نوروز و یادآورى دیوان مظالم در عهد امپراطورى ساسانى

فرارسیدن نوروز و رستاخیز دوباره طبیعت ، فرصتى است تا سنت نیکوى برگزارى دیوان مظالم یاد کرد که در زمان خودش اقدامى مترقى و مایه مباهات ایرانیان است. شاهان ساسانى دو بار در سال دیوان مظالم تشکیل مى دادند که یک فرایند ادارى قضائى و یا بازپرسى و تحقیق بود. رعایا مى توانستند از حکام ولایات و حتى شخص شاه شکایت کنند و موبد موبدان مسئول رسیدگى بود.

به نظر مى رسد شاهان ساسانى اگر در این آیین بنیانگذار و منحصر به فرد نبوده باشند، قطعا چنین آئینى در تاریخ منطقه فرارود تا میان رودان بسیار کم سابقه است. دیوان مظالم بخشى از ساختار دیوان سالارى ساسانیان بود. بعد ها خلافت عباسى از دوران هارون الرشید به بعد با تأسى به این سنت ساسانیان دیوان مظالم را در چارچوب فقه اسلامى بازسازى کرد. جاحظ در کتاب التاج خود به مظالم نشستن و بار عام دادن شاهان ساسانى را چنین روایت مى کند:

” از روش هاى پادشاه [ساسانى]این بود که یک روز در مهرگان و یک روز در نوروز براى همگان مى نشست. در این دو روز هیچ دربانى نبود و همه کس – خرد و کلان و بالا و پایین- بار مى یافت. شاه پیش از نشستن در آن روزها ، فرمان مى داد تا جارزنان بانگ زنند و مردم را از آن مظالم آگاه سازند. یکى شکایت آماده مى کرد و دیگرى دلیل و برگه فراهم مى آورد. آن دیگرى -متهم و دادخوانده- همین که مى دید دادخواه پیش شاه شکایت خواهد برد، با وى از در سازش در مى آمد… اگر در آن میانه کسى از شاه شکایت مى داشت، پیشتر از رسیدگى به دیگر شکایت ها به آن مى رسیدند. شاه در آن نشست موبد موبدان ، دبیربد،و رئیس آتشکده ها را فرامى خواند و سپس جارزن بانگ مى زد که : هر کس از پادشاه دادخواهى دارد به کنارى آید.بدینگونه ، شاکیان شاه از دیگران جدا و برجسته مى شدند. شاه با دادخواهانش بر مى خاست و نزدیک موبد موبدان مى آمد و مى گفت : اى موبد هیچ گناهى در پیشگاه خداونداز گناه شاهان سنگین تر نیست،خداوند شاهان را براى برکندن تخم ستم از روى زمین براى مردم فرستاده است”

 

منبع: کتاب علماى شیعه و قدرت سیاسى نوشته دکتر احمد کاظمى موسوى ، انتشارات ایبکس ، ٢٠٠۴ صفحات ٣۵-٣۶

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در پژوهش‌های تاریخی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.