مناظره علیرضا زاکانی و سید مصطفی تاجزاده بر سر فاجعه کوی دانشگاه تهران بار دیگر مناقشه بر سر این پرونده مهم تاریخی که هنوز باز است را در کانون توجه افکار عمومی قرار داد. با گذشت بیش از ۱۹ سال، هنوز ابعادی از فاجعه یادشده مبهم باقیماندهاست و معلوم نیست تصمیمگیران حمله شبانه به خانه دانشجویان چه کسانی بودند و فرایند تصمیمسازی چه مسیری را طی کرد و هدف نهایی آنها چه بود.
مشاهدات شخصی نگارنده به عنوان کسی که در بطن ماجرا حضور داشت، فرضیهای را تقویت میکند که بعد از فازهای اول و دوم حمله وحشیانه و تحریک دانشجویان قرار بود فاز سوم با سلب اعتبار از دولت اصلاحات به سمت زمینگیرکردن جنبش اصلاحی دوم خرداد و چه بسا استیضاح سیدمحمد خاتمی پیش برود یا اگر این هدف قابل وصول نشد، دولت خاتمی و توان اصلاحی آن را فلج سازد. نامه تهدیدآمیز جمعی از فرماندهان سپاه در این خصوص روشنگر است. امابرخلاف تلاش ناشیانه زاکانی، وقایع بعد از حمله و واکنش خودجوش جمعی از دانشجویان در دفاع از خود و شکلگیری جنبش اعتراضی ۱۸ تیر مشخص بوده و قابل تحریف نیست. سپاه همسو با جریان سازماندهنده کوی دانشگاه بعد از غافلگیر شدن از شدت واکنش خودجوش جنبش دانشجویی و جامعه، ابتدا از فاز تهاجم به دفاع تغییر موضع داد و بعد از تغییر موازنه قوا به نفع نهاد ولایت فقیه سناریوی برخورد و فلجسازی را کلید زد تا با پروندهسازی برای دفتر تحکیم وحدت ،گروههای اصلاحطلب و مسئولان وزارت خانههای کشور و علوم، تحت پوشش توطئه برای فلجسازی ارکان امنیتی نظام و زمینهسازی برای تغییر رهبری، به دستگیری و حذف آنها روی آورد. اما شرایط اجتماعی، هوشیاری جنبش دانشجویی و توازن نیروها در درون نظام این اجازه را به آنان نداد. البته بخشی از مقامات وقت سپاه نیز در برابر این سناریو مقاومت کردند و در خنثی سازی آن نقش داشتند که در فرصت مناسب ضرورت دارد به آن پرداخته شود.
سپاه بعد از فرونشستن جنبش ناکام اعتراضی ۱۸ تیر وعلیرغم وارونهسازی ماجرا در قوه قضائیه باز از تلاش باز نایستاد و سعی کرد در سال ۷۹ از طریق اطلاعات موازی این پروژه را در مسیر دیگری دنبال کند. در جریان بازداشت در پرونده معروف به “براندازی”، سوژه بازجویان حفاظت اطلاعات سپاه که مورد حمایت بیت رهبری بودند شدم. آنها ازطریق فشارهای جسمی و روانی، شکنجه، ایزولگی و تلقین به دنبال گرفتن اعترافاتی بودند تا سناریوی آنها را بازنویسی کنم تا براساس آنها برخی از شخصیت های اصلاح طلب چون محمد علی ابطحی، سید مصطفی تاجزاده، جهانبخش خانجانی و… بازداشت شده و تحت فشارهای مشابه، مابقی قطعات پازل سناریوی مورد نظر پر شود. شالوده سناریوی یادشده تحریف جنبش اعتراضی۱۸ تیر به “حرکتی سازمان یافته در ستاد اصلاحات با میانجیگری دفتر تحکیم وحدت برای ایجاد ناآرامی در کشور و شکل گیری وضعیت خاص وسپس طرح ناکارآمدی خامنهای در مجلس خبرگان برای نشاندن آیت الله سید محمد موسوی خوئینیها برمسند رهبری بود!” این سناریوی ناشیانه که محصول روانپریشی و توهمات از یک سو و مقاصد شریرانه از سوی دیگر بود،علی رغم اینکه در ظاهر واهی به نظر می رسید اما برای گردانندگان اطلاعات موازی آنقدر اهمیت داشت که برای چند ماه من را تحت فشارهای طاقت فرسا قرار دادند که خوشبختانه توانستم در نهایت به سلامت از آن عبور کنم و سناریوی یادشده مشابه برنامه قبلی سپاه به فرجام نرسید.
حال زاکانی دوباره تلاش کرده در سطحی محدودتر این سناریو را بازسازی کند. روایت وی از اتفاقات کوی دانشگاه تهران در ۱۸ تیر ۷۸ کاملا تحریف آمیز و نادرست است.
وی سعی کرده خود و بسیج دانشجویی دانشگاه تهران را در ورای دانشجویان معترض و گروههای فشار در دسته سوم قراردهد که به دنبال آرامسازی فضا بودند! مروری بر وقایع و مشاهدات شاهدان دست اول و گزارشهای رسمی نهادهای مسئول، بطلان این ادعا را نشان میدهد. برای درک بهتر مسئله باید نگاهی به سوابق زاکانی قبل از ۱۸ تیر ۷۸ داشت. زاکانی اگرچه در زمان جنگ ایران و عراق حضور داشت و جانباز هم هست و از این زاویه برای نگارنده مورد احترام است، اما متاسفانه بعد از جنگ مشابه برخی از رزمندگان با فراموشی آرمانها، به مرور به نیرویی در خدمت دستگاه سرکوب و نهاد ولایت فقیه تبدیل شد و در ادامه به صورت رانتی رشد کرده و به کارگزاران بخش مسلط نظام پیوست. البته جاه طلبیاش نیز در این مسیر نقش پررنگی ایفا کرده است. وی به نمایندگی مجلس و ریاست کمیسیون های آنها راضی نبود، و خیالاتی چون ریاست مجلس، ریاست صدا وسیما و حتی ریاستجمهوری را در سر میپروراند که آخری یعنی سودای رفتن به ساختمان خیابان پاستور باعث شد تا نظام از طریق رد صلاحیت در شورای نگهبان به وی کارت زرد نشان دهد.
زاکانی در زمانی که در بسیج دانشجویی دانشگاه تهران به عنوان یک نهاد شبه نظامی مسئولیت داشت، به لحاظ نگرش و مواضع سیاسی خط سیر مشابهی با گروههای فشار داشت. البته در ظاهر خود را متمایز نشان میداد اما عملا مسیری که طرح میکرد فرق فارقی با آنها نداشت. مقصد یکی بود و فقط روشها متفاوت بود. در هنگام دعوت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر از دکتر عبدالکریم سروش برای حضور در سمینار آزادی بیان در سال ۱۳۷۵ که با تهدید و حرکات ایذائی انصار حزب الله به تشنج کشیده شد، زاکانی حضور فعالی داشت. او خود را منتقد آنها معرفی کرد اما در مناظرهای که در شب قبل از برنامه با سید علی هاشمی نسب دبیر وقت انجمن اسلامی امیرکبیر در مسجد دانشگاه داشت، خواهان لغو برنامه ورضایت انجمن به شکلگیری مناظره بین دکتر سروش و انصار حزب الله شد. موضعگیری وی همسویی کلانی با انصار حزب الله داشت. این رویداد سرآغاز رویارویی من و زاکانی شد که در وقایع بعدی جنبش دانشجویی با پررنگ تر شدن تقابل دفتر تحکیم وحدت و سپاه به صورتی پررنگ ادامه یافت. زاکانی در جریانی فعالیت میکرد که با جنبش دانشجویی مشکل داشت و خواهان دانشگاهی مطیع و در خدمت اوامر ولی فقیه بود. در این چارچوب میانجیگری وی در شب حادثه کوی دانشگاه تهران از سوی دانشجویان معترض پذیرفته نشد که تحکیم در آن دخالتی نداشت. البته میتوان پذیرفت که زاکانی به مانند اغلب اعضای بسیج دانشجویی به دلیل حضور در دانشگاه و تعامل ناگزیر با دانشجویان موافق نبودند سطح برخورد امنیتی تا حدی گسترش پیدا کند که اتاقهای زیست دانشجویان به مانند مناطق جنگزده شود. اما آنها با تجمع اعتراضی دانشجویان نسبت به تعطیلی روزنامه سلام و محدودیت در آزادیها مشکل داشتند.
خود زاکانی در روایتی که شرح داده است بی اعتمادی دانشجویان را پذیرفته است. وی چنین گفته است: «مثلا در روز و شب نوزدهم بود که درگیریها خیلی سنگین شد، بنده از کوی بیرون آمدم و بین این جمعیت و نیروی انتظامی قرار گرفتم که جمعیتی که بسیاری از آنها نقاب داشتند ریختند سر بنده و بنده خیلی محکم به آنها گفتم که دارید اشتباه میکنید و اینطوری اسباب یک تنش میشوید، گفتند پس شما به آنها بگویید که به ما حمله نکنند، گفتم چشم؛ بعد همان وسط خیابان شروع به فریادکشیدن کردم که نزنید! نزنید! و آمدم پایین بین جمع نیروهای انتظامی و در آنجا گفتوگویی با فرمانده نیروی انتظامی، یعنی آقای نظری و دیگر فرماندهان داشتم».
وی در مناظره با تاجزاده اظهارات خلاف واقع متعددی در ادامه موضع گیری های قبلی بیان داشته است که در ادامه به آنها اشاره می شود: «زاکانی دفتر تحکیم وحدت را به خلاف واقع گویی و دامن زدن به خط آشوب متهم کرده است! در حالی که اظهارات تحکیم موجود است و هیچ ادعای نادرستی مطرح نشد. در روزهای اول بحث جان باختن دانشجویان بهشدت مطرح بود و حتی در شورای امنیت ملی موضوع تحت بررسی بود. در موضع گیریهای آن زمان، تحکیم خواهان روشن شدن مسئله شد. البته در بین دانشجویان شعارهایی در این خصوص سر داده میشد که تحکیم نقشی در آنها نداشت. در جریان اعتراضات حداقل ۵ نفر جان باختند که یکی از آنها زندهیاد عزت ابراهیم نژاد بود. تحکیم به صورت مشروط موضوع را برای تحقیق مطرح کرد و هیچوقت به صورت قطعی مدعی کشته شدن دانشجویی در شب حادثه نشد. بعدها هم بعد از اتمام تحقیقات اعلام کرد که مستندی در این خصوص وجود ندارد.
دفتر تحکیم وحدت به عنوان بزرگترین و فراگیرترین سازمان دانشجویی وقت، مسئولیت و تعهد خود را در دفاع از دانشگاه و جنبش دانشجویی می دید. از این رو وارد عمل شد و برنامههایی را برای دفاع از کیان دانشگاه و مطالبات دانشجویان اعلام کرد و رهبری اعتراضات دانشجویی را در دست گرفت. برنامه تحکیم، اعتراضات قانونی و مسالمتآمیز در چارچوب خواستههای دانشجویان بود. دامنه اعتراضات و واکنشها، آنقدر گسترده بود که جریانهای متفاوتی حضور پیدا کرده و خواستههای متفاوتی داشتند. اما تحکیم از ابتدا تا انتها خود را نماینده مطالبات دانشجویی میدانست و با خط آشوب نه تنها مرزبندی داشت بلکه تمام توان خود را برای جلوگیری از آن بهکار برد. بیانیهها و مواضع رسانهای تحکیم موجود است و نمیتوان آنها را تحریف کرد. تحکیم از ابتدا خواهان حضور دانشجویان در دانشگاه تهران وکوی بود و با خروج از دانشگاه و اعتراضات کور خیابانی مخالفت می کرد. فیلمها و عکسها گواهی میدهند که نیروهای تحکیم و انجمنها چگونه تلاش میکردند تا دانشجویان برای ماندن در داخل دانشگاه قانع شوند و در این خصوص موفق شد حمایت اکثر دانشجویان معترض را کسب کند. شواهدی وجود داشت که خط اصلی تحریک از سوی نفوذیهای جریان حمله کننده به کوی است تا با انحراف اعتراضات به آشوب، مجوز سرکوب را کسب کنند که شوربختانه آخر هم به هدف خود رسیدند.
تحکیم هیچگونه ارتباط و تعاملی با بسیج دانشجویی نداشت و حضور آنها در کوی و موضع گیریهایشان را باعث تحریک دانشجویان و بحرانی شدن فضا میدانست. اگر تحکیم به دنبال آشوب بود، آقای زاکانی باید از مسئولان وقت بیت رهبری سئوال کند که چرا از موضع برابر با تحکیم بر سر تحقق مطالبات دانشجویان تا روز دوشنبه ۲۱ تیر مذاکره میکردند و حتی تغییر هدایت الله لطفیان، رئیس وقت نیروی انتظامی را مد نظر قرارداده بودند. گریهی خامنهای در روز دوشنبه در دیدار با دانشجویان روشنگر وضعیتی است که نیروهای سرکوب گر در ضعف بودند. از روز سهشنبه ورق برگشت و تحریککنندگان موفق شدند فضا را به سمت آشوب برده و سپاه کنترل شهر تهران را در دست بگیرد و شد آنچه نباید می شد.
دفتر تحکیم وحدت بر خلاف بسیج دانشجویی که گوش به فرمان فرماندهان سپاه بود، یک جریان مستقل بود و خودش تصمیم میگرفت. ادعای زاکانی در خصوص تاثیرگذاری و هدایت تحکیم از سوی اصلاحطلبان، مدعای کذبی بیش نیست. منسوب کردن مصطفی تاجزاده که به مسئولیتش به عنوان معاون سیاسی وزارت کشور عمل کرد و اختلاف نظرهایی نیز بین وی و مجموعه تحکیم وجود داشت، به عنوان “معمار حرکت اعتراضی کوی دانشگاه تهران” افسانهسازی است.
اصلاحطلبان عمدتا با حضور تحکیم در حرکت اعتراضی ۱۸ تیر موافق نبودند. آقای سعید حجاریان که فقط حرف خود را نمی زد در شب جمعه ۱۸ تیر در ساختمان تحکیم حضور یافت و وارد مذاکره شد تا شورای مرکزی تحکیم را قانع سازد که وارد ماجرا نشده و برنامهای اعلام نکند. استدلال ایشان این بود که تحکیم توان مدیریت فضا را ندارد و در نهایت قربانی آشوب و هرج و مرج حاکم بر فضا میشود. اما دفتر تحکیم وحدت استدلالهای ایشان را نپذیرفت و مستقل از نتیجه مسئولیت خود را یادآور شد. هدفگذاری تحکیم معطوف به مسئولیت و وظیفه اخلاقی بود نه لزوما نتیجه. بدینترتیب در نهایت با مصوبهی شورای تهران، برنامه تحصن تحکیم در روز ۲۰ تیر در کوی دانشگاه تهران اعلام شد.
برنامه بسیج دانشجویی مشابه نیروهای امنیتی و سپاه، تعطیلی اعتراضات دانشجویی و وارونهسازی ماجرا بود. یعنی همان مسیری که بعدا قوه قضائیه طی نمود. تجمع مورد نظر زاکانی نیز همان راهپیمایی ۲۳ تیر بود که در آن سخنرانی کرد. آن حرکت که مانور قدرت نیروهای موسوم به ولایی بود، مقدمه سرکوب و بازداشت گسترده دانشجویان شد.
در جریان جنبش اعتراضی ۱۸ تیر همانطوری که قبلا گفته شد هیچ تماسی بین تحکیم و بسیج دانشجویی برقرار نشد. تنها در جلسه دبیرخانه شورای امنیت که نمایندگان هر دو تشکل دعوت شده بودند، در آنجا زاکانی حمله تندی به من کرد که “تحکیم با طرح ادعاهای غلط به بحران دامن زده است و شاکی بود که چرا به ضد انقلاب تریبون داده اید.” من در پاسخ، اقدامات غلط بسیج دانشجویی در تحریک دانشجویان را گوشزد کردم و خواستار خروج بسیج از ماجرا شدم که باعث تحریک دانشجویان شده است. همچنین توضیح دادم ما تریبون آزادی را سازماندهی کردیم که معترضان حرفهایشان را بزنند و مسئولیتی در قبال نظرات طرح شده نداریم. درخواست بسیج دانشجویی برای سازماندهی تجمع در دبیرخانه شورای امنیت که چهرههای اصولگرا نیز در آن حضور داشتند، رد شد و بر عکس پیشنهاد تحکیم مورد قبول واقع شد که تجمعی با محوریت خواستههای دانشجویان و ارائه راهکارهایی برای تحقق آنها برگزار شود. علیرغم تصویب این پیشنهاد و توافق ضمنی برای حضور دکتر مصطفی معین به عنوان سخنران، در حرکتی کودتاگونه ماجرا عوض شد و به ناگاه حسن روحانی سخنران تجمع حکومتی ۲۳ تیر شد که سمت و سوی کلان مشابهی با جریان حمله کننده به کوی دانشگاه تهران داشت ودر آنجا دانشجویان مظلومیت مضاعف پیدا کردند.
البته در همین مناظره نیز دستان خالی زاکانی و رویکرد ستیزه جویانه وی آشکار شد و باردیگر سناریوسازان در ماجرای کوی دانشگاه تهران به بنبست خوردند.