مذاکرات احتمالی ایران و آمریکا بر سر مذاکره هسته ای ، واکنش های متفاوتی را در بین مخالفین بر انگیخته است. قطعیت این مذاکرات معلوم نیست و بر خلاف تصور برخی از منتقدین حکومت ، مصالحه و آمادگی حکومت در حل مسئله در هاله ای از ابهام است و دلایل قابل توجه بیشتری وجود دارد که بن بست حاکم تداوم خواهد یافت .در این یادداشت کوشش می شود تا دیدگاه های برخی از افراد و گروه ها که فکر می کنند پذیرش خواست جامعه جهانی در خصوص فعالیت های هسته ای از سوی جمهوری اسلامی در شرایط کنونی به ضرر مردم ایران و منافع ملی است ، نقد گردد.
پیشاپیش ضروری است توضیح داده شود که گفتگو های احتمالی صرفا در چارچوب بحران هسته ای است و ارتباطی به بحث کلان روابط ایران و آمریکا و حل مشکلات تاریخی دو کشور ندارد. به عبارت دیگر اگر چه تفاهم در خصوص مسائل هسته ای می تواند فضا را برای مذاکرات در سطح بالاتر مساعد گرداند اما برونداد این توافق احتمالی لزوما منجر به عادی سازی روابط ایران و آمریکا نخواهد شد. بلکه ممکن است روابط خصمانه و سرد کنونی ادامه پیدا نماید امری که مبانی ایدئولوژیکی و خواست بخش مسلط جمهوری اسلامی به شکل استراتژیک از آن دفاع می کند.
مخالفین مصالحه هسته ای در صفوف اپوزیسیون و منتقدین متفاوت هستند. به باور برخی از نیرو های موسوم به انحلال طلب و اپوزیسیون برانداز کلاسیک هر چه تنش بین غرب و جمهوری اسلامی بیشتر شود ، زمینه برای سقوط حکومت مساعد تر می گردد. آنها افزایش درگیری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی و انزوای بیشتر آن را فرصتی برای پروژه های سیاسی خود و تغییر نظام سیاسی بشمار می آورند.
گروه هایی که فکر می کنند ممکن است تشدید هسته ای به تقابل نظامی آمریکا با ایران و اشغال کشور منتهی گردد نیز از گسترش شکاف جمهوری اسلامی و غرب استقبال می کنند و به نوعی روی آن سرمایه گذاری نموده اند.
دسته دیگر مخالفین گروه های منتقد داخل حکومت هستند که فشار خارجی را اهرم فشار برای تغییر موازنه قوای داخل حکومت به نفع خود محسوب می کنند. آنها تشدید تحریم ها و تهدید به جنگ به شرطی که عملا مداخله نظامی محقق نگردد ، را فرصتی برای خود محسوب می کنند تا به حاکمیت نشان دهند تغییر شرایط سیاسی و حضور آنها در دولت می تواند تهدید ها ر ابر طرف سازد. این نیرو ها نظرات شان را نمی توانند علنی بیان کنند اما با صدور کد هایی ناخرسندی خود را از حل مشکلات در غیاب مشارکت آنها در جریان مذاکرات نشان می دهند و در صورت امکان کارشکنی نیز می نمایند. یکی از دلایل تداوم وجه بحرانی روابط با غرب ، رقابت مخرب جناح های داخلی جمهوری اسلامی برای کسب امتیازات بهبود روابط بوده است.
در این خصوص بد فهمی و برداشت غلطی نیز وجود دارد که معمولا از سوی اصلاح طلبان بیان می شود . آنان حضور خود و یا منتخبین مردم در دولت و مجلس را موجب بر طرف شدن تحریم ها و مخاطرات خارجی می دانند.
اخیرا نیز نامه ای از سوی ۶ چهره جریان ملی مذهبی منتشر شده است که با منطق مشابهی و احساس خطر از موضع ضعیف ایران خواستار به تعویق انداختن مذاکرات بعد از برگزاری انتخابات آزاد و آزادی زندانیان سیاسی شده اند. این نامه ایرادات و اشتباهات متعددی دارد که پرداختن به آنها از حوصله این مقاله خارج است. اما پایه آن مبتنی بر پیش فرض وجود نگاه خصمانه در دولت آمریکا نسبت به منافع ملی و مردم ایران است و بحران هسته ای را به نوعی محصول رویکرد استعماری از سوی دولت آمریکا پنداشته و آن را محملی سیاسی برای برخورد با حکومت ایران می داند.
اما برداشت این جمع مشابه اصلاح طلبان بر غفلت از این جنبه استوار است که فعالیت های جنجالی هسته ای حکومت برای غرب یک ملاحظه امنیتی است نه سیاسی. حل و فصل این مسئله مستقل از نوع نگاه آنها با حکومت ایران و رویارویی سیاسی با آن است. بنابراین چگونگی حکومت و میزان مقبولیت دولت در سمت گیری منفی دول غربی نسبت به فعالیت های حساس هسته ای در ایران ندارد. چنانچه حساسیت جامعه جهانی و مخالفت با برنامه هسته ای حکومت از زمان دولت اصلاح طلب و ریاست جمهوری سید محمد خاتمی شروع گشت. برای غرب فرقی نمی کند چه سید محمد خاتمی رئیس جمهور باشد چه محمود احمدی نژاد و چه حبیب الله پیمان و یا هر کس دیگر ، از دید آن دستیابی ایران به فناوری هسته ای که کاربری دوگانه نظامی و صلح آمیز داشته باشد خط قرمز محسوب می گردد. صرف نظر از این که این نگاه غرب مشروعیت دارد یا نه و مشمول استاندارد دوگانه است ، رویکرد فوق یک واقعیت در دکترین امنیتی و منافع ملی آنها است.
لذا باید به این واقعیت توجه داشت دیدگاه منفی غرب نسبت به برنامه هسته ای ایران در وهله نخست مبتنی بر دغدغه امنیتی است.
تا کنون در سطح دولت های اروپایی و غربی ، برخورد براندازانه و یا تغییر جمهوری اسلامی به شکل سیاست مطرح نبوده است. بر عکس در صورت همراهی حکومت با خواسته های آنها حاضر به بهبود و گسترش روابط هستند. البته کشور های غربی به طور طبیعی از میانه روی ، فضای باز سیاسی و گسترش دموکراسی در ایران حمایت می کنند. اما این حمایت تا کنون تبدیل به طرح مشخصی برای تحول سیاسی در داخل ایران نشده است.
وخیم شدن بحران هسته ای در بد ترین حالت با توجه به وضعیت کنونی کشور های غربی و دیدگاه دولت اوباما ، حمله نظامی محدود و نابود کردن تاسیسات هسته ای ایران است. رصد کردن واقعیات نشان می دهد برنامه ای مشابه اشغال نظامی افعانستان و عراق در خصوص ایران وجود ندارد. جنبش های اعتراضی مردمی سوریه و لیبی کاملا موضوعات جداگانه ای هستند که فاجعه انسانی رخ داده بر اثر خشونت سفاکانه دیکتاتور های بی رحم ، منجر به موضع گیری کشور های غربی شد. اما محور اصلی تحولات در این کشور ها داخلی بوده و عناصر خارجی متغیر وابسته هستند نه بر عکس.
برخی از پایگاه اجتماعی نیرو های خواهان تغییر نگران هستند که مصالحه هسته ای منجر به نادیده گرفتن مشکلات حقوق بشری در ایران شده و دنیا با حکومت به ضرر مردم ایران معامله کند.
این تصور نیز این واقعیت را نادیده می گیرد که حقوق بشر و خواست مردم ایران در فهرست اهداف فعالیت های بازدارنده غرب در خصوص برنامه هسته ای حکومت نبوده است. لذا این بحث موضوعیت ندارد.
اما در کل مصالحه هسته ای ، از بین رفتن خطر دخالت نظامی محدود و مساعد شدن فضا برای برداشته شدن تحریم ها باعث می شود تا مسئله حقوق بشر از سایه بحران هسته ای بیرون بیاید. این وضعیت فضا را برای تاثیرگزاری بهتر فشار های غرب در زمینه حقوق بشر مساعد تر می نماید. همچنین تاثیرات منفی تحریم ها بر روی زیست مردم نیز برطرف می گردد. اما در عین حال باید توجه داشت که ظرفیت جامعه جهانی در زمینه بهبود حقوق بشر در ایران محدود است . حقوق بشر وقتی در ایران بهبود می باید که جنبش اجتماعی نیرومندی هوادار آن در داخل کشور در صحنه عمل بروز یابد و بتواند با خلق فشار حکومت را به عقب براند. در این فضا است فشار خارجی می تواند کارساز باشد و گرنه به خودی خود و در غیاب یک حرکت اعتراضی نیرومند در داخل کشور ،کارساز نیست.
هدایت فشار خارجی به همسویی با مطالبه دموکراسی و بهبود حقوق بشر در ایران نیازمند خاتمه بحران هسته ای است.
وقتی حکومت از در مصالحه و توافق با غرب بر سر بحران هسته ای وارد شد و به شکل واقعی ماجراجوئی هسته ای و سیاست تقابل را کنار گذاشت آنگاه فضا برای تعامل بزرگ تر مساعد می شود. در این فضا مذاکرات بر سر حقوق بشر نیز می تواند مثمر ثمر گشته و حداقل گشایشی نسبی ایجاد کرده و از شدت فشار ها بکاهد. به لحاظ تاریخی در ایران پس از انقلاب میزان نقض حقوق بشر در مناسبات خصمانه با غرب افزایش یافته است. اگر چه حکمی مطلق در این زمینه وجود ندارد. ولی به لحاظ آماری می توان انتظار داشت کشور هایی که دشمنی و تضاد با غرب را ترویج می کنند در زمینه تعرض به حقوق ملت نیز شدت عمل بیشتری به خرج می دهند.
یکی از خواسته های اپوزیسیون دموکراسی خواه تنش زدایی با غرب و کنار گذاشتن ماجراجویی هسته ای بوده است. حال اگر حکومتی هر قدمی به این سمت بردارد ، نتیجه مثبتی در پی دارد. نگاه اصولی به این مبحث متضمن حمایت از هر نوع مصالجه جوئی و تفاهم در زمینه بحران هسته ای است. توجه به منافع ملی چنین ایجاب می کند.
فروکش کردن غائله هسته ای که منافع ادعایی آن در برابر مخاطرات و هزینه هایی که تحمیل کرده است ،ناچیز است ، به نفع توسعه کشور ، گذار مسالمت آمیز به دموکراسی و متوقف کردن تخریب زیر ساخت های اقتصادی و فنی کشور است.
جنبش دموکراسی خواهی یک جنبش اصول گرا و متعهد به منافع ملی و سرزمینی ایران است. کشمکش های جناحی و رقابت های سیاسی برای آن بی معنا است. برای جنبش اصل خواست پایان بخشی به بحران هسته ای مهم است ، اینکه چگونه و توسط چه کسی این کار انجام می شود و امتیازاتش نصیب چه گروه و دولتی می شود ، موضوعیت ندارد. جنبش به دنبال نجات و بهبود کشور ، آسایش و آزادی ملت و بر طرف کردن تهدید ها است نه دستیابی به مسند قدرت و یا ورود به کشمکش های سیاسی.
برخی نگرانی از اعطاء امتیاز ها و تضییع حقوق ملت را مطرح می کنند و خواهان به تعویق افتادن مذاکرات تا موقعیتی هستند که ایران از موضع قدرت وارد مذاکرات شود. در پاسخ باید گفت در گفتگو های احتمالی فقط قرار است بر سر مناقشه هسته ای مذاکره صورت بگیرد. موضوعات توافق متوقف کردن موقت ذخیره سازی اورانیوم ، تعطیلی سایت فردو و انتقال ذخیره اورانیوم غنی شده بیست درصدی به بیرون از کشور و تبدیل آنها به میله های سوخت است. این موارد هیچکدام متضمن چوب حراج زدن به منافع ملی نیست. اگر در ازاء این موارد که صرفه اقتصادی و مزیت آنها برای منافع ملی زیر سئوال است ، تحریم های سنگین ملغی شده و سیاست خارجی ستیزه جو به حاشیه برود ،جایی برای نگرانی نیست. البته به شرط اینکه تعلیق غنی سازی موقت بوده و در چارچوب زمانی مشخص و محدود تا کسب اعتماد آژانس بین المللی اتمی و به رسمیت شناختن حقوق ملت ایران صورت بگیرد.
تعلیق غنی سازی اورانیوم بدون مذاکره و اقدام متقابل غرب در کاهش تحریم های یک جانبه و چند جانبه بی معنی است و آسیب های تحریم های کمر شکن و انزوای اقتصادی ایران برای مدت نامعلومی ادامه خواهد یافت. حل مسالمت آمیز کشمکش هسته ای نیازمند اقدامات متقابل و متناسب طرفین نزاع است. تحریم های سازمان ملل نیز باید پس از احراز اراده واقعی حکومت در بر طرف سازی ابهامات و ایراد های آژانس انرژی اتمی جهانی نیز باید کنار گذاشته شوند.
در مجموع کاستن از تنش هسته ای با دور کردن خطرات جنگ و تحریم های کمر شکن ، فضای بهتری ر ا برای جنبش دموکراسی ،بهیود وضعیت معیشتی و اقتصادی جامعه ، قدرت منطقه ای ایران و توازن دفاعی و نظامی در خاور میانه ، رشد فناوری ها و گشایش سیاسی ایجاد می کند . اگر چه تضمینی قطعی در این خصوص فراهم نمی کند . ولی در مقایسه با حالت تشدید بحران هسته ای مزیت های به مراتب بیشتری دارد.