باخت بزرگ قالیبافی

بی شک بزرگترین بازنده انتخابات محمد باقر قالیباف بود که برای دومین بار از رفتن به ساختمان ریاست جمهوری باز ماند. تا یک هفته پیش از انتخابات تصور می شد او هفتمین رئیس جمهور ، جمهوری اسلامی خواهد بود. اما فرمانده سابق نیروی هوایی سپاه قافیه را باخت . مهمترین عامل باخت وی تغییر موضع گیری و نزدیک شدن به گفتمان خامنه ای اصول گرایان افراطی در جریان تبلیغات انتخاباتی بود. قالیباف ۹۲ با قالیباف ۸۴ و ۸۸ تفاوت های آشکاری داشت. او این بار فکر کرد با اتخاذ مواضعی همسو با رهبری و گفتمان سوم تیری می تواند پیروز کارزار انتخاباتی شود. اما اقدام وی نتیجه معکوس داد و او تقریبا نتوانست از رای های شناور و پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان رایی کسب کند.

th
از سوی دیگر تغییرات مواضع محمد باقر قالیباف در جریان انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نمونه خوبی برای شناخت ماهیت قدرت- محور منازعات داخل حکومت است. قالیباف در طول سالیان گذشته کوشیده بود از خود چهره معتدل و یا کم تر افراطی به نمایش بگذارد که خواهان تعامل با معترضین و منتقدین است. وی در حمله به جنبش سبز انتظارات حاکمیت را برآورده نساخت. اگرچه با آن مخالفت نمود. از اینرو از ناحیه حامیان ولایت مطلقه خامنه ای لقب ساکت فتنه را دریافت نمود. او تا پیش از انتخابات ۹۲ در حوزه سیاست خارجی ،نوع مواجهه با نیرو های جامعه مدنی و مخالفین و نحوه حکمرانی با گفتمان رسمی حاکم فاصله گرفته بود. اما وی چند ماه مانده به انتخابات با حضور در ائتلاف سه گانه با ولایتی و حداد عادل از اصول گرایان سنتی و جبهه متحد اصول گرایان خارج شد هر چه روز رای گیری نزدیک تر شد ،مواضع قالیباف نیز تند تر شد و به گرایش افراطی اصول گرایان نزدیک تر گشت. ابتدا سخنانش در جمع بسیجیان منتشر شد که از سوابق خود در برخورد با جنبش اعتراضی ۱۸ تیر و جنبش سبز سخن می گفت. کاندیداتوری رفسنجانی منجر به واکنش عصبی و تند وی شد که تصوراتش را با حضور او پایان یافته تلقی می کرد. اما عدم احراز صلاحیت رفسنجانی مجددا برای وی فرصت مهیا ساخت.
در ادامه سخنرانی ها مواضع تندی را در حوزه سیاست و فرهنگ اتخاذ کرد. مناظره سوم اوج سمت گیری قالیباف به سمت گفتمان خامنه ای را آشکار ساخت. وی با حملات تندی به ولایتی سعی کرد انتقادات وی به سیاست هسته ای حاکمیت را بی اعتبار سازد. او بدون توجه به اینکه تا چندی پیش در یک ائتلاف با ولایتی قرار داشت ، با تهاجمی سنگین به تخریب شخصیت ولایتی پرداخت. البته می توان حدس زد که ناخشنودی از عدم کناره گیری ولایتی بعد از مشخص شدن برتری قالیباف در نظر سنجی ها بوده است.
برای برخی از رای دهندگان این تصور پیش آمد که قالیباف جلیلی با دستکش های مخملی است . قالیباف در دوران تبلیغات از منظر ملاک هایی چون دادن وعده های توخالی ، مردم فریبی و پوپولیسم کارنامه منفی تری داشت. اما بشدت جلیلی با مشکلات کشور ، برخورد سطحی ، متوهمانه ،تقدیر گرایانه و غیر عقلانی نداشت. تقاوت مواضع با جلیلی این تصور را قوت می بخشد که او شخصیتی متمایز با جلیلی داشت.
شاید جایگاه واقعی قالیباف بین این دو باشد. جوهره شخصیتی وی سازگار با تیپ شخصیتی امثال جلیلی ها نیست. اما رفتار انتخاباتی وی نشان داد که هدف اصلی اش دستیابی به قدرت است و به همین دلیل حاضر است با کانون های اصلی قدرت خود را هماهنگ نماید. او تعلقی به دستگاه فکری و سیاسی مشخصی ندارد . همچنین کاملا روحیه نظامی گری وی در برخورد با مسائل هویدا شد. اما به نظر می رسد در مهار جنبش اعتراضی او در وهله نخست به روش های سرکوب نرم می اندیشد و کمی حرفه ای تر از اصول گرایان افراطی است. اما وجه تفاوت اصلی او در حوزه اقتصاد و مدیریت است. او قائل به استفاده از نظر متخصصین و مشورت با آنها در اداره امور اجرایی است. همچنین به احیا و توسعه نهاد های نظارتی چون سازمان برنامه اعتقاد دارد امری که سعید جلیلی با ان مخالف است. همچنین در امر سرمایه گزاری و گسترش تولید و توسعه بخش خصوصی نیز دیدگاهی نزدیک به جریان رفسنجانی و اقتصاد آزاد دارد. قالیباف خود تکنوکرات نیست ولی تکنوکراسی را در سطح محدودی قبول دارد و با فن سالار ها به راحتی کار می کند.
اما آزار دهنده ترین وجه فعالیت های تبلیغاتی قالیباف ادعاهای بی اساسی بود که در خصوص حل مشکلات کشور در حوزه سیاسی بیان داشت. وی مدعی شد که در صورت پیروزی همه اختلافات را حل می کند و صلح و صفا و دوستی در کشور حاکم می شود! این شدت از وعده های فریبکارانه در انتخابات ها بی سابقه بود و همچنین نشان داد چه قدر درک قالیباف از فضای سیاسی کشور سطحی است. البته وقتی این حرف او در کنار تاکید چند باره اش بر ضرورت پایان بخشی به حاکمیت دوگانه، کنار هم گذاشته شود این نتیجه را می توان گرفت که وی با تداوم فضای پلیسی می خواهد آرامش را در کشور حاکم گرداند. فهرست کابینه ای که برای قالیباف منتشر شد اگر چه تایید نگشت ولی وجود برخی از چهره های نزدیک به وی در فهرست وزرای پیشنهادی احتمال اینکه این افراد مورد نظر وی باشند را قوت بخشید. پیشنهادات برای سیاست خارجی ،وزارت کشور و اطلاعات به ترتیب جلیلی ، قاسم سلیمانی و پور محمدی فرق خاصی با کابینه موجود و کابینه احتمالی جلیلی ندارد. در حوزه اقتصاد نیز محسن رضایی مطرح بوده است. از دیدگاه کلان تفاوت زیادی بین کابینه قالیباف با جلیل با توجه به تبعیت وی از خامنه ای وجود ندارد. فقط در حوزه اقتصادی و مدیریتی فرق هایی دیده می شود که در کل برای کشور بهتر است.
اما این تذبذب و عملکرد نوسانی فقط محدود به قالیباف نیست. تعداد زیادی از کارگزاران جمهوری اسلامی چنین هستند. سمت گیری و جایگاه آنها در عرصه سیاست ناشی از دیدگاه ها و نظرات مشخص اعتقادی ، اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی نیست. یک کلیاتی را به صورت پراکنده و غیر منسجم قبول دارند اما مواضع آنها در تحلیل آخر تابعی از دوری و نزدیکی به قدرت است. این مساله دلیل جابجایی های گسترده آنها در عرصه سیاسی را توضیح می دهد که چگونه در مقطعی از میانه روی در سیاست خارجی دفاع می کنند و در مقطعی دیگر با ستیزه جویی همراهی می نمایند. این عامل تبیین دسته بندی ها و ر آرایش نیروها در داخل نظام را دشوار می سازد. افرادی که دارای اصول رفتاری پیشبینی پذیر باشند کم شمار هستند. اکثرا رفتار نوسانی دارند. در این حالت ریسک انتخاب مردم افزایش می یابد.
در مجموع قالیباف در این دوره از انتخابات تغییر چهره داد و به بلوک اصول گرایان افراطی نزدیک شد. اما درعین حال مشی مذبذب و متزلزل او موجب روی گردانی آراء شناور و معترضین و در نتیجه شکست فاحش در انتخابات شد . البته حضور کاندیدا های اصلاح طلب نیز باعث گشت تا وی از کسب رای بخش میانه رو و ناراضی جامعه پشیمان شده و به طرف گرایش های افراطی رفت. روند نزولی رای های قالیباف در هفته آخر تبلیغات شروع شد و در سه روز مانده به انتخابات روزی که عارف از صحنه انتخابات کنار کشید و رفسنجانی و خاتمی از روحانی حمایت کردند ، اوج گرفت. درست در این لحظه رای های روحانی بیشتر از دو برابر گشت.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.