روند انتخابات ریاست جمهوری یازدهم بستر مناسبی برای شناخت جایگاه آیت الله مصباح یزدی در عرصه قدرت است. تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری جاری ، او فردی صاحب نفوذ در حاکمیت و بخصوص حلقه های نظامی و امنیتی تصور می شد. فاصله گرفتن وی از احمدی نژاد و حملات شدید به جریان احمدی نژاد نشان داد که وی در تحولات جدید حاکمیت نیز بازیگری مهم است. اگرچه او متهم بود که در رشد و حضور احمدی نژاد در سطح اول حکومت نقش زیادی داشته است ،اما حملات گزنده او اقدامی برای خنثی کردن انتقادات و برائت جستن از رویکرد جدید احمدی نژاد بود .
همچنین مواضع جدید جریان فوق با مواضع و دیدگاه های مصباح یزدی تعارض جدی داشت. بنابراین او بر آشفت. البته برخی شنیده ها و سخنان احمدی نژاد در جمع هوادارانش بعد از رد صلاحیت مشایی حاکی است که مصباح یزدی انتظار داشته در ازاء حمایت وی از احمدی نژاد ، دولت سیاست های کلانش را با وی هماهنگ نماید، اما احمدی نژاد پاسخ داده است دولت وی به لطف خداوند سر کار آمده است و جایگاه برتر برای مصباح یزدی قائل نیست. این اتفاق در حالی رخ داد که احمدی نژاد قبل از انتخاب شدن رفتاری مشابه مرید مصباح یزدی داشت. بنابراین ریشه اصلی شکاف بین آن دو به این مسئله بر می گردد. ماجرای قهر یازده روزه و اظهارات مشایی در خصوص مکتب ایرانی و ختم دوره اسلام گرایی باعث شد تا مصباح یزدی اختلافش را علنی سازد.
مصباح یزدی با کمک به شکل گیری جبهه پایداری کوشید تا پس از جدا شدن احمدی نژاد از حاکمیت ، مجموعه ای را با هدف تداوم گفتمان اسلام گرایی ناب و مقاومت در عرصه سیاست خارجی تحقق بخشد. او در جایگاه رهبر معنوی جبهه پایداری قرار گرفت و موقعیت برتر وی در قالب تعیین شورای فقاهتی به شکل نهادی تثبیت گشت. تصمیمات جبهه پایداری بدون تصویب شورای فقهی رسمیت ندارد. بدینترتیب آرزوی روحانی جاه طلبی محقق شد که در دوره رهبری آیت الله خمینی مغضوب بود چونکه پیش از انقلاب با شدت گرفتن فشار ساواک عرصه مبارزه سیاسی را ترک کرد و همچنین تضاد اصلی خود را با مواجه دیدگاه های روشنفکرانه در حوزه دینی قرار داده بود. او نه تنها با نیرو های انقلابی همکاری نمی کرد بلکه فعالیت های آنها را تیز تخطئه می کرد. نیاز خامنه ای برای کسب مشروعیت مذهبی و تایید مرجعیت کاذب ،فرصتی را برای نقش آفرینی مصباح فراهم ساخت. تاییدات مطلق و متملقانه وی از خامنه ای و فراهم کردن توجیهات مذهبی برای اقتدار گرایی و خشونت سیاسی و مخالفت با اصلاح طلبی و تجدید نظر طلبی باعث شد تا لقب مطهری زمانه را بگیرد و به یکی از ستون های هماهنگ کننده نیرو های ولایت مدار تبدیل شود.
این جایگاه باعث شد تا شاگردان مصباح در اندیشه تسخیر برخی کرسی های قدرت بر بیایند. اما تلاش های آنها در انتخابات چهارمین دوره مجلس خبرگان و مجالس هشتم و نهم با ناکامی مواجه شدند.
با توجه به این حوادث مصباح یزدی انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را فرصت مناسبی برای ارتقاء موقعیت سیاسی خود در حاکمیت تشخیص داد. او باقری لنکرانی را در جبهه پایداری بر کشید . با میدان داری مصباح وی به عنوان کاندید نهایی جبهه پایداری معرفی شد. لنکرانی نیز با زانو زدن در مقابل او و سپاس زیاد پاسخ حمایت وی را داد. مصباح یزدی در سخنرانی اش لنکرانی را کاندید اصلاح نامید و گفت هدف از حضور در انتخابات گسترش گفتمان و اصول است. نظر هایی مطرح بود که جلیلی به دلیل مخالفت مصباح از قرار گرفتن به عنوان نامزد مورد حمایت جبهه پایداری محروم گشت.
اما ثبت نام غافلگیر کننده جلیلی محاسبات مصباح یزدی را به هم ریخت. پس از طرح صحبت هایی به عنوان ضرورت اجماع اصول گرایان مدافع گفتمان سوم تیر ، مصباح یزدی دوباره به میدان آمد. جلالی از نزدیکان او بعد از دیدار لنکرانی با وی در قم گفتند:
” آیتالله مصباح در این دیدار تأکید داشتند که انتخاب لنکرانی انتخاب اصلح و شایستهای است و ما در نظر خود ثابت قدم هستیم و از آن برنخواهیم برگشت.
“اگر کس دیگری را حتی عضو جبهه پایداری نبود اصلح میدانستیم، معرفی میکردیم اما ما به لنکرانی رسیدیم.”
“… این تشخیص قطعی است و ما به تکلیف شرعی خود عمل خواهیم کرد لذا کاری نداریم که لنکرانی رأی بیاورد یا رأی نیاورد، آبرو برود یا نرود. اگر همه حوادث عالم هم بیاید ما سر سوزنی از اراده خود عقب نشینی نخواهیم کرد. ”
او همچنین در سخنانی دیگر گفت :
” برخی میگویند اگر رأی نیاورید، آبرو و حیثیت شما میرود؛ ما اگر حیثیتی داریم، برای همین کارهاست. این تصمیم مربوط به الان نیست؛ بلکه من از ۶ـ۷ سال پیش در باره این موضوع ( معرفی لنکرانی) فکر کردهام و به تشخیص خود مطمئن هستم. این برای ما یک تشخیص قطعی بوده و وظیفه ما همین است؛ چه آبرو برود، یا نرود.”
البته او در عین حال تصریح کرد اگر مصلحت ایجاب کند صالح مقبول بر اصلح در شرایط خاصی ارجحیت پیدا می کند.
اما شورای نگهبان مسیری را پیمود که خوشایند شورای نگهبان نبود. لنکرانی در مرحله نخست مورد تایید شورای نگهبان قرار نگرفت و تایید او منوط به ارائه برنامه برای احراز مدیر و مدبر بودن شد. در دومین دوره بررسی صلاحیت ها زمزمه رد صلاحیت لنکرانی بالا گرفت. بالا گرفتن حمایت ها از جلیلی در داخل اصول گرایان افراطی باعث شد تا جبهه پایداری شایستگی جلیلی برای ریاست جمهوری را زیر سئوال ببرد و نداشتن سابقه مدیریت او را یک ضعف بزرگ بداند. همچنین ادله ای برای برتری لنکرانی بر جلیلی اقامه کنند.
اما دیدار اعلام نشده از قبل حسین شریعتمداری با مصباح یزدی در قم و تاکید وی بر ضرورت کاهش تعدد کاندیدا ها در جمع جمعی از طلاب روند تحولات را تغییر داد. لنکرانی در آخرین روز مهلت اعلام نتایج توسط شورای نگهبان به نفع سعید جلیلی انصراف داد. این اتفاق به معنای نقطه پایانی بر اوج گیری جایگاه مصباح یزدی در حاکمیت بود. هنوز معلوم نیست که لنکرانی چگونه این تصمیم را گرفت. برخی منابع مدعی هستند وی بدون هماهنگی با مصباح یزدی و یا مخالفت وی بیانیه انصراف خود را منتشر ساخت. اما عدم دیدار سعید جلیلی با مصباح یزدی پرده از اختلاف جلیلی با مصباح یزدی برداشت. همچنین این فرضیه را تقویت کرد که مصباح یزدی نه تنها در کنترل نهاد ریاست جمهوری ناکام ماند بلکه با ناخرسندی رهبری نیز مواجه شده است.
نوع معرفی لنکرانی و حضور پر رنگ و محوری مصباح یزدی بمانند مقتدی و رهبر معنوی رئیس جمهور آینده برای ولایت مداران خوشایند نبود. رهبری و مدافعان ولایت مطلقه وی هیچ منبع قدرت مستقل و متمایز و یا نزدیک به جایگاه رهبری را تحمل نمی کنند. از اینرو خیز بلند مصباح یزدی به قدرت یا واکنش منفی حاکمیت مواجه شد.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که انتظار حاکمیت از مصباح یزدی توجیه اقدامات رهبری است نه اینکه به عنوان مرکزی برای تعیین و بر کشیدن کارگزاران ارشد حکومت تبدیل گردد. حال آینده مصباح یزدی و نقش او در تحولات آینده در هاله ای از ابهام قرار داد. آیا او نفوذش را حفظ خواهد کرد یا افول وی شروع شده است ؟ همچنین احتمال دارد وی سرنوشت مشابه آیت الله آذری قمی پیدا نماید و از اتحاد استراتژیک و همراهی نزدیک خامنه ای به تقابل و خانه نشین شدن تنزل یابد. البته سخنرانی مصباح یزدی در دفتر ولی فقیه در قم نشان داد حداقل در کوتاه مدت این اتفاق نخواهد افتاد. او در سخنرانی اش با تغییری چشمگیر بر ضرورت نتیجه گرایی در سیاست و مهم بودن نتیجه عمل سخن گفت. البته در عین حال باز بر ضرورت تکلیف گرایی و انجام دستورات خداوند نیز تاکید کرد. ولی عقب نشینی از سخنان وی هویدا بود و به نظر می رسد خود را با خواست حاکمیت و بخصوص شکل گیری عصر جدید در قدرت تطبیق داده است.
در عین حال مصباح یزدی بدون حمایت خامنه ای وزن و جایگاهی در سیاست ندارد و فرجامی مشابه احمدی نژاد پیدا می نماید. اما باید دید وی تصویر صحیحی از وزن خود خواهد داشت یا اینکه ترجیح می دهد بر موضع متمایزش بایستد. البته وی سودای نشست بر جایگاه رهبری بعد از خامنه ای را نیز در سر می پروراند. گذر زمان نشان خواهد داد که او کماکان “عمار ” خامنه ای باقی می ماند یا مصداقی دیگر برای “طلحه و زبیر “. می شود