بر اساس معیارهای خامنهای، یعنی «کاری بودن، مردمی و ارزشی بودن، مقاوم بودن در مقابل دشمنان، برخورداری از تدبیر، پایبندی به قانون، توجه به طبقات مختلف مردم و درک مشکلات و دردهای مردم»، چه کسی نامزد او خواهد بود؟
خامنهای در سخنان اخیرش در دیدار با دست اندرکاران انتخابات ۹۲، ویژگیهای رئیس جمهور آینده را به نحو خلاصه این چنین دستهبندی کرده است:
«کاری بودن، مردمی و ارزشی بودن، مقاوم بودن در مقابل دشمنان، برخورداری از تدبیر، پایبندی به قانون، توجه به طبقات مختلف مردم و درک مشکلات و دردهای مردم».
معنای تفصیلی ویژگیهای بر شمرده حاکی است از دید خامنهای رئیس جمهوری مناسب است که حضور فعال و خستگی ناپذیر در کار داشته باشد. در تمامی امور جزئی و کلی دخالت کند. تصمیم گیریهایش متمرکز باشد. به تمام نقاط کشور سفر کند. جوان باشد و دارای بنیه جسمانی قوی.
به اقتصاد مقاومتی و مدیریت جهادی و ولایی باور داشته باشد. سیاست خصومت و تنش زایی در برابر غرب را در پیش بگیرد. تدبیر از جنس بصیرت مورد انتظار رهبری داشته باشد.
این تدبیر مبتنی بر سوء ظن به اصول علمی، مبانی عقلانی و بنیاد های مدرنیته است. در عوض، تبعیت از شناخت و دیدگاههای کلان رهبری معنای محصل تدبیر است. منظور وی از «مردم»، پایگاههای اجتماعی بالفعل حکومت و بخش بالقوهای است که میتوان با روشهای حامیپروری آنها را جذب نمود. «مردمداری» نیز به معنای توزیع درآمدهای ملی کشور به صورت مستقیم در دستان آنان است، نه تقویت سرمایهگزاری در کشور.
«طبقه متوسط» از نظر رهبری مردم محسوب نمیشوند. بخشهای محروم جامعه و حوزههایی که تمایل به بروز در حالت جامعه تودهای دارند، مخاطب خامنهای هستند.
«پایبندی به قانون» نیز به معنای تسلیم کامل در برابر حکم حاکم است. حاکم نیز نهادهای غیر انتخابی و مسوولین منصوب از ناحیه رهبری است. بیاعتنایی به تصمیمات نهادهایی چون شورای نگهبان، قوه قضائیه، سپاه پاسداران و نیروی انتظامی و از همه مهمتر، گروههای فشار، از رئیس جمهوری پذیرفتنی نیست و گر نه از وی سلب اختیار میشود و حتی در محدوده تدارکاتچی امکان فعالیت مستقل ندارد.
خامنهای قبلا در سخنرانی آغاز سال نو در مشهد، تصریح کرده بود که رئیس جمهوری باید محاسن رئیس جمهور فعلی را بدون «ایراد»های وی داشته باشد. از اینرو با در نظر گرفتن چارچوب ذهنی و منش خامنهای می توان موارد زیر را نیز به انتظارات وی از ریاست جمهوری اضافه کرد:
– اعتقاد خدشه ناپذیر به حاکمیت یگانه
دوگانه سازی حاکمیت کابوس خامنهای است. او میخواهد و مصر است رئیس جمهوری آینده کاملا به وی و یکپارچهسازی نظام سیاسی در دستان ولایت فقیه وفادار باشد. او علاوه بر پایبندی به نظریه ولایت مطلقه، به شخص وی ارادت داشته باشد. همچنین به وسوسه قدرتهای داخلی وخارجی گرفتار نشود و دچار این پندار نگردد که خارج از وابستگی به رهبری، دارای جایگاه و قدرتی است.
– باور به گفتمان سن گرایی ایدولوژیک و ضد مدرن
اعتقاد به اسلامگرایی ایدولوژیک و موضع تند داشتن بر علیه بنیادهای مدرنیته از دید خامنهای شرط لازم برای کارگزاران ازشد نظام است. نیروهایی که غرب را جاهلیت مدرن بپندارند و سنت را دارای قدرت تحول از درون دانسته و برای جهانگیر کردن آن تلاش بیوقفه داشته باشند. او انتظار دارد رئیس جمهوری آینده، گفتمان ارزشی اول انقلاب را ترویج نماید و مولفههای هویتی بیداری اسلامی را در داخل و خارج اشاعه دهد. در برابر نفوذ غرب مقاوم باشد و دچار وادادگی نگردد و در برابر استحاله آسیب پذیر نباشد. همچنین با نفی آزادی، عدالت را ترویج نماید. عدالتی که آشکارا رنگ وبوی فاشیستی دارد.
– تداوم اقتصاد مقاومتی و ضد سرمایهداری
خامنهای توقع دارد که رئیس جمهوری آینده، در زمینه اقتصادی به افزایش تولید ملی به هر قیمت، کاهش سرمایهگزاری خارجی، توزیع مستقیم پول و درآمد نفتی بین مردم کوشا باشد. به فرمولها و اصول شناخته شده اقتصاد در جهان اعتنایی نکند، اقتصاد مقاومتی را پذیرفته و به توجیه مردم برای تحمل سختی های ناشی از ریاضت اقتصادی بپردازد، و محدودیتها و فشارهای اقتصادی را برای پیشبرد فعالیتهای حساس هستهای پذیرا گردد. از دید خامنهای، سرمایه و سرمایهگزاری و سرمایهداری پدیدههای باطلی هستند و منجر به تقویت طبقه متوسط شده و نفوذ فرهنگ غرب در جامعه را گسترش میدهند. او باید با رد مکاتب توسعه متعارف وشناخته شده به دنبال ساخت الگوی ایرانی- اسلامی توسعه باشد که شالوده های آن را رهبری ریخته است.
– غربستیزی و ستیزهجویی با جامعه جهانی
ضدیت با غرب و دوریگزینی از سازگاری و تفاهم با دنیا بسیار مورد توجه خامنهای است. از دید وی، رئیس قوه مجریه باید باور داشته باشد که تنها از طریق تقابل و برخورد با غرب میتوان امنیت کشور و نظام را متحقق ساخت. از اینرو باید آرمانگرایی در سیاست خارجی را به ستیزهجویی تقلیل داد. رئیس جمهور باید اعتقاد داشته باشد. اگر آمریکا و دول اروپایی نظر مثبتی ابراز داشتند، به معنای اشتباه و خطا در عمل است. رئیس جمهوری باید دنبال آشتی با جهان نباشد و به جای تعامل، مرتب در اندیشه شناسایی توطئههای خارجی و هشدار به جامعه برای آمادگی مبارزه با دشمن غدار باشد که بدخواه مردم ایران است و هیچ لحظهای را بدون برنامهریزی برای ضربه زدن به کشور از دست نمیدهد.
– دفاع از تداوم جامعه تودهای و مخالفت با سازمان یافتگی جامعه
خامنهای شیفته پوپولیسم و جامعه تودهای است. باورها و نظرات وی در دنیای واقعیت جایی ندارند. فقط در دایره اوهام، تخیل و تهییج میگنجند. او با نظام حزبی و متشکل شدن جامعه و حکومت در قالب نهاد و سازمانها مخالف است. از رئیس جمهوری نیز انتظار دارد همین رویه را جلو ببرد. وی همچنین با نظارتهای نهادمند بر عملکرد دولت و حکومت مخالف است. از اینرو مدیریت نظارت ناپذیر که تنها در برابر بررسیهای پشت پرده و غیر علنی وی پاسخگو است را در قوه مجریه میپسندد.
حال با توجه به این معیارها، کاندیداهای موجود را رصد میکنیم که تناسب کدامیک با رهبری بیشتر است:
نخست باید متذکر شد از افرادی که تا کنون تمایل خود را برای کاندیداتوری اعلام کردهاند و یا گروهی از آنها برای نامزد شدن در انتخابات دعوت کردهاند، کسی پیدا نمیشود که تهدید مستقیم برای رهبری خامنهای باشد. وی تنها از ناحیه هاشمی رفسنجانی احساس نگرانی میکند که حضور وی در دراز مدت در فرایند تعیین جانشینی وی و آینده نظام موثر باشد، و همچنین در بین نیروهای قدیمی حامی نظام ائتلافی را برای محدود کردن حوزه رهبری وی شکل دهد. حضور خاتمی و اصلاحطلبان درجه دوم را نیز زمینهساز تقویت خط استحاله در نظام و امیدوار شدن مخالفین و معترضین به وضع موجود میپندارد.
اما دیگران، وفاداران و حامیان وی با درجات متفاوت هستند. ولی تجربه احمدینژاد و نگاه کلان خامنهای، وی را به این سمت سوق میدهد که وسواس و احتیاط بیشتری به خرج بدهد. همانگونه که وزیر اطلاعات، فرماندهان سپاه و نمایندگان ولی فقیه بیان داشتهاند، بنا بر این است که گفتمان سوم تیر تداوم یابد. گفتمانی که با کنار زدن جناحهای چپ و راست در صدد ایجاد نسل جدیدی از کارگزاران حکومتی است و ارتباط نزدیکی با سپاه و حلقه های امنیتی دارد.
اما موقعیت خامنهای در داخل نیروهای سیاسی ضعیف شده و او هژمونی سابق را ندارد. اما جایگاه حقوقی وی و مرکز ثقلی ولایت فقیه در کنار برخورداری از حمایت سپاه و نیروهای اطلاعاتی و انتظامی، و قدرت مالی گسترده، کماکان وی را در صدر قدرت دولت حفظ مینماید. بنابراین اگر وی بخواهد دخالت نماید و به مانند گذشته فرماندهی مهندسی انتخابات را در دست بگیرد، آنگاه کاندیداهایی مانند باهنر، سعیدی کیا، محسن رضایی، حسن روحانی، منوچهر متکی، یحی آل اسحق، محمد شریعتمداری از دایره انتخاب وی خارج میشوند. افرادی چون فلاحیان، خرازی، پورمحمدی نیز به دلیل حساسیتهای زیاد جامعه و اشتهار سوء بیش از حد نمیتوانند مطرح باشند.
افرادی چون زاکانی، لنکرانی، قالیباف، ولایتی، حداد عادل و واعظزاده نزدیک به معیارهای خامنهای هستند. اما قالیباف به دلیل مواضع متناقض و رفتار نوسانی در میان این جمع بیشترین فاصله را با نظرات رهبری دارد. قالیباف گوشه نگاهی به مدرنیته دارد و همچنین در مرزبندی با جنبش سبز و اصلاحطلبان انتظارات خامنهای را برآورده نساخت. از اینرو لقب «ساکتین فتنه» را از حواریون رهبری دریافت نمود. اما او از دیر باز با خامنهای همراه بوده است. همچنین استعداد تطبیق با قدرت در وی بالا است. کما اینکه در انتخابات اخیر خیلی سریع از اصولگرایان سنتی دور شد و به اردوگاه حامیان رهبری مطلقه پیوست. بنابراین در شرایطی خامنهای ممکن است به انتخاب وی رضایت بدهد.
اما ولایتی و حداد عادل اگرچه کاملا با خامنهای هماهنگ هستند، اما توانایی اجرایی پایین آنها مشکلساز است. همچنین خامنهای انتظار دارد در عین اینکه رئیس جمهور کالا مسائل را در سطح خرد و کلان با وی هماهنگ نماید اما در عین حال ویترین خوبی باشد و در ظاهر رئیس جمهور مقتدری را نمایش دهد که مسائل را خود مدیریت می کند و اختیاراتش با مسوولیتهایش تطبیق مینماید. در اصل وی باید پاسخگو باشد و مسائل را به رهبری احاله ندهد. ولایتی و حداد بیشتر با الگوی «آقا اجازه» کار میکنند و کشش جلو بردن «قائم به خود» مسائل در سطح ظاهری را ندارند.
زاکانی، لنکرانی و واعظزاده از زاویه تناسب با توقعات رهبری، موقعیت بهتری دارند. اما ملاکهایی چون جوانی، مدرک تحصیلی بالا، ظاهر موجه، تبعیت مطلق، فقدان وابستگی به گروههای قدیمی در نظام امتیازات بیشتری را نصیب لنکرانی میکند.
تعلق زاکانی به نیروهای کنونی سپاه وی عامل منفی است. خامنهای ترجیح میدهد رئیس قوه مجریه از اعضاء سابق سپاه وهماهنگ با آنها باشد. ولی حضور کسی که در حال حاضر در داخل سپاه و بسیج پیوندهای مشخصی دارد، ریسکهایی را در بر خواهد داشت. زاکانی و واعظزاده سابقه مدیریت ارشد نیز ندارند و همچنین در عرصه سیاسی نیز جا نیفتادهاند. نقطه آسیب لنکرانی نزدیکی وی به مصباح یزدی است. اگر رابطه مریدی لنکرانی با مصباح یزدی در سلسله مراتب ارادت به رهبری جایگاه نازلتری پیدا نکند و به صورت افقی در بیاید آنگاه ممکن است از عنایت ویژه رهبری محروم گردد. البته لنکرانی تصریح کرده است که با توجه به نظر مثبت خامنهای، به مصباح یزدی روی آورده است.
بنابراین اگر خامنهای تصمیم به دخالت بگیرد و مانند انتخابات مجلس نهم بی طرفی اتخاذ نکند، آنگاه افرادی چون علی اکبر ولایتی و باقر لنکرانی گزینههایی هستند که بیشترین شانس را برای برخورداری از حمایت پنهان و آشکار رهبری را خواهند داشت. البته ورود هاشمی رفسنجانی به انتخابات میتواند معادلات را تغییر دهد. در آن صورت ممکن است اجماع بر روی قالیباف بیشتر شود. حضور افرادی چون کاظم صدیقی ویا استقبال گسترده مراجع و مدرسین حوزه علمیه قم نشانههایی است که فرضیه حمایت احتمالی رهبری قوت میبخشد. اما در عین حال زاویه مشی قالیباف با معیارهای مورد نظر رهبری نیز قابل کتمان نیست. مگر آنکه خامنهای گزینه رئیس جمهور ایده آل را کنار بگذارد و به انتظارات حداقلی رضایت بدهد.