قالیباف گیت

قالیباف در سخنرانی جنجالی‌اش اشاره‌ای نیز به دفتر تحکیم وحدت داشته و از شدت از خودشیفتگی، مرز تخیل و واقعیت در سخنانش به حدی به هم ریخته است که گویی رمانی برگرفته از رئالیسم جاودیی را روایت می‌کند.محمد باقر قالیباف در سخنرانی جنجالی‌اش اشاره‌ای نیز به دفتر تحکیم وحدت داشته است. شدت از خودشیفتگی تمام سخنان وی را آن چنان مبهم و مخدوش ساخته و مرز تخیل و واقعیت در آن به حدی به هم ریخته است که گویی رمانی بر گرفته از رئالیسم جاودیی را روایت می‌کند.

Untitled-2copy

قالیباف در این دوره بیش از دیگر کاندیدها وعده‌های محیر العقول داده است که گویی فقط کافی است وی وارد ساختمان ریاست جمهوری شود تا همه غم‌ها و مشکلات مردم و کشور محو گردند. ۸ سال پیش کوشید تا خود را در هیات رضا خان حزب اللهی نشان دهد و امروز گویا بی‌میل نیست در نقش سوپر من ظاهر گردد. البته به هم خوردن معادلات انتخابات و کاهش بخت وی برای نشستن شاهین اجماع اصول‌گرایان بر شانه وی، تمرکز و تعادلش را به هم ریخته است. قالیباف در بخشی از سخنانش اشاره به دفتر تحکیم وحدت و صحبت با نمانیده این سازمان دانشجویی می‌کند. اگر چه سخنان وی روشن نیست. ولی به مراسم بزرگداشت ۱۸ تیر در سال ۱۳۸۱ اشاره می کند. اما اشاره بی ارتباط او به کوی دانشگاه ۷۸ و همچنین به حضور فعالان سابق دانشجویی در خارج از کشور شائبه‌ای را پدید آورده است که شاید منظور او نگارنده بوده است.

بنده هیچگاه در عمرم نه قالیباف را از نزدیک دیده‌ام و نه با ملاقات کرده‌ام. تنها تصویرهایی که از وی دارم نخست حضور وی در دانشگاه صنعتی امیرکبیر در سال‌های اولیه دهه هفتاد است که خود را متمایل به اندیشه‌های دکتر عبدالکریم سروش نشان می‌داد اما بعد از حمله خامنه‌ای در سال ۱۳۷۳، سریع تغییر موضع داد و به صف مخالفین دکتر سروش پیوست. دیگر خاطره امضای نامه فرماندهان سپاه خطاب به سید محمد خاتمی و تهدید آشکار وی پس از ماجرای کوی دانشگاه بود. همچنین مشاورین خوبی داشت که همان‌ها باعث شدند سر و سامانی به نیروی انتظامی و بعدا شهرداری تهران بدهد. دیگر از وی تصویر دست اولی ندارم.

در سالگرد ۱۸ تیر در سال ۱۳۸۱ در زندان اوین بودم. اعضاء وقت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت باید توضیح بدهند که اصل ماجرا چه بوده است. اما مشخص است که بر مبنای عرف و قانون، مرجع صدور مجوز برای تجمع در داخل انشگاه شورای فرهنگی دانشگاه‌ها و در مورد حاد وزارت علوم بود. فرمانده نیروی انتظامی نقشی نداشت. در بیرون از دانشگاه و در میادین شهر نیز باید از کمیسیون ماده ده احزاب که دبیرخانه آن در وزارت کشور بود مجوز گرفته می‌شد. فرمانده نیروی انتظامی هیچ نقشی در تصمیم‌گیری نداشت. نیروی انتظامی موظف بود و هست که امنیت تجمع‌هایی که مجوز دارند را تامین نماید. امری که در جمهوری اسلامی فقط شامل خودی‌ها می‌شود.

سابقه دفتر تحکیم وحدت در دوران اصلاحات به گویا است که در راستای انجام برنامه‌ها و تحقق مطالبات دانشجویان از هیچ تلاشی فرو گذار نمی‌کرد و درخواستی از نهاد‌های انتصابی و غیر مسئول نمی‌کرد. البته عملکرد قالیباف در نیروی انتظامی حداقل در ظاهر از خشونت کمتری در مقایسه با سلف خود نظیر لطفیان و خلف خود احمدی‌مقدم برخوردار بود و درجه تحمل‌ناپذیری کمتری داشت. با شناختی که از دکتر مصطفی معین و غلامرضا ظریفیان دارم می‌دانم انها نه تنها اهل موافقت با دستور شلیک به دانشجویان نبودند بلکه حداکثر تلاش‌شان را نمودند تا در محدوده امکنات از حقوق دانشجویان و تحقق مطالبات آنها دفاع کنند. یکی از موفق‌ترین بخش‌های دولت خاتمی، وزارت علوم و معاونت دانشجویی آن بود.

پر ایرادترین و زشت‌ترین کار قالیباف، زدن اتهام‌های بلا استناد و ادعای دروغ بود. او در عرصه عمومی با افتخار از مخالفت با شلیک به دانشجویان می‌گوید و در بین دانشجویان بسیجی افتخار می‌کند که حکم تیر گرفته است. این تضاد، نشان می‌دهد که وی با فریبکاری کارهایش را جلو برده و می‌برد. در ظاهر وی به مراتب ملایم‌تر از اصول‌گرایان تندرو و معتقد به گفتمان سوم تیر است. لقب ساکت فتنه را نیز دریافت کرده است. اما در سخنانی که با دانشجویان بسیجی داشته است صریحا اعتراف می‌کند که می‌خواسته با شیوه نرم، جلوی اعتراضات دانشجویی را بگیرد. در واقع او فقط می‌خواسته دانشجویان حرف‌های شان را بزنند و تخلیه بشوند بدون انکه مطالبه آنها محقق شود. اگر هم جدیت به خرج دادند سرکار آنها با گلوله خواهد بود. ازاین‌رو اعتدال و ملایمت از دید قالیباف چنین معنا می‌دهد. لذا چه بسا در بدو امر وی بهتر از چهره‌های تندرو به نظر برسد ولی در حوزه سرکوب سیاسی فرقی با دیگران ندارد و فقط ظاهر گول زننده‌ای دارد. تعارض فوق می‌تواند دردسرساز باشد.

البته قالیباف در زمینه مدیریتی و اداره نهادهای عمومی و اجرایی بهتر از دیگر نیروهای اصول‌گرا است. او اصول و مبانی مدرنیته را رد نمی‌کند و سعی می‌نماید از فنون جدید، عفلانیت و بهره‌گیری از تخصص کارشناسان استفاده نماید. اگر چه به نظر می‌رسد وسعت علاقه به رییس جمهور شدن باعث شده تا اخیرا رو به عوام‌فریبی بیاورد.

بنابراین از دید مدیریتی در سطح کارگزاران ارشد کنونی حکومت، او جزو بهترین‌ها است. اما از زاویه اقتدارگرایی سیاسی وی مانند دیگران است با این تفاوت که پیچیده عمل می‌کند و خطرش بیشتر است. افشای نوار سخنرانی که با اتهام زنی او شروع شد به صورت عینی پرده ازشدت سقوط اخلاقی وی برداشت و درعین حال نشان داد چقدر خودشیفتگی و بزرگ بینی مسوولین، آفت حکومت شده است.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.