«انکار موافقت با برجام از سوی خامنهای در مراسم افطاری با دانشجویان بار دیگر بحث مسئولیتناپذیری او را برجسته ساخته است. وی در تمامی دوران رهبری سی ساله خود از پذیرش مسئولیت تصمیمات کلیدی و راهبردی نظام سیاسی طفره رفته است. همیشه اتفاقات خوب به حساب رهبری گذاشته شده و مشکلات و اشتباهات محصول اقدامات مسئولان دیگر بوده که رهبری یا از سر عدم دخالت در وظایف قانونی و یا محذوریت از آنها ممانعت نکرده است.
البته ریاکاری سیاسی در نظامهای خودکامه و بهخصوص فرهنگ حکمرانی در ایران قدمت زیادی دارد. اما از آنجایی که رهبری خامنهای رویدادی تصادفی بود و در سالهای نخست نیز شکننده به نظر میرسید، ازاینرو وی بر بستر این سابقه، رفتار دوگانه و گریز از پاسخگویی را محورهای اصلی و تغییرناپذیر شیوه زمامداری خود قرار داد.
وضعیت نابسامان اوضاع کشور و استمرار بحران باعث شده است تا خامنهای بهعنوان کسی که بیشترین اختیارات در قلمرو حکومتی را داشته و با مداخلههای گسترده و تمامنشدنی تقریبا سیاستگذاری در همه حوزههای کشور را در دست گرفته است، برای توجیه و پردهپوشی ناکامیها و نادرستی دیدگاههایش و ممانعت از تغییرات سیاسی کلان و انجام اقدامات جبرانی به فرافکنی و دامن زدن به نظریه ئوطئه روی آورده تا خود را از مسئولیت در قبال وضعیت فلاکت بار کشور مبرا سازد. او بهگونهای نظام را مدیریت میکند که مسئولان رده پایینتر و روسای سه قوه تنها مسئولان اوضاع شناخته شوند.
او بعد از مهار جنبش اصلاحی دوم خرداد بهگونه محدودی از حاکمیت دوگانه و نظام دو حزبی رضایت داد تا به شکل نهادی رفتار دوگانه و مسئولیتگریزی راس هرم قدرت را تسهیل کند. او در مواقعی که ناگزیر از عقبنشینی است دیگران را سپر بلا ساخته و با تمهیداتی فضا را بهگونهای سامان میدهد که گویی تصمیمات مبتنی بر نرمش بهنوعی بر وی تحمیل شده و نارضایتی ظاهری وی تضمینی است تا چهره به اصطلاح “انقلابی” اش مخدوش نشود.
پیامد این برخورد دوگانه و مزورانه و فرار از پاسخگویی کمک به تداوم استبداد و ساخت مطلقه قدرت و ترویج دوگانگی در عرصه سیاسی است که با شفافیتزدایی در روند توسعه سیاسی و بهینهسازی نظام تصمیمگیری کشور ایجاد اختلال کرده است. این رفتار دوگانه پیچیدگی در عرصه سیاسی را افزایش داده و با صورتبندیهای کاذب مانعی بزرگ در فهم و شناخت درست جامعه ایجاد میکند. در نهایت مسئولیتگریزی رهبری باعث میشود هیچوقت دیدگاهها و رویکردهای غلط وی در بوته آزمایش عملی قرار نگرفته و در نتیجه زمینه توقف آنها در بستر واقعیتها و مسائل عینی بهوجود نیاید.»
درباره Afshari
در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم.
در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.