از بین مدعیان مهدویت که در عین حال دستی در عرفان و جهد درونی داشته اند، محمود پسیخانی بنیانگذار مکتب نقطویه ( پسیخانیان) برجستگی خاصی دارد. او که متولد پسیخان گیلان بود در قرن نهم هجری شمسی با انشعاب از جنبش حروفیه جریان عقیدتی نقطویه را پایه گذارد که باور حروفیه در تقلیل درک خداوند به شناخت کلمات و مفهوم سازی را گسترش داده و همه چیز را به نقطه مرتبط کرد. در باور او خاک عامل پیدایش همه موجودات بود که وی آن را نقطه می دانست .ازاین رو نقاط باید رمزگشایی می شدند تا وصال الهی دست دهد.
به روایتی می گویند سید فضل الله نعیمی استرآبادی پیشوای جنبش حروفیه او را به دلیل خودپسندی اخراج کرده و به وی القاب محمودِ «مردود» و محمودِ «مطرود» داد. درستی این ادعا معلوم نیست و برخی آن را نتیجه کشمکش های مربوطه به جانشینی سید فضل الله دانسته اند که برای از صحنه خارج کردن محمود که از شاگردان نزدیک سید بود، این روایت را جعل کرده اند.
اما به هر حال در انشعاب نقطویه از حروفیه تردیدی نیست. خود محمود پسیخانی در این باره شرح می دهد : « «عترت او محمود است که نقطه است که از عترت حرف آمده است” بدین معنی که نقطه شاخه ای از تنه درخت حروفیه است.
به قول عباس امانت وی نظامی بر اساس نقطه بنا نهاد و اسامی و اصطلاحات را با چند نقطه که به اشکال گوناگون کنار یکدیگر جمع می شوند، توضیح داد.
وی اعتقادی به معاد و حشر ونشر نداشت و به تناسخ نیز معتقد بوده است. عالم را نیز قدیم می دانست.
منظومه عقاید وی علاوه بر حروفیه از زیدیه، اسماعیلیه و امامیه ودر کل باورهای شیعی اثر پذیرفته است.
در آثار نقطویان محمود به القابی چون مُبین ، مبین کل و کلیّات ، شمس مغربی ، و فاتح عرب و عجم توصیف شده است.
محمد پسیخانی بعد از مدتی خود را مهدی اسلام نامیده و ختم اسلام و جایگزینی آئین نقطویه را اعلام کرد. شعری از نقطویان موجود است که موید باور آنها به فضیلت برتر محمود بر پیامبر اسلام است:
« از محمد گریز در محمود
کاندرآن کاست، اندرین افزود»
نحوه مرگ محمود مشخص نیست روایت مشهور آن است که خود را در ظرف اسید انداخته است. از وی ۱۶ کتاب و رساله های متعددی باقی مانده است. معروف ترین نوشته وی تفسیرش از قران به نام میزان است.
بعد از مرگ وی نقطویان گسترش پیدا کردند که مقارن با تشکیل حکومت صفویه بود که خیلی زود تقابل بین آنها رخ داد و شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب با آنها جنگیده و عده ای را کشته و دیگران را زندانی کردند. اگرچه این سخت گیری ها بود اما نقطویان شاه طهماسب را به عنوان پیشوای خود معرفی کردند ولی این تدبیر چاره ساز نشد، در دوران شاه عباس ابتدا روابط گرم شد و شاه عباس به آنها نزدیک شد ولی بعدا شدید ترین برخورد ها با آنان صورت گرفت. این کشمکش در کل دوران صفویه ادامه پیدا کرد و در نتیجه بخشی از آنها راهی هند شدند و این آئین را آنجا گسترش دادند. نقطویه جنبشی مذهبی و سیاسی بود.
نقطویان اگرچه در قرون نهم ودهم توانستند حمایتی در بخشی از شعرا و بزرگان وقت ایران بدست آوردند اما بعدا زوال یافتند و جمع معدودی از انها باقی ماند که بیشتر به درویش محمودی شهرت داشتند.
از معروف ترین شخصیت های نقطویان، یوسف ترکش دوز نقطوی است که در زمان شاه عباس در زندان بود. اما وقتی جلال الدین منجم یزدی به شاه عباس کبیر هشدار داد که نحوستی در پیش است و وی برای گریز از بلای مقدر آسمانی باید از سلطنت برای سه روز استعفا داده و یکی از محکومان را بر تخت بنشاند تا بلاگیر وی شود.،یوسف نقطوی برای سه روز از زندان بیرون آمده و بر تخت سلطنت نشست و سپس گردنش زده شد! ماجرای زندگی عجیب وی دستمایه آثار ادبی و نمایشی شده است و افرادی چون فتحعلی آخوندزاده و جلال آل احمد به آن پرداخته اند و سریال سلطان و شبان نیز به نوعی اقتباس از آن است.