روحانی و تلاش برای غالب کردن اعتدال به سپاهیان

سخنان روحانی در جمع فرماندهان سپاه در روز دوشنبه ۲۵ شهریور فرصت خوبی برای شناخت گفتمان اعتدال دولت یازدهم است. سخنان او بر حوزه های مرزی گفتمان اعتدال با اصول گرایی متمرکز شده بود.
این سخنان برگ تایید دیگری بود که تعریف روحانی از اعتدال، میانه در ریاضیات و حد وسط اصول گرایی و اصلاح طلبی است . او در سخنرانی یاد شده کوشید تا نگرانی های سپاه را از دولت یازدهم و تغییرات سیاسی کشور بر طرف سازد و به انها اطمینان بخشد که دولت وی بنای تقابل با سپاه را ندارد.

Rohanisepah
به نظر می رسد برنامه روحانی جذب سپاه و خنثی سازی کارشکنی های محتمل آن بوده است.
برایند سخنان وی فرق زیادی با بنیاد نظرات اصو لگرایان نداشت. در دو حوزه فعالیت اقتصادی سپاه و سیاست خارجی شباهت حرف های او بیشتر بود . اما در تبیین نسبت سپاه و سیاست تفاوت های بارزی مشاهده شد .
روحانی در صحبت هایش غرب و آمریکا را به تلاش برای تغییر نقشه سیاسی و درست کردن نظم جدید در خاور میانه و ایران هراسی متهم نمود. از اصل فعالیت سپاه در حوزه هایی که بخش خصوصی توان فعالیت ندارد ، دفاع کرد و در حوزه فعالیت های نظامی کشور سپاه را در صدر قرار داد. همچنین ضمن رد کردن کارکرد سیاسی سپاه اما بر رسالت آن در حراست از انقلاب ، تامین امنیت کشور ، ایستادن در صف اول مقابله با توطئه ها وبرخورداری از امتیاز سرمایه معنوی و دینی تاکید نمود.
همچنین ضمن حمایت از حکومت سوریه بر لزوم حفظ موقعیت ایران در آنجا تاکید نمود. فرازی از سخنان وی در این خصوص روشنگر است:
“”بررسی شرایط لیبی، مصر، لبنان، فلسطین، عراق و سوریه نشان می‌دهد که غرب آنها را در یک زنجیره قرار داده و به دنبال تقویت اسرائیل و تضعیف جبهه مقاومت است. مسئله سوریه مسئله سرنوشت یک منطقه بزرگ است نه تنها یک کشور و ممکن است در شرایطی سرنوشت جهانی را هم رقم بزند ”
سوریه
این سخنان نشان می دهد روحانی بر خلاف توصیه اش در ابتدای این سخنرانی تحلیلی درستی از جهان ندارد و همچنین نظرش در خصوص نقش و تبعات حضور سپاه در عرصه اقتصادی نیز منطبق با واقعیت نیست.
روحانی نیز بمانند اصول گرایان و بخصوص بخش تندروی آن اهمیت زیادی به حفظ موقعیت کنونی ایران در سوریه می دهد و از اینرو برای جلوگیری از تغییر موازنه قوا در سوریه و تغییر حکومت سوریه حاضر به همه نوع عملی است. این برخورد با دکترین منافع ملی در سیاست خارجی سازگار نیست و بیشتر با نگاه ایدئولوژیک ، راهبرد ستیره جویی در سیاست خارجی و پارادایم غرب ستیزی تناسب دارد.
توجه به منافع ملی و رویکرد دراز مدت مستلزم در نظر گرفتن مردم سوریه به جای حکومت این کشور و پرهیز از بها دادن بیش از حد به سوریه در موقعیت منطقه ای ایران است. البته حفظ موقعیت ایران در سوریه با در نظر گرفتن عواملی چون ملاحظات حقوق بشری و خواست مردم سوریه ، جلوگیری از رشد تروریسم و افراطی گرایی و ایجاد موازنه در برابر پیشروی عربستان سعودی و ترکیه ضرورت دارد.
روحانی به درستی تاکید می کند که خواست ایران باید خواست مردم سوریه باشد. اما این کار الزاماتی دارد و باید قدرت به مردم سوریه منتقل شود ولی بشار اسد در برابر این رویه ایستاده و با راه انداختن حمام خون زمامداری اش را تداوم بخشیده است. بنابراین ادعای روحانی با عملکرد حکومت در پشتیبانی تمام قد از بشار اسد تعارض دارد.
غرب و خاور میانه
اما اوج نا همخوانی تحلیل روحانی با واقعیت های موجود ، اعتقاد وی به وجود طرح و اراده مشخص و هماهنگ از سوی کشور های غربی در منطقه خاور میانه و وحدت استراتژیک سیاست های آنها در کشور های سوریه ، مصر ، لبنان، لیبی و عراق است. دولت های غربی سیاست های مشخصی متناسب با منافع ملی و دکترین امنیتی شان دارند منتها این سیاست ها متغیر و در واکنش به وضعیت نا معلوم و متغیر خاور میانه است. آنها فعال ما یشا و اراده مسلط بر منطقه نیستند .
کشور های اروپایی و آمریکا اشتراکات کلانی دارند اما در عین حال نمی توان تفاوت ها در سیاست های هر کشور و رقابت های موجود بین آنها را در نظر نگرفت. رفتار غرب در شکل برایند نظرات کشور های عضو ، فاکتوری در میان فاکتور های دیگری است که سرنوشت متغیر منطقه خاورمیانه را شکل می دهند. ولی روند حوادث کاملا سیر غیر قابل پیشبینی دارد.
اولویت غرب تثبیت نظم بین المللی بر منطقه است و طبیعی است مقابل دیدگاه هایی قرار می گیرد که بنای تغییر و یا عصیان در برابر این نظم را دارند. این رویارویی بخشی از معادلات تحول و تغییر در خاور میانه است اما نقش تعیین کننده ندارد. در اکثر رویداد های مهم سیاسی منطقه در دهه های گذشته کشور های غربی غافلگیر شده و برخورد منفعلی داشته اند.
ارزیابی و مطالعه سیر تحولات مهر ابطال بر دیدگاهی می زند که غرب را در جایگاه معمار و طرح فرایند های سیاسی قرار می دهند. البته تصمیمات غرب در تکوین حوادث موثر بوده است اما نقش تام و مسلط نداشته است و اتفاقات رخ داده را نمی توان به رابطه یکجانبه علی – معلولی با تصمیمات غرب احاله داد.
بر خلاف تصور روحانی دیدگاه ها و سیاست های حکومت های لیبی ، مصر ،لبنان و عراق متفاوت است و نمی توان در بین آنها راهبرد یکسانی در معادلات منطقه ای مشاهده کرد . به عنوان مثال در مصر حاکمیت کنونی در کنار دولت سوریه ایستاده است همچنین دولت عراق بیشتر همدلی با بشار اسد دارد تا با مخالفان.
عدم انسجام در تعامل گرایی روحانی
ولی مساله اصلی این است توصیفی که روحانی از برنامه غرب و آمریکا در خاورمیانه انجام داده است و منتسب کردن آنها به گسترش ایران هراسی در تعارض با تعامل و کاستن از تنش ها قرار می گیرد. این برخورد هم آوایی با سخنان اخیر اوباما دارد که گفتگو با ایران را سخت ارزیابی کرده بود و در عین حال اعلام کرده بود که رئیس جمهور جدید بنا ندارد به سرعت موانع را برطرف سازد. احتمالا ارزیابی اوباما از روحانی محصول مکاتبات و ارتباطات پشت پرده آن دو است.
اگر آمریکا به دنبال منزوی کردن ایران و کاهش حوزه نفوذ آن در منطقه است و می خواهد با هراس افکنی دیگر کشور ها را به تقابل با ایران بکشاند ، در این صورت دیگر تعامل با آن معنا ندارد. این نگرش راهبرد اصول گرایان تندرو در خصوص ضرورت رویکرد تقابلی و تهاجمی را توجیه پذیر می سازد.

ازاینرو اگر موضوع فقط اشتباه تحلیلی باشد و یا این سخنان با هدف جذب سپاهیان ایراد شده باشد ، زیاد مشکل ساز نیست ، ولی اگر قرار باشد بر مبنای این تحلیل ها تصمیم گیری شود، آنگاه تردید وجود دارد خروجی دولت روحانی در سیاست خارجی تفاوت چشمگیری با خروجی دولت احمدی نژاد پیدا کند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.