فرارسیدن روز دانشجو فرصتى است که ابتدا باید از نقش و جایگاه دانشجویان به عنوان آینده سازان و پایه سرمایه انسانى کشور تجلیل کرد و این روز را به همه دانشجویان تبریک گفت.از روزى که در لابلاى صفحات روزنامه هاى اول انقلاب مطالب مربوط به ١۶ آذر و شهداى آن را در سال ١٣٧٢ مطالعه کردم و اولین بار در سال ١٣٧٣ در شوراى صنفى دانشکده صنایع پلى تکنیک یاد آنها را گرامى داشتیم تا به امروز ، ١۶ آذر برایم روزى ویژه است که هم شورانگیز است و هم در عین حال اندوه هم مى آورد در حسرت فرصت هاى از دست رفته .
این روز ریسمان وحدت بخش همه نسل هاى دانشجویى است که با همه تفاوت ها و اختلافات گفتمانى و سیاسى ، با تلاش خود سنت نقادى و آزادى خواهى در دانشگاه هاى ایران را تثبیت و شکوفا کردند. اما این واقعیت که بعد از ٨ دهه فعالیت مستمر هنوز دانشگاه در ایران در جستجوى استقلال و رعایت آزادى هاى آکادمیک است و سایه شوم استبداد بر میهن تداوم دارد ،ناراحت کننده است، اگرچه متوقف کننده حرکت نیست ، بلکه تذکرى است بر اندیشیدن و چاره جویى.
در میان برنامه هاى پرشمارى که به مناسبت ١۶ آذر شرکت داشتم ، برنامه سال ١٣٧۴ انجمن اسلامى دانشجویان پلى تکنیک از همه دلنشین تر است . براى نخستین بار بعد از انقلاب فرهنگى ، جمعى از فعالان دانشجویی در امام زاده عبدالله شهررى بر سر مزار سه آذر اهورایى حضور پیدا کردند و با تجدید میثاق با آرمان هاى دانشجویى یاد و نام آنها را گرامى داشتند . آن روز ها بر خلاف امروز ، نامى از شریعت رضوى ،بزرگ نیا و قندچى در عرصه رسمى عمومى نبود و با تمهیدات حکومت گرد فراموشى بر نام آنها افشانده شده بود، ١۶ آذر وجهه اپوزیسیونى داشت و در نگاه نظام ١٣ آبان روز دانشجو محسوب مى شد. از اینرو این برنامه خرق عادت و تابوشکنى بود و مى توان گفت سراغاز تثبیت مجدد ١۶ آذر به عنوان روز دانشجو بعد از انقلاب فرهنگى شد و در احیاى جنبش دانشجویى نیز اثرگذار بود .محافظه کاران و نیروهاى امنیتى به این برنامه حمله کردند. یادم مى آید نماینده رهبرى در دانشگاه انجمن اسلامى پلى تکنیک را تخطئه کرد که بر سر قبر چند کمونیست رفته اند ! بگذریم که امروز نیروهاى حامى و حامل نهاد ولایت فقیه چنان دم از تجلیل از شهداى ١۶ آذر مى زنند که گویى به آنها تعلق داشته اند! یاد و نام همه شهداى جنبش دانشجویى گرامى باد
درباره Afshari
در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم.
در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.