الگوی خودکشی در سطح جهانی وملی در سالیان گذشته با تحولاتی همراه شده است. در حال حاضر سالانه یک میلیون نفر در دنیا در اثر خودکشی جان می بازند. در حالی که تلاش برای خودکشی که به مرگ منجر نمی شود تقریبا بیست برابر این رقم است. دو دگرگونی عمده “افزایش نرخ خودکشی در بین جوانان” و “سهم اول رده سنی ۱۵ تا ۴۴ سال در سبد خودکشی “است در حالی که به لحاظ تاریخی خودکشی بیشتر در سنین بالای ۴۵ سال در بین مردان بوقوع می پیوسته است. اما در حال حاضر این ناهنجاری اجتماعی و شناسه اختلال روانی در بین زنان وجوانان رو به افزایش است.
ایران اگرچه جزو بدترین کشور های دنیا از لحاظ شمار خودکشی نیست و تقریبا در ازای هر ۱۰۰ هزار نفر تعداد خودکشی در ایران ۶ نفر در برابر ۱۶ نفر آمار جهانی است، اما در سالیان گذشته تعداد کسانی که تصمیم به خاتمه داوطلبانه و یا از سر ناگزیری زندگی گرفته اند، زیاد شده است. تشدید وخامت وضعیت اقتصادی که یکی از نمودهای برجسته آن افزایش بیکاری در جوانان است و گسترش فقر که بخش هایی از جامعه را در تامین نیازهای اولیه زندگی در تنگنا قرار داده و باعث شده گرسنگی تبدیل به دغدغه اصلی زندگی برخی از مردم شود، از عوامل گسترش دهنده خودکشی هستند.
در هفته گذشته خبر خودکشی یک نوجوان پسر یازده ساله در ایذه از فرط گرسنگی جامعه را به شوک فروبرد. البته فرماندار ایذه با تایید وضعیت خراب اقتصادی این خانواده مدعی شد که دلیل خودکشی نوجوان یادشده اختلافات خانوادگی بوده است. منتهی مادر وی تصریح کرده است که از شدت فقر و فشار صاحب خانه برای پرداخت کرایه خانه های عقب افتاده مجبور به فروش دوچرخه و گوشی موبایل پسر خود شده و این مساله در نهایت وی را به سمت انصراف از زندگی سوق داده است. فراتر از اینکه کدام روایت حقیقت را بازتاب می دهد، وضعیت فاجعه بار زندگی این خانوده تکان دهنده است. مادری معتاد که با دخترش گدایی کرده ودر شرایط بسیار سختی زندگی تیره باری را می گذراند . او که فحش خورده و تحقیر شده است و می خواسته پسرش که درس خوان هست، بزرگ شده و از طریق تحصیلات پیشرفت کند، اکنون تنها تصویر پسر آرمیده در خاک سرد گور واقعیت زندگی اش را تشکیل می دهد.
این ماجرا و اتفاقات مشابه در گوشه و کنار ایران بخصوص در استان های محروم و نقاط حاشیه نشین پیرامون شهرها در چشم انداز پیش رو قابل تکرار است، در حالی که مسئولان حکومتی کماکان در پیله سیاست های کلان غلط کشور ومردم را گرفتار کرده اند و منابع کشوردر مسیر درستی هزینه نمی شود.
این واقعیت تلخ تهدیدی جدی است که سن خودکشی در ایران به طور نسبی کاهش یافته است و تعداد خودکشی ها در روستاها به مراتب بیشتر از شهرها است. در دو سال اخیر افزایش مشکلات اقتصادی و از دست دادن توان تحمل در جامعه باعث گسترش چشمگیر انتحار شده است. اگرچه آمار ها در ایران دقیق نیستند و در این حوزه شاهد آمار های متناقش هستیم اما همه انها روند صعودی را بازتاب می دهند.
نمودار زیر آمار رسمی خودکشی در کشور در سال ۱۳۹۶ را نشان می دهد که تقریبا ۵۰۰۰ نفر بوده و به نسبت سال ۱۳۹۵ پنج درصد رشد داشته است.
طبق این نمودار استان تهران با ۷۹۶ مورد، فارس با ۳۴۸ مورد، خوزستان با ۳۰۶ مورد، آذربایجان شرقی با ۲۷۶ مورد و کرمانشاه با ۲۳۵ مورد، پنج استان نخست به لحاظ دارا بودن تعداد بیشتر خودکشیها در کشور هستند. همچنین خراسان شمالی با ۱۷ مورد، سمنان با ۱۸ مورد و یزد با ۳۱ مورد استان هایی هستند که کمترین آمار خودکشی را به لحاظ تعداد دارند. اما وقتی شاخص نسبی یعنی تعداد کسانی که مرگ آنها به دلیل خودکشی بوده ویا حداقل مشکوک به آن است تقسیم بر کل جمعیت استان که معیار معتبرتری است آنگاه به ترتیب استان های استان ایلام با ۱۳.۸، کهگیلویه و بویر احمد با ۱۳.۷ و کرمانشاه با ۱۱.۹ دهم به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر بیشترین آمار خودکشی را به خود اختصاص می دهند. در ایلام بخش مهمی از قربانیان زنان هستند که اقدام به خودسوزی می کنند. از لحاظ آمار نسبی خراسان جنوبی با ۲.۲، سیستان و بلوچستان با ۲.۲ و سمنان با ۲.۵ به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر کمترین میزان مرگ خودخواسته را دارند. اما آنچه نگرانی ها را تشدید می کند ، رشد خودکشی در جوانان زیر ۱۷ سال است که در آخرین آمار رسمی کشور ۲۲۲ نفر را به خود اختصاص داده است.
استان خوزستان و بخصوص شهر مسجد سلیمان و ایذه در سال های گذشته با چالش رشد خودکشی دست به گریبان بوده اند. خودکشی ها در شهر تهران بازتاب رسانه ای بیشتری داشته است. در سال ۹۴ گزارش های متعددی از زنانی منتشر شد که در ایستگاه متروی امام علی خود را جلوی قطار پرتاب کرده و یا از طبقه چهارم میلاد خود را به پایین انداخته بود. خودکشی جوان دانشجو با سقوط از پل مدیریت تهران رویداد غم انگیزی بود اما تلخ تر از آن پدری با ۴ فرزند بود که شدت مشکلات معیشتی وی را وادار به ترک خودخواسته زندگی کرد. در اصفهان اقدام به خودکشی دو دختر که یکی از آنها جان باخت از جدید ترین نمونه ها است که علاوه بر مشکل فقر برمعضلات روانی و اجتماعی چون سرخوردگی، تنهایی ، افسردگی و تحقیر نیز تکیه دارد. منبع دیگر خودکشی اعتیاد و مصرف بالای قرص های روان گردان و توهم زا است.
همه اینها به نوبه خود محصول شرایط آنومیک و آشفته اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی ایران است که مدار بسته انسداد ساختاری گذار از وضع موجود به وضع مطلوب، ناکارامدی و بی کفایتی در اداره جامعه، سونامی فساد و اصرار جمهوری اسلامی بر جلوگیری از تغییرات و سامان یافتن جامعه بر اساس روح زمانه را بوجود آورده است. کمپین “نهنگ آبی” بر بستر این آشفته بازار اجتماعی و اختلال در ساختار تشخیص و قوه عقلانی برخی از جوانان شکل گرفت.
تهدید افزایش خودکشی در جوانان که یا ناشی از به بست رسیدن و نداشتن آینده است و یا ریشه در بحران شخصیتی منجر به گرفتاری در اعتیاد و ناهنجاری های اجتماعی وطردشدگی متعاقب آن دارد، را باید جدی گرفت. این مسئله را نباید سیاسی کرد و پرداختن به آن باید ملی باشد واز ظرفیت های درون و بیرون از حکومت استفاده شود اما شوربختانه روند کنونی جمهوری اسلامی و بخصوص سیاست های مخرب نهاد ولایت فقیه و اولویت دادن به توسعه طلبی منطقه ای به جای رفع کمبودهای داخلی جایی برای امیدواری باقی نمی گذارد.