رفع تحریم ها و غفلت از حاکمیت ملی

بررسی برخی از راهکار هایی که  در فضای سیاسی ایران برای برداشتن تحریم ها توصیه می شود و یا انتظاراتی که طرح می گردد   ،سویه پنهانی را آشکار می سازد که مورد غفلت قرار گرفته است. در ادامه توضیح داده می شود  این سویه پنهان که جزء تبعات ناخواسته نگرش مورد بحث است، با استقلال و حاکمیت ملی تعارض دارد.

IMAGE634435817204062500

این واکنش ها به نوعی  تداعی کننده بندی از قرارداد ترکمنچای است که از امپراطور های روس تزاری می خواست الی ابد پشتیان فرمانروایی اعقاب عباس میرزا بر ایران باشند! همچنین  منطقی مشابه ملاقات محمد جواد لاریجانی با باری روزن دیپلمات بریتانیایی در سال ۱۳۷۵ دارد که می خواست  مقامات دولت انگلستان را راضی سازد که ریاست جمهوری علی اکبر ناطق نوری به نفع آنها است.

نتیجه این تلاش ها می تواند به  ورود  دول قدرتمند جهان  در  معادلات سیاسی داخل و تعیین حکمران ایران منجر شود ،امری که از مصادیق دخالت ناموجه و مخرب خارجی در سیاست ایران است.

 در میان استدلال هایی که رفع تحریم ها را مستلزم اقدام یکطرفه غرب و در راس آن آمریکا می داند ، دو نگرش کلی از این منظر قابل مشاهده است.

یک نگرش با ارائه تصویری غیر واقع بینانه از خامنه ای و وارونه سازی حقیقت می کوشد تا  دولتمردان غربی را قانع سازد که با حکومت ولایت فقیه در ایران کنار بیایند!

 دیدگاه دیگر نفس حضور روحانی در ریاست جمهوری و نزدیک شدن حلقه رفسنجانی و اصلاح طلبان به قدرت را برای برداشتن تحریم ها تجویز می کند و شخص محوری را جایگزین سیاست محوری در نوع مواجهه جامعه جهانی با ایران می نماید. نتیجه منطقی این دیدگاه به جایی می رسد که در صورت حضور فردی مانند احمدی نژاد و یا اصول گرایان افراطی در راس قدرت ،اعمال تحریم ها مشکلی ندارد اما اگر جریان میانه رو آمدند تحریم ها باید برداشته شوند.

حتی برخی از افراد معتقد به این نگرش خیلی صریح در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد خواهان تشدید تحریم ها بودند تا عملکرد دولت دچار اختلال شود.

امتداد منطقی این نگرش ها به جایی می رسد که عملا برخورد دنیای خارج به جای ضوابط اصولی و قوانین بین المللی ،تابعی از درگیری های جناحی حکومت ایران و جانب داری از یک طرف منازعه شود.

در حالی که لازمه رعایت سیاست ملی دوری نیرو های خارجی از مسائل داخلی و عدم جانبداری از هیچیک از جریان های سیاسی ایران است. نوع مواجهه  آنها باید تابع سیاست های اصولی باشد نه اینکه تابعی از این باشد که چه کسی و یا جریانی در ایران  قدرت را در دست بگیرد .

یکی از عوامل اصلی بحران سیاست خارجی در جمهوری اسلامی رقابت مخرب جناح های سیاسی در تعامل مفید  و بهداشتی با دنیای خارج بوده است. به نوعی هر کدام از جناح ها کوشیده اند منافع ملی و سیاست خارجی کشور گروگان منافع و مصالح گروهی آنها شود. به عبارت دیگر به جای آنکه مناسبات کشور های خارجی با ایران حول منافع ملی ، مصالح کشور و حتی سیاست های کلان نظام  باشد ،به مقاصد جناحی گروه های سیاسی پیوند بخورد.

کسانی که از  دیدگاه های یاد شده دفاع می کنند متوجه نیستند که زمینه ساز روابط نا سالمی در تنظیم روابط با خارجی ها می شوند.

حاکمیت و اصول گرایان افراطی نیز مدت ها است این رویه را می پیمایند. بار ها مسئولین وزارت خارجه در دولت های نهم و دهم و  مقامات امنیتی و نظامی اعلام کرده اند شرط مصالحه اتمی دریافت تضمین امنیتی از آمریکا است !

در حالی که استقلال کشور و تحقق حاکمیت ملی نیازی به دریافت تضمین امنیتی از هیچ کشوری ندارد. حکومتی که متکی به مردم خود باشد و موازین دموکراسی را رعایت نماید ، مقبولیت مردمی و حقانیت برای تضمین  بقاء اش کافی است .

مسائل داخلی ایران و اینکه چه کسی در راس قدرت قرار بگیرد به آمریکا و هیچ کشور دیگری  ارتباط ندارد. نباید پای آنها را در این حوزه ها وارد کرد. همان طور  که  اگر کسی یا جریانی بخواهد قدرت های خارجی و از جمله آمریکا را به براندازی حکومت ایران ، تغییر حاکمان و یا حمایت از گروه خاصی ترغیب نماید ، امری مذموم است ،تقاضا و یا تلاش برای پذیرش حاکمیت موجود نیز ره به خطا می برد. کشور های خارجی باید بر اساس قوانین بین الملل کیان حکومت مشروع در ایران را برسمیت بشناسند.

ملاک مشروعیت نیز نظر مردم ایران و رقابت شرافتمندانه و سالم گروه های سیاسی است. پای کشور های خارجی به تقویت  و یا تضعیف جریان خاصی را نباید باز کرد. بلکه باید از آنان خواست تا بر اساس اصول دمکراسی ، مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و خواست مردم ایران سیاست های کلان شان را با مردم ایران تنظیم نمایند.

بحران هسته ای بر اساس سیاست هایی شکل گرفته است و این سیاست ها را باید مورد توجه قرار داد نه اینکه شخص رئیس جمهور و یا جریانی که  تصدی نهاد های انتخابی را در دست می گیرد ،  مبنا قرار داد.

 اگر تصمیمات و راهبرد هایی در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد اشتباه بوده است  آنها باید بر طرف شوند نه اینکه چون صرفا روحانی رئیس جمهور شده است ، سیاست های تنبیهی غرب و  یا جامعه جهانی باید عوض شوند. اگر تصمیم ها درست بوده است دیگر تفاوت قائل شدن بین احمدی نژاد و روحانی  در خصوص برنامه هسته ای فاقد وجاهت است. در غیر این صورت باید تحول در سیاست ها در چارچوب منافع ملی را دنبال کرد.

تلاش برای رفع تحریم ها و یا جنبش ضد تحریم باید به نوعی از دیدگاه های خود دفاع کند که تبعات خواسته و نا خواسته آن با استقلال کشور و حاکمیت ملی تعارض پیدا ننماید. غفلت ازاین موضوع مهم و کلیدی بدعت غلطی را پایه می گذارد و زمینه را برای پیوند خوردن قدرت های بزرگ دنیا با جناح و جریانی خاص در عرصه سیاسی ایران مساعد می سازد.

بنابراین باید مراقب و هوشیار بود که تعامل و مناسبات کشور های خارجی با کشور و نظام سیاسی باشد نه با افراد . افراد هر چه قدر هم موجه و محبوب باشند اما نباید روابط خارجی به آنها پیوند بخورد.

همچنین این دیدگاه تالی فاسدی نیز  دارد و زمینه را برای اتهام زنی حاکمیت به اصلاح طلبان و اپوزیسیون  مساعد می سازد.

البته نگارنده معتقد است که مدافعین این نگرش ها به دنبال وابستگی به کشور های خارجی نیستند. هدف از این نوشتار صرفا آسیب شناسی تبعات نا خواسته دیدگاه های یاد شده بود.

مطالبه رفع تحریم ها باید بگونه ای هدایت شود که مرز های استقلال و حاکمیت ملی را مخدوش نسازد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.