، تقریبا با ضریب اطمینان بالا می توان گفت نظام  در شرایط متعارف تن به برگزاری دادگاه علنی نمی دهد.

ازاینرو بعید است این مسئله مورد توجه مهدی کروبی به عنوان فردی با تجربه سیاسی بالا و همچنین شناخت فراوان از  رفتار بلوک قدرت قرار نگرفته باشد. ازاینرو باید هدف کروبی را فراتر از معنای ظاهری مطالبه محاکمه علنی جستجو کرد. در واقع ژرف کاوی ماجرا روشن می سازد او چندین هدف را مد نظر قرار داشته است. نخست در  تداوم نامه نگاری قبلی اش روشن ساخت که اراده وی برای سیاست ورزی در هنگام حصر جدی است. او با به خطر انداختن  جان خود در آستانه ۸۰ سالگی این پیام را به نظام و بخصوص رهبری داد که دیوار های حصر خانگی و محدودیت های فراوان نمی تواند جلوی کنش ورزی سیاسی و حضور حداقل نمادین او در عرصه سیاسی را بگیرد. او با موضع گیری های مقطعی و منسجم می کوشد موقعیت آلترناتیوی جنبش سبز حفظ شود. استمرار این رویکرد در چارچوبی عقلانی و با محاسبه هزینه – فایده  ،بازخورد مناسب آن در جامعه و  بازسازی  ساز و کارهای ارتباطی با بدنه جنبش سبز بیش از پیش تاثیر کاهنده بر مزایای حصر برای بخش مسلط قدرت  خواهد داشت. در این روند صدا های منتقد حصر در درون بلوک قدرت به طور نسبی رسا تر شده و احتمال پایان دادن به حصر با افزایش هزینه ها بر منفعت ها افزایش می یابد.  توجه به این  نکته زمانی اهمیت بیشتری می یابد که همه تلاش های حکومت برای خاموشی  جنبش سبز و تسلیم رهبران نمادین آن به بن بست خورده است. اصلاح طلبان محافظه کار و پارلمانتاریست و اعتدالی ها نیز در پیدا کردن راهکار های بینابینی و مبتنی بر برد متقابل نیز ناکام بوده اند.

تریبون های حکومتی و بخصوص اصول گرایان افراطی در حالی در طول ۷ سال گذشته مرتب از مرگ و پایان جنبش سبز ( فتنه) یاد کرده اند که در برخوردی پارادوکسیکال همزمان نسبت به احیای جنبش سبز نشانگر و حضور دوباره نیروهای آن در داخل نهاد های انتخابی هشدار داده اند. این تعارض ها نشانگر تو خالی بودن پروپاگاندای حکومت و در عین حال نگرانی جدی از افزایش قدرت اجتماعی موسوی، کروبی و رهنورد است.

تا کنون تمهیدات مختلف ، تطمیع ها و تهدید ها و قرار دادن مسیر های موازی و انحرافی پیش روی معترضان به وضع موجود راه به جایی نبرده است .هنوز نام موسوی و کروبی تشویق کننده به مقاومت و اعتراض است. انتخابات ریاست جمهوری دوره دوازدهم بار دیگر در سطحی گسترده نشان داد هر جایی که فرصتی عمومی برای بیان اعتراضات و یا مطالبات ایجاد می شود تقاضا برای رفع حصر موسوی و کروبی بیشترین درخواستی است که شنیده و یا دیده می شود.

 

برخورد فعال کروبی مزیت مهمی دفاعی نیز داشت. رصد کردن رفتار گردانندگان حصر و بخصوص کوتاهی تعمدی در امر درمان و مراقبت های پزشکی نشانگر وجود پروژه ای برای فرسوده سازی هدفمند جسمی و روحی رهبران نمادین جنبش سبز است  تا اثرات منفی دوران طولانی حصر با تضعیف قوای جسمانی و استهلاک روانی، مسیر مرگ طبیعی و یا بازنشستگی سیاسی به دلیل فقدان توانایی فیزیکی و طراوت ذهنی را تسهیل سازد. در واقع  بررسی نوع برخورد نظام با مخالفان سیاسی مطرح چون آیت الله سید کاظم شریعتمداری و نور الدین کیانوری این فرضیه را قوت می بخشد که  از راهکار شتاب بخشیدن به مرگ از طریق اقدامات تاخیری و محرومیت از درمان و رسیدگی های پزشکی بهنگام در مقاطعی استفاده شده است.

اما اعتصاب غذای کروبی این طرح احتمالی را خنثی ساخته و با انداختن مسئولیت مستقیم هر اتفاق ناگوار بر دوش نظام  وبخصوص بانیان حصر، شرایط  را برای حفظ محدودیت های درمانی بسیار سخت ساخت. در واقع پروژه مرگ تدریجی رهبران نمادین جنبش سبز وضعیتی معکوس پیدا کرده و اینک حکومت مجبور است توجهی بیشتری به حفظ سلامت  آنها کند که به عنوان عاملی علیه تداوم حصر عمل می کند.

در این چارچوب سکوت اصول گرایان و بخصوص لایه های تند روی آنها و نیرو های موسوم به ولایمدار قابل درک است. آنها بر خلاف رویه پیشین نه اعتصاب غذا را زیر سئوال بردند و نه به تقابل و برخورد با کروبی و تکرار اتهامات به جنبش سبز بر آمدند. دلیل اصلی این برخورد غیر معمول ریشه در  مواردی  چون “نگرانی از برجسته شدن جنبش سبز”، ” بالا گرفتن اعتراضات به  حصر خانگی” و “بازدارندگی در برابر  پرداخت هزینه در خصوص اتفاقات ناگوار احتمالی” دارد.

همچنین مهدی کروبی با تصمیم بهنگام و هوشمندانه خود معضل مجازات فراقضایی و  مبتنی بر شیوه های امنیتی را مطرح کرد که  مانعی بزرگ در تحقق  حقوق شهروندی است  و بنیان اقتدار گرایی و ساخت  استبدادی قدرت بر پایه آن استوار است.

اما پیام اصلی حرکت کروبی اقدامی سیاسی برای مبارزه طلبی با آمران و عاملان  انحراف انتخابات ۸۸ از مسیر طبیعی و سلسله جنبانان سرکوب خونین و خشن اعتراضات مسالمت آمیز خیابانی پسا انتخاباتی است. او بعد از تحمل قریب به ۷ سال حصر خانگی با تنی رنجور از مشکلات ولی با روحیه ای محکم به نظام این پیام را منتقل ساخت که بر سر مواضع خود ایستاده است و مسئله وی با نظام سیاسی است. او خواهان تغییر پایدار در وضعیت موجود سیاسی است و برای تحقق این مهم از تحمل هزینه ابایی ندارد.  اعصاب غذا باعث شد تا نام مهدی کروبی در قالبی همگرایانه و حمایتی  از تریبون مجلس پخش شده و به جامعه منتقل گردد. پذیرش سریع خواسته وی همچنین فضیلت مبارزه و ایستادگی را بازتاب داد که  حکومت در برابر این برخورد تسلیم شده و آسیب پذیر است.

البته مخاطب سخنان او فقط رهبری و اصول گرایان همسو نیستند.  عمل او خواسته یا ناخواسته تبعات منفی برای  حسن روحانی و اصلاح طلبان میانه به رهبری سید محمد خاتمی نیز داشته است. تفاوت موضع گیری های کروبی  در برابر مشی عملی محافظه کارانه آنها چالش ایجاد کرده است. روحانی در مدت زمان اعتصاب غذای کروبی تحت فشار سنگین بخشی از  رای دهندگان قرار  گرفت و بیش از پیش برای کوتاهی در حل مشکل حصر مورد انتقاد قرار گرفت. دیر هنگامی اقدام وی برای خروج ماموران از محل حصر و بازدارندگی در برابر مزاحمت های نیروهای وزارت اطلاعات اجازه نمی دهد تا تحقق مطالبه نخست و کوتاه مدت کروبی  منجر به رضایت جامعه هدف شود. بخش مهمی از  رای دهندگان به روحانی کماکان انتظار دارند تا وی اقدامات کیفی و کمی بیشتری در خصوص رفع حصر انجام دهد .ناتوانی در تحقق این انتظار باعث می شود تا روحانی  در اذهان جامعه یاد شده به خلف وعده و فریبکاری متهم شود.

در مجموع اعتصاب غذای کروبی عملی موفقیت آمیز و حساب شده بود که در تناسب با پیام انتخابات ۲۹ اردیبهشت ۹۶ تغییر در وضعیت سیاسی موجودرا نشانه گرفته بود. خواسته برگزاری محاکمه علنی ظرفیت  تاکید مداوم در بستر زمان را دارد و می تواند بستری بسیج کننده برای  رونق دوباره فعالیت جنبش سبز و تسهیل کننده پایان حصر باشد.  معنای اصلی اصرار کروبی  جا انداختن این مسئله است که هدف فقط رفع حصر فیزیکی و آزادی نیست بلکه  کشف حقیقت و  اجرای عدالت در  پرونده اعتراضات انتخاباتی ۸۸  مساله اصلی است.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی, مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.