مناظره کسل‌کننده و تنزل جایگاه ریاست جمهوری

نخستین مناظره تلویزیونی ۸ کاندید انتخابات ریاست جمهوری یازدهم به نحوی رسا چهره واقعی انتخابات را منعکس کرد. کیفیت نازل و ضعف اجرا تنها بیانگر بی بضاعتی مسئولین صدا وسیما نبود بلکه تبلور ویژگی های انتخاباتی است که فرسنگ ها از استاندار انتخابات متعارف بدور است. برنامه اصلا به مناظره کاندیدا های انتخاباتی نبود بلکه به یک شوی تلویزیونی و مسابقه سرگرم کننده شباهت داشت. خود کاندیدا ها هم فهمیدند که از سوی ساختار قدرت به بازی گرفته شده اند و نقش جدی ندارند. محسن رضایی به صراحت اظهار داشت معلوم شد که قرار نیست دولت قدرتمندی تشکیل شود.

monaz

ساختار و روال مناظره تناسبی با تعیین نقاط افتراق و اشتراک کسانی نداشت که قرار است در راس قوه مجریه قرار بگیرند. سخت می توان باور کرد اقدام تحقیر آمیز صدا و سیما بدون هماهنگی با اراده های بالای قدرت انجام شده باشد. شدت تنزل و سخیف بودن سئوالات تا جایی بود که حتی اعتراضات کاندیدا ها را برانگیخت.
از مدت ها پیش علائمی مشاهده می شد که حاکمیت قصد دارد ریاست جمهوری را به شکل نهادی تضعیف کند و هم شرایط را بگونه ای مدیریت نماید که رئیس جمهوری ضعیف برگزیده شود. به نظر می رسد این تصمیم با توجه به تجربه دوران ریاست جمهوری خاتمی و احمدی نژاد گرفته شده باشد تا به شکل ساختاری جایگاه رئیس جمهور ضعیف شود و منتخب شورای نگهبان اعتباری نداشته باشد تا به بواسطه انتساب به رای مردم در برابر ولی فقیه قد علم کند. در این راستا صدا و سیما به خوب پروژه تخفیف و اعتبار زدایی از رئیس جمهور را جلو برد.
این انتخابات نمایشی نقطه عطفی در فرایند فرمایشی کردن گزینش روسای بخش های انتخابی و پایان بخشی به حیات جمهوریت ناقص الخلقه موجود در ساختار نظام است. این انتخابات ا ز منظر گذار به دموکراسی ، تحقق مطالبات ملت و تغییر معنا دار در وضعیت سیاسی کشور واجد ارزشی نیست. انتخابات فوق آزمایشگاه خوبی است که چگونه وجه فرمال و ظاهری انتخابات به ضد محتوی و سرشت انتخابات واقعی تبدیل شود . چنین انتخاباتی نه تنها ابزار دموکراسی و حاکمیت ملت نیست بلکه ترفند و تمهیدی برای تحمیق و جلوگیری از تحقق قدرت مردم است.
اکنون به نظر می رسد دوگانگی بین ولایت فقیه و ریاست جمهوری که از منابع اصلی بحران دولت پس از انقلاب است به نفع سیطره کامل رهبری بر قوه مجریه و تنزل ریاست جمهوری به معاونت اجرایی خامنه ای در حال پیشروی است. اما هنوز معلوم نیست که این چالش به پایان برسد! تجربه احمدی نزاد نشان داد که تضمینی وجود ندارد کاندیدا های مطیع و دستبوس پس از نشست بر مسن دریاست جمهوری تغییر رفتار ندهند و یا جایگاه طبیعی ریاست جمهوری آنها را از نهاد های انتصابی دور نسازد.
اما ایرادات مناظره فقط مربوط به برگزار کنندگان و نحوه اداره نیست. سطح نازل مباحث ارائه شده از سوی کاندیدا ها و تلاش برای عوامفریبی بیشتر و دادن وعده های سرخرمن روی دیگر سکه تنزل ریاست جمهوری بود.
از زاویه ای دیگر این انتخابات ،بازار مکاره عوامفریبی است. تنها مجریان صدا و سیما و رئیس ان نیستند که به شعور مردم توهین کردند بلکه نوع سمت گیری و مواضع کاندیدا های اصول گرا نیز هدف مشابهی را دنبال می نماید. دکتر عارف تا حدودی توانست به صورت تلویحی و کد وار به منشاء مشکلات کشور اشاره کند و دست بر روی نکات اصلی بگذارد. البته او نیز حق مطلب را ادا نکرد اما دیگران اصلا انگار در این کشور زندگی نمی کنند و نسخه های فضایی می پیچیدند.
تهیه سریع مسکن ارزان ، تغییر الگوی مسکن سازی و تطبیق آن با الگوی اسلامی – ایرانی ، حل فوری بیکاری ، اشتغال زایی ،تحقق عدالت و پایان دادن به نا برابری ها ،افزایش تولید و توقف روند فزاینده تعطیلی واحد های تولیدی ،تحقق عدالت امنیتی ،کار آفرینی گسترده ،ایجاد ۵ میلیون شغل، پرداخت یارانه سبز، دست برداشتن از خام فروشی، افزایش صادرات غیر نفتی، کاهش وابستگی به نفت ، تمرکز زدایی، توسعه گردشگری درآمد زا، کاهش چشمگیر نقدینگی ظرف دو سال، ایجاد ثبات در بازار ارز ، ترجیع بند سخنان کاندیدا ها بود. اما جنس این حرف های شعاری از جنس شیخ ما شکر خورد و گفت بس شیری ناست. این مدعیات حداکثر اهداف و موضوعات برنامه هستند. هیچ اشاره ای به برنامه های جدی و عملی برای حل مشکلات و تحقق این اهداف طرح نشد. سخنان تکراری بود .
در تریبون های عمومی عیار پوپولیستی حرف های کاندیدا ها بیشتر است. هر کسی که کشور و مشکلاتش را نشناسد و به اظهارات نامزد های فوق گوش دهد می پندارد آنها سوپر من هایی هستند که ظرف چند ماه ایران را به ساحل پیشرفت و آبادی می رسانند!
بنابراین در چنین شرایطی انتخاب هر یک از کاندیدا ها تغییر معنا داری در وضع موجود ایجاد نمی کند. در واقع قرار نیست در این انتخابات اتفاقات خاصی بیفتد. مباحث مطرح شده از سوی کاندیدا ها و نوع برنامه ریزی حاکمیت این واقعیت را بیش از گذشته گوشزد می سازد که مسیر تحولات در ایران اعم از حد اقلی و حد اکثری از مسیر انتخابات های مهندسی شده نمی گذرد.
ر حالی که کمتر از دو هفته به انتخابات مانده است اما هنوز فضای کشور انتخاباتی نشده است. نخستین مناظره تلویزیونی نه تنها جو ر ا گرم نکرد بلکه بر رکود و نگاه منفی به انتخابات افزود.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.