همراهی روحانی با فعالیت‌های اقتصادی سپاه

حسن روحانی در جمع سپاهیان گفت: «بنده شایعاتی که راجع به سپاه در حوزه اقتصادی مطرح می‌شود را اصلا قبول ندارم. سپاه رقیب مردم و بخش خصوصی و مثل پیمانکارهای معمولی نیست. سپاه باید پروژه‌های بسیار مهمی که بخش خصوصی توان اجرای آن را ندارد بر عهده بگیرد.»

بدین‌ ترتیب معلوم شد روحانی با اصل فعالیت اقتصادی سپاه مشکلی ندارد و در پی هدایت و مدیریت آن در پروژه‌های ملی بزرگ است که بخش خصوصی توانایی فعالیت ندارد. همچنین با توجه به تاثیر بازدارنده تحریم‌ها در خصوص حضور شرکت‌ها وسرمایه گذاران خارجی، در فکر جایگزین سازی سپاه به جای آنان و تامین نیاز‌های توسعه‌ای و ترمیم و توسعه زیر ساخت‌ها است طرحی که از دولت احمدی‌نژاد شروع شد ولی تاکنون موفقیتی نداشته است.

IMG12332362

سخن وی در خصوص ماهیت فعالیت‌های اقتصادی سپاه با سابقه این نهاد هم‌خوانی ندارد. سپاه در سالیان گذشته رقیب جدی بخش خصوصی و مردم بوده است. در برخی حوزه‌ها کار آفرینان و فعالان اقتصادی در پی فشار سپاه مجبور شد. یا عرصه را ترک کنند و یا سپاهیان را در منافع حاصله شریک سازند.

رشد فعالیت‌های اقتصادی سپاه در دو دهه گذشته از عوامل مهم تضعیف بخش خصوصی و همچنین گسترش بخش عمومی غیر دولتی یعنی مستقل از قوه مجریه ولی وابسته به رهبری و نهاد ولایت فقیه بوده است.

حضور سپاه تمامی حوزه‌های اقتصادی کشور را تحت الشعاع قرار داده است و عملا با ایجاد رانت و انحصار بخش خصوصی را از دستیابی به فرصت‌های برابر محروم ساخته است.

تاکنون فعالیت‌های اقتصادی سپاه محدود به مواردی نبوده است که بخش خصوصی و یا دیگر شرکت‌های دولتی که کارکرد اقتصادی، تجاری و تولیدی دارند،به لحاظ فنی، توانایی انجام آنها را نداشت.حال اگر روحانی بتواند سپاه را به سمت فعالیت در حوزه‌های خاصی که مزیت دارد، سوق دهد نسبت به وضع موجود، مشکلات کمتر گشته و مزیتی حاصل می‌شود. اما با توجه به شرایط فعلی، نخست باید فعالیت‌های اقتصادی سپاه محدود گردد.

چنین رویکردی در سخنان روحانی دیده نشد. غفلت از این موضوع باعث می‌شود تا سیطره سپاه بر سپاه باقی مانده و حتی گسترش یابد.

در دراز مدت ساختار‌های اقتصادی، فناوری و فنی سپاه باید مشابه شرکت‌های دولتی به بخش خصوصی واگذار شود. در غیر این صورت انحصار اقتصادی توسعه یافته و تمایل سپاه به گسترش تسلط خود در عرصه سیاسی واقتصادی گسترش می‌یابد.

روند غلط و مخربی در سالیان گذشته اعمال شده است که با انحراف از خصوصی سازی، عملا شرکت هایی که به قوه مجریه تعلق داشته به نهاد‌های حکومتی زیر نظر رهبری انتقال یافت. فعالیت این شرکت‌ها تحت عنوان بخش عمومی غیر دولتی توجیه می‌شود. در حالی که منظور از غیر دولتی، عدم وابستگی به قوه مجریه است نه بخش خصوصی و یا نهاد‌های مردمی. آنها در اختیار بخش غیر پاسخگو و نظارت گریز حاکمیت هستند و بخش خصوصی و مردم در اداره آنها دخالتی ندارند.

بدین ترتیب دستگاه ولایت فقیه عملا گسترش پیدا کرده و بنام بخش خصوصی، منابع دولتی بیشتری را در اختیار گرفته است.

از این‌رو نیروی‌های معتقد به توسعه و پیشرفت کشور در چارچوب مردم سالاری و کوچک شدن دولت، معتقدند این روند هر چه زودتر باید متوقف شود.کارکرد و رسالت سپاه، فعالیت‌های اقتصادی نیست و هر چه زود تر باید از این حوزه بیرون بیاید و کار را به مردم و بخش خصوصی واگذار نماید.

البته مشکل حاد که اولویت دارد رسیدگی به حضور سپاه در اقتصاد سیاه و معادلات زیر زمینی است که احمدی‌نژاد متاخر از آن به برادران قاچاقچی یاد کرد. اگر روحانی فکر می‌کند با دادن امتیاز و چشم پوشی بر اعمال غلط سپاه می‌تواند مخالفت‌های آنها را در مسیر برنامه‌هایش برطرف سازد، اشتباه می‌کند. رفسنجانی نیز با دادن فرصت‌های اختصاصی به سپاهیان و کشاندن آنها به فعالیت‌های اقتصادی همین خطای استراتژیک را مرتکب شد و رشد فعالیت‌های اقتصادی سپاه منجر به تضعیف دولت وی و ایجاد مشکل در مسیر توسعه کشور و رشد جامعه مدنی شد. در حال حاضر بخشی از سپاه که در فعالیت‌های ایدئولوژیک، سیاسی واقتصادی حضور دارد، از مخالفان جدی رفسنجانی و خواهان محدود سازی وی است. همچنین گسترش و ازدیاد فعالیت‌های اقتصادی سپاه نقش این نهاد نظامی در اداره فضای سیاسی و اجتماعی کشور را افزایش داد.

در مجموع سخنان روحانی در بین سپاهیان تردید‌ها نسبت به موفقیت دولت وی در پاسخ به انتظارات جامعه و تغییر در عرصه سیاسی را افزایش داد. بدون تغییر در فعالیت‌ها و راهبرد‌های سپاه در عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی امکان تحقق وعده‌های روحانی به مردم بعید به نظر می‌رسد. این تقابل را با امتیاز دادن و راه حل‌های بینابینی نمی توان برطرف ساخت.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.