اصطلاح ضرر از سود اگرچه پارادوکسیکال به نظر می رسد اما در فضای معاملات تجاری در بازار ایران شایع است. معنای این اصطلاح این است که ضرر متوجه کاهش سود است نه کم شدن از اصل سرمایه. در بررسی موقعیت رهبری پس از انتخاب روحانی می توان این اصطلاح را وام گرفت . این مفهوم در روشن شدن تاثیر نتیجه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم بر وضعیت خامنه ای و جایگاه جدید وی در عرصه سیاسی ایران مفید است.
تقریبا به قطعیت می توان گفت خامنه ای در این انتخابات پیروز نبود و سود نکرد. اما ابعاد شکست وی مشخص نیست و به عبارتی ضرر او تاثیر مخربی بر موقعیتش در حاکمیت ندارد. پیروزی روحانی برای وی خطرناک نیست البته به میزان جلیلی و ولایتی برایش مطلوب نیست. در واقع انتخاب روحانی در برنامه و طرح وی در یکپارچه سازی حاکمیت در دست نیرو های جدید و وفادار ایجاد اختلال کرده و او مجبور به عقب نشینی شده است. شکست وی در حوزه گفتمانی و بخصوص سیاست خارجی پر رنگ تر است.
اما این ناکامی در حدی نیست که موقعیت مسلط او را به خطر بیاندازد. خامنه ای ضرر کرد اما این ضرر در حد کاهش حوزه حکمرانی مطلق او در حاکمیت است. موازنه قوای داخل حکومت آن طور که او می خواست در خدمت تصرف کامل قوای انتخابی در دستگاه ولایت فقیه تغییر نیافت. اما حضور روحانی در منصب ریاست جمهوری با توجه به سوابق وی و سمت گیری هایش در دوران تبلیغات انتخاباتی ،اصل حکمرانی مطلقه خامنه ای را تغییر نمی دهد.
در کنار تبعات منفی عواملی وجود دارد که می تواند پیروزی روحانی را بدل به فرصتی برای خامنه ای بسازد. بررسی عملکرد خامنه ای در دوران رهبری نشان می دهد وی به عقب نشینی های تاکتیکی اعتقاد دارد و از ان روش برای تثبیت رهبری خود استفاده کرده است. بنابراین رضایت وی به ریاست جمهوری روحانی لزوما به معنای تغییر نظرش نیست. می توان انتظار داشت که او برنامه ای برای مهار روحانی و بازسازی راهبرد هایش دارد و بکارخواهد گرفت. اما عواملی که ضرر خامنه ای از برونداد انتخابات ۹۲ را نسبی می سازد و از حالت مطلق دور می کند، را می توان به صورت زیر دسته بندی کرد:
بازسازی مشروعیت نظام
نتیجه ۲۴ خرداد افزایش امیدواری به اصلاح پذیری نظام و تاثیر پذیری آن از خواست عمومی است. در حال حاضر بخشی از نیرو های اپوزیسیون و جامعه مدنی ایران که به رویکرد اصلاح طلبانه باور دارند قوت گرفته و موقعیت شان بهتر شده است. دیدگاه تغییر حکومت و اصلاحات ساختار شکن به محاق رفته است. جنبش سبز که بر محوریت نافرمانی مدنی و مقابله با حاکمیت شکل گرفته بود نیز تضعیف شد . انتخاب روحانی در مسیری متفاوت با سیر تکاملی جنبش سبز تحقق یافت. این اتفاق که به گفته حسن روحانی ،همه شبهات پیرامون مشروعیت نظام را بر طرف ساخت و بر طبق ادعای سید محمد خاتمی نشان داد اکثریت ملت به دنبال تحقق مطالبات شان در داخل نظام هستند ،منافع زیادی برای خامنه ای دارد. اهمیت مساله در آنجا است که بعد از ۱۳۸۸ بحران مشروعیت نظام به نحو عمیقی گسترده شده بود. حال اقبال دوباره به دنبال کردن تغییرات در داخل چارچوب های قانونی نظام مزیت های انکار ناپذیری برای خامنه ای دارد. موازنه قوا و بالادستی نهاد های انتصابی کمک می کند تا خامنه ای بهتر بتواند مخالفان را مهار سازد. همچنین چهره با ثبات و مستحکمی از جمهوری اسلامی به دنیا عرضه کرده و نظام را از تهدید و خطرات دیدگاه های ساختار شکن و تغییرات بنیادین و یا نا فرمانی در برابر ولایت فقیه مصون سازد.
تثبیت ساز و کار انتخابات
خامنه ای با کمترین هزینه توانست اعتباری مجدد برای ساختار انتخاباتی خلق نماید. کمتر کسی تصور می کرد بعد از بحران انتخابات ریاست جمهوری دهم و باز بودن پرونده تقلب بزرگ آن حاکمیت بتواند اعتماد اکثریت جامعه و بخش قابل اعتنایی از نیرو های معترض را برای حضور در پای صندوق های رای جلب نماید. اکنون سلامت انتخابات در جمهوری اسلامی احیا شده است و ادعای دستکاری و خیانت در امانت رای مردم با چالش جدی مواجه شده است. این امر برای خامنه ای پیروزی قابل اعتنایی است.
افزایش قدرت نرم
تحولات حاکمیت از سال ۸۳ به بعد و بخصوص پس از سر بر آوردن گفتمان سوم تیر به تدریج منجر به افول مقبولیت خامنه ای در داخل بلوک قدرت شد. میزان حمایت از وی در داخل پایگاه اجتماعی نظام ریزش پیدا کرد. او در واکنش به این امر هر چه بیشتر به استفاده از قوه قهریه متوسل شد و سعی کرد از طریق حامی پروری و میدان دادن به نیرو های نظامی و امنیتی موقعیت برتر خود را حفظ کند. در واقع در ۸ سال گذشته قدرت سخت افزاری او افزایش یافت و منابع قدرت هر چه بیشتر در اختیار وابستگان به وی قرار گرفت. اما به موازت قدرت اقناع و پذیرش نظرات وی کاهش پیدا کرد. اما اینک وی مورد تحسین برخی از منتقدین خاموش خود قرار گرفته است. دیگر فقط اصول گرایان نیستند که از درایت وی در انتخابات تشکر می کنند بلکه اصلاح طلبان نیز به تجلیل از وی پرداخته اند. حتی در تجمعات مربوط به جشن پیروزی روحانی شعار دیکتاتور تشکر مطرح شد. در حال حاضر برخی از معترضین و مخالفین گمان می کنند که خامنه ای رهبر آنان نیز است و یا وی می توانند کار نمایند لذا دیگر در اندیشه تغییر و یا مهار وی نیستند. نتیجه این اتفاق افزایش قدرت نرم خامنه ای و بهبود موقعیت وی در افکار عمومی و بلوک قدرت است.
مشکل گشایی در پرونده هسته ای
پیروزی روحانی اگر چه به معنای مخالفت اکثریت مردم با دیدگاه هسته ای خامنه ای بود. اما از آنجاییکه تصمیم گیر اصلی در سیاست خارجی و پرونده هسته ای رهبری است و روحانی نیز بعید است بخواهد در برابر نقش مسلط وی مقاومت نماید ، لذا ریاست جمهوری روحانی می تواند مزیت هایی برای خامنه ای در بر داشته باشد. اگر وی به خاطر وخامت اوضاع اقتصادی و تاثیر مخرب تحریم ها تصمیم به عقب نشینی گرفته باشد می تواند بدون اینکه موضعش را تغییر دهد ، مسئولیت مصالحه و نوشیدن جام زهر را به روحانی بسپرد. در این صورت اگر روند مصالحه جواب دهد او از موضع خودش برنگشته است و اعلام می کند نظر مردم را پذیرفته و از مخمصه تحریم ها نیز نجات یافته است اگر هم سیاست های روحانی جواب ندهد وی با موضعی حق به جانب به میدان می آید وبا قاطعیت بیشتری ماجراجویی هسته ای را ادامه می دهد. اگر هم تصمیم به عقب نشینی نگرفته باشد از حضور روحانی همچون ویترینی برای خرید زمان و پیشبرد برنامه هسته ای در پشت پرده استفاده می کند. کاری که در دوره ریاست جمهوری سید محمد خاتمی انجام شد.
سلب مسئولیت از بحران اقتصادی
از آنجاییکه احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور مطلوب خامنه ای محسوب می شد و وی با حمایت های پیدا و آشکار رهبری ۸ سال ریاست جمهوری اش را به پایان برد ، لذا مشکلات اقتصادی متوجه خامنه ای بود. اکنون که تلقی عمومی روحانی را رئیس جمهور تحمیلی بر خامنه ای و از قطب مخالف می پندارد ، خامنه ای مجال می یابد تا با سلب مسئولیت از خود ، روحانی را در جایگاه پاسخگویی در برابر انتظارات اقتصادی قرار دهد و خود نیز در مقام مطالبه گری بنشیند و از دولت برای حل مشکلات اقتصادی کشور حساب کشی نماید.
مشی میانه و محافظه کارانه روحانی
روحانی به شهادت سابقه اش همواره کوشیده است که خط قرمز های رهبری را رعایت نماید. او به لحاظ گفتمانی نیز با خامنه ای تمایز دارد ولی شدت فاصله اش به اندازه رفسنجانی و خاتمی نیست. دشوار بتوان تصور کرد که او در برابر احکام و خواسته های خامنه ای بایستد. تا کنون خامنه ای وی را فردی وفادار به خودش محسوب کرده است. همچنین مشی میانه روحانی که به اعتدال شهرت یافته است در کنار مرزبندی با بخش افراطی اصول گرایان ،از بخش های پیش روی اصلاح طلبان و جنبش سبز نیز دوری می گزیند. این امر هم باعث آرامش خامنه ای می شود و هم حربه مناسبی برای مهار آنها به دست گرایش های محافظه کار اصلاح طلبان و جریان رفسنجانی است. روحانی بردار نیرو های اصلاح طلب را به سمت نظام و گفتمان خامنه ای نزدیک می سازد. بنابراین اگرچه ریاست جمهوری روحانی اجازه نداد مرکز ثقل نظام بیشتر به سمت گرایش های تندرو در بلوک قدرت متمایل شود اما در عوض جهت حرکت نیرو های معترض داخل نظام را نیز از سمت چپ به طرف راست تغییر داد. لذا تاثیر متقابل این دو عامل تغییر خاصی در موقعیت ولی فقیه در داخل نظام ایجاد نمی کند. بلکه حداکثر فضا را به سمت نیمه اول فضای دهه هفتاد می برد که موقعیت نا مناسبی برای خامنه ای نیست اما مطلوبیت نیمه دوم دهه هشتاد را نیز ندارد.
توقف واگرایی در اصول گرایان
نتیجه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم ، اصول گرایان را در جایگاه بازنده نشاند. تفرق و تجزیه اصول گرایان نقش زیادی در باخت آنان داشت. حال قرار گرفتن در موقعیت بازنده پتانسیل بالقوه برای اتحاد و نزدیک تر شدن دوباره اصول گرایان فراهم می سازد. معمولا جریان های سیاسی وقتی در جایگاه اپوزیسیون و دور از قدرت هستند گرایش بیشتری به ائتلاف و همگرایی نشان می دهند. اتحاد مجدد اصول گرایان و ترمیم شکاف ها قدرت خامنه ای را افزایش می دهد. البته اگر روحانی بتواند بخشی از اصول گرایان را جذب نماید و شکاف های موجود ادامه یابد آنگاه وضعیت بر عکس می شود و از اقتدار خامنه ای کاسته می شود.
در مجموع می توان گفت با انتخاب روحانی خامنه ای چیز زیادی از دست نداده است. البته تحلیل فوق متکی به این پیش فرض است که اوضاع سیاسی ایران با توجه به وضعیت متعارف پیش رود. در این میان اگر روحانی چهره متفاوتی از خود نشان دهد و یا فاکتور های دیگری فعال شوند که مسیر تحولات را خارج از حوزه کنترل رهبری پیش ببرند ، آنگاه پسامد ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ این پتانسیل را دارد که خامنه ای را متحمل ضرر از مایه ( سرمایه) سازد. این حالت اگر رخ بدهد چه بسا خامنه ای بار دیگر تاوان خطای محاسبه را پس دهد.