رفسنجانی ، افزایش سرمایه اجتماعی ، سقوط بیشتر در قدرت

خروج هاشمی رفسنجانی از ماراتون رقابت ها بمانند ورودش حالت غیر عادی و نا منتظره یافت. رد صلاحیت اسفندیار رحیم مشایی قابل پیشبینی بود و حیرتی برنیانگیخت. اما مشارکت شورای نگهبان در خصوص کاهش تعدد کاندید های وابسته به طیف اصول گرایان نیز بی سابقه بود. معمولا کارکرد شورای نگهبان در انتخابات های گذشته ممانعت از ورود کاندیداهای دگر اندیش و خودی های مسئله دار و پاسداری از بسته بودن انتخابات بود .

77288_113

همچنین ابطال جهت دار حوزه های انتخاباتی برای رسیدن به نتایج دلخواه حاکمیت از صندوق های رای و تبلیغ برای کاندیدای نظام از وظایف معمول شورای نگهبان در مهندسی انتخابات بود. اما این بار با دخالت شورای نگهبان برخی از وابستگان به طیف های مختلف اصول گرایان نیز وادار به خروج از بازی شدند.
اما مهمترین خروجی فرایند بررسی صلاحیت ها ، حذف هاشمی رفسنجانی بود. تا کنون حاکمیت به شکلی صریح و رسمی دلایل عدم احراز صلاحیت وی را بیان نکرده است.ولی اشاراتی صورت گرفته که کهولت و کبر سن دلیل فقدان توانایی وی برای ایفای ریاست جمهوری بوده است. در عین حال حملات شدید لایه های افراطی اصول گرایان این ذهنیت را نیز تقویت کرده است که عدم موضع گیری هاشمی در برابر جنبش سبز ، همراهی تلویحی و بخصوص آخرین خطبه نماز جمعه وی موجب دریافت کارت قرمز شده است.
رد صلاحیت هاشمی تا پیش از روز های آخر از سوی ناظران و تحلیل گران بعید ارزیابی می شد. حتی قبل از ثبت نام حسین شریعتمداری در سرمقاله کیهان اذعان کرد که هاشمی چون می داند تایید صلاحیت می شود ولی رای نمی آورد به صحنه نخواهد آمد.
بررسی سیر تحولات این فرضیه را قوت می بخشد که خامنه ای و نیرو های همسو با وی انتظار کاندید شدن هاشمی را نداشتند و مخالف حضور وی بودند. در ابتدا نیز تصور کردند که باخت او فرصتی برای نظام است تا رد صلاحیت وی از سوی مردم را پشتوانه مقبولیت خود قرار دهد. اما شکل گیری موج حمایتی از هاشمی و فعال شدن نسبی اصلاح طلبان و نیرو های منتقد ، تصمیم گیران حاکمیت را به این نتیجه رساند تا ریسک نکنند. همچنین به نظر می رسد خامنه ای می پندارد تحرک رفسنجانی در عرصه سیاسی ایران ، غرب را به امکان شکاف داخل حاکمیت در خصوص برنامه هسته امیدوار می سازد.
بررسی روند تحولات از بسیج برای کاندیداتوری هاشمی تا ثبت نام وی و رد صلاحیتش نشانگر افزایش اقبال عمومی در مقایسه با گذشته است. می توان با قطعیت گفت که رای های وی بیشتر از مرحله دوم انتخابات دهمین دوره می شد اما اینکه می توانست به حد پیروزی برسد تردید وجود دارد. البته ایام تبلیغات هم فاکتور مهمی بود . در صورت تشدید قطبی شدن فضا ، آراء هاشمی افزایش می یافت. پیروزی او نیاز به عبور نرخ مشارکت از آستانه ۷۵ درصد داشت.
خامنه ای از گزینه تقلب و جابجایی نتایج صندوق های رای نیز صرفنظر کرد وترجیح داد از همان ابتدا تابلوی ورود ممنوع را در برابر رفسنجانی قرار دهد. البته واکاوی دلایل این رد صلاحیت محدود به نگرانی از رای آوری رفسنجانی نیست. حضور دوباره او منجر به تحرک گفتمان و جریانی می شد که حاکمیت با تلاش بسیار آنها را از صحنه بیرون کرده است.
زمینه سازی برای جلوگیری از حضور رفسنجانی ، با حمله تند سید محمد خامنه ای شروع شد. سپس در سرمقاله کیهان در روز های مانده به ثبت نام به صراحت عنوان شد که تضمین بقای نظام ، شکست تحریم ها و تثبیت اقتدار نظام در گرو حذف کامل اصلاح طلبان ، هاشمی رفسنجانی و جریان احمدی نژاد هست.
در ادامه ماشین تبلیغاتی حاکمیت ضرورت رد صلاحیت هاشمی و عدم اعطای مشروعیت و شایستگی برای صلاحیت کاندیداتوری را مطرح کرد. سخنان جنتی در نماز جمعه تهران آغاز گمانه زنی ها برای رد صلاحیت هاشمی شد. او با دادن آدرس های رفسنجانی ، از مردم خواست تا به وی رای ندهند و گفت شورای نگهبان به وظیفه اش عمل خواهد کرد. سخنان کدخدائی سخنگوی شورای نگهبان در خصوص در نظر گرفتن سن کاندیدا ها برای احراز توانایی مدیریتی فرض حذف رفسنجانی را جدی ساخت. سرانجام هاشمی پیش از آنکه قمار سیاسی را آغاز کند از گردونه رقابت ها خارج شد.
رد صلاحیت او کاملا سیاسی بود. مسئله کهولت بهانه ای بیش نبود. شورای نگهبان مصوبه مجلس در گذاشتن سقف سنی ۷۵ سال برای رئیس جمهور را چند ماه پیش رد کرد. آنها در مواجهه با کاندیداتوری هاشمی غافلگیر شدند و دست بر موردی گذاشتند که خود چند ماه پیش آن را رد کرده بودند.
البته تقاضای او از کاندیدا های همسو برای عدم انصراف این احتمال را برجسته می سازد که وی از ابتدا حدس می زده ممکن است جواز ورود را دریافت نکند. بررسی اتفاقات نشان می دهد که او آمادگی برای حضور را نداشت و حوادث خیلی سریع و ناگهانی جلو رفت.
اما هاشمی از وضعیت پیش آمده ناراضی نیست. هدف اصلی او احیا وارتقاء جایگاه در عرصه سیاسی بود. او اینک بعد از افول در دو دهه پیش مجددا به طور نسبی با اقبال مواجه شده است. البته تضمینی وجود ندارد این اقبال تداوم بیاید و امری موقتی ناشی از فضای ایجاد شده در انتخابات نباشد.
همچنین بخشی از حامیان با این تصور به سراغ وی رفته بودند که او را دارای قدرت درون حاکمیت می پنداشتند و یا حداقل پلی برای کاهش تنش با بلوک قدرت بشمار می آوردند. طبیعی است این بخش دیگر انگیزه هایش را از دست می دهد.
اما برایند واکنش ها سرمایه اجتماعی در اختیار او قرار داده است که می تواند پشتوانه سیاست ورزی قرار دهد. عدم انصراف وی تا حدی حامیانش را راضی ساخت. اگر چه عدم اعتراض او ،کسانی را که فکر می کردند کاندیداتوری وی می تواند انتخابات را به فرصتی برای بروز اعتراضات تبدیل نماید ، نا امید ساخت.
همانگونه که انتظار می رفت او مشی سابقش را ادامه داد و با تمکین در برابر شورای نگهبان ، ترجیح داد در داخل نظام بماند و منتظر فرصت مقتضی بعدی باشد.
دیگر مزایای رد صلاحیت راحت شدن از زیر بار مسئولیت سنگین و منتفی شدن مخاطرات پیشرو از جمله رای نیاوردن ، تقلب و برآورده ساختن انتظارات بعد از رئیس جمهور شدن است. هاشمی چیزی را از دست نداد بخصوص که رد صلاحیت وی در قالب محترمانه کبر سن توجیه شده است. در عین حال خودش را به موقعیت رهبری مقاومت جناح های حکومتی معترض در برابر یکه تازی و سیاست یکپارچه سازی خامنه ای نزدیک ساخت. همچنین نقشش به عنوان چهره شاخص بخش رفورمیست داخل حکومت برجسته شد که آمادگی برای ترمیم شکاف ملت و دولت را دارد.
اما ممانعت از حضور رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری، تبعاتی در دو حوزه جامعه مدنی و جنبش دموکراسی خواهی و حکومت دارد.
رد صلاحیت وی تاکید دیگری بود که حاکمیت و رهبری به هیچوجه اجازه بازگشت کشور به شرایط قبل از سال ۱۳۸۴ را نمی دهند. خامنه ای محکم بر روی برنامه خودش در حذف و خانه نشین کردن جناح چپ و اصلاح طلبان و اساسا قرار دادن نسل جدید کارگزاران حکومتی در مناصب ارشد و میانی نظام ایستاد. او به همراه متحدینش نشان داد بنا ندارند در تغییر وضع موجود انعطافی نشان دهند و حاضر به پرداخت هر هزینه ای هستند.
خامنه ای اقدام جدیدی انجام نداد و در موضع دفاعی قرار داشت. هاشمی رفسنجانی سال ها است که وزنه ای در داخل حکومت محسوب نمی شود و در حاشیه است. کاندیداتوری او اقدام تهاجمی برای تغییر موقعیت ضعیف شده بود که با واکنش محکم خامنه ای در گام نخست متوقف شد. البته این برخورد ریزش هایی دارد اما خامنه ای مشکلی با این ریزش ندارد. او دیگر بهایی به چهره های قدیمی نظام نمی دهد بلکه به تکمیل طرح خود در ایجاد نیرو هایی کاملا جدید در ساختار حکومت می اندیشد. در شرایط جدید نسل های جدیدی که پا به درون نهاد های حکومت می گذارند با ساختار وی مرتبط می شوند و عملا رویش های نظام در خدمت وی قرار می گیرد. نیرو های معترض داخل نظام سال ها است از نسل های جدید گسسته شده اند. البته در این ماجرا تعداد ریزشی های جدید زیاد نیستند. کسانی که مسئله دار شده اند عمدتا یا از قبل اینگونه بودند و یا مانند علی مطهری در شرف جدایی بودند. مهمترین گسست ، واکنش تند خانواده آیت الله خمینی بود. غلط نیست اگر گفته شود این ماجرا جدایی کامل آنها از خامنه ای را به بار آورد.
اما از سوی دیگر این اتفاق به نوعی هراس در بین معترضان داخل حکومت نیز دامن زده است. اکنون هزینه اعتراض و یا مقاومت در برابر تداوم وضعیت موجود و بالا دستی بخش های رادیکال افرایش یافته است. خامنه ای نشان داد که پروا و محدودیتی در فرونشاندن هر حرکتی که خواهان تغییر موازنه قوای موجود و شیوه حکمرانی او باشد ندارد.
از منظر رد صلاحیت هاشمی ، محافظه کاری در بین اصول گرایان سنتی و منتقد وضع موجود را دستکم در کوتاه مدت به ارمغان می آورد.
اگرچه نمی توان منکر تشدید شکاف ها داخل حکومت شد اما کاندیداتوری هاشمی خود محصول تعمیق شکاف ها بود. رد صلاحیت وی انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را بی اعتبار تر ساخت. اما این افزایش درجه قابل اعتنا نیست . حداقل پس از ۱۳۸۸ حاکمیت مشروعیتش زابل شده بود و انتخابات دیگر فاقد معنی تحلیل می شد. از اینرو پسامد های این رد صلاحیت تاثیر تعیین کننده ای در اعتبار زدایی از انتخابات نداشت. در واقع پیش از ثبت نام رفسنجانی ، انتخابات از منظر تجلی مشارکت مردم و استاندارد های انتخابات آزاد و منصفانه آبرویی نداشت. برخورد مثبت با انتخابات و استقبال اصلاح طلبان از کاندیداتوری عملی مشروعیت بخش به ساختار انتخاباتی بود که چهار سال پیش فقدان مشروعیت و سلامت آن در عرصه عمومی به صورت پر رنگی اعلام شده بود. بنابراین حداقل در قیاس با انتخابات مجلس نهم ، نامشروعی انتخابات پیشرو کمتر است. چرا که از دید بیرونی ساختار انتخابات واجد اهمیت فرض می شود که هاشمی و دیگر چهر های اصلاح طلبان برای حضور در رقابت ها کاندید شده بودند.
در حوزه اپوزیسیون و جنبش دموکراسی خواهی بار دیگر ثابت شد که حکومت اجازه شکل گیری حاکمیت دوگانه را نمی دهد. امکان ناپذیری رویکرد های انتخابات محور و اصلاحات پارلمانتاریستی بار دیگر خود را آشکار ساخت. همچنین معلوم شد واکنش حکومت تابعی از کندی و یا تندی مخالفین و یا توسل به روش های رادیکال و یا اعتدال گرا نیست بلکه هر حرکتی که حوزه اعمال قدرت مطلقه را ولو در حد محدودی با مانع مواجه می سازد ، تحمل نمی شود. در واقع عقب نشینی از جنبش سبز با توجیه جلب اعتماد حاکمیت برای اصلاح طلبان دولت محور تا این لحظه کامیابی در بر نداشته است. البته با این پیشفرض که امکان پیروزی برای عارف و روحانی وجود ندارد .
تایید صلاحیت روحانی و عارف ارتباطی با رد صلاحیت رفسنجانی نداشت. از قبل قابل پیشبینی بود حاکمیت برای نمایش رقابتی بودن انتخابات به چند چهره درجه دوم و غیر رای آور اصلاح طلبان جواز حضور در انتخابات را بدهد. نقش آفرینی آنها در حاشیه انتخابات تعریف شده است و در متن جایگاهی ندارند.
در مجموع کاندیداتوری رفسنجانی و چه بسا ریاست جمهوری مجدد وی به پایان رسید اما فصلی جدید در حیات سیاسی او گشوده شد . در این فصل جدید رفسنجانی در نقطه مرزی نظام قرار گرفته است. جایگاهی که برای کسی که خود را از صاحبان اصلی نظام می داند خوشایند نیست. اما در مقابل ظرفیتی برای وی در جنبش اعتراضی و مردم به ستوه امده از مشکلات فزاینده ایجاد کرده است. هاشمی دیگر ظرفیت موثری برای میانجیگری ندارد و از دید نظام خود در معرض اتهام است و اعتمادی به خیرخواهی او وجود ندارد.
اما هنوز رفسنجانی این شانس بالقوه را دارد که در صورت رویداد غیر منتظره و ایجاد بحران بزرگ در داخل حکومت ، فرصت نقش آفرینی پیدا نماید. رویداد اخیر تاکیدی دیگر بود که بازنشستگی سیاسی برای رفسنجانی معنی ندارد و او در آستانه هشتاد سالگی هنوز مهره ای قابل توجه در صفحه شطرنج سیاسی ایران است.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.