امید به شکسته شدن تابوی تماس مستقیم رئیسان جمهوری ایران و آمریکا

اولین سفر روحانی در مقام رئیس جمهوری به نیویورک، امید‌ها برای آب شدن بخ رابطه ایران و آمریکا را بر انگیخته است. در باره این سفر بحث‌ها و گمانه زنی‌های زیادی مطرح است. در این یادداشت کوشش می‌شود تاثیرات سفر روحانی بر گشایش مشکل گسست ۳۴ ساله روابط رسمی ایران و آمریکا بررسی شود.

مقابله ایدئولوژیک و استراتژیک، تنش‌زدایی تاکتیکی

iran-us_UN

رابطه ایران و آمریکا با تصمیم دولت وقت آمریکا بعد از ماجرای گروگانگیری کارکنان سفارت این کشور در تهران قطع شد. جمهوری اسلامی نیز استقبال کرد.آیت الله خمینی تا زمانی که زنده بود حاضر نشد تغییری در گسست رابطه ایجاد شود و با دادن لقب “شیطان بزرگ” به آمریکا، ارزشی استراتژیک برای تخاصم و مسدود کردن مسیر دیپلماسی با امریکا قائل شد. خاطرات اخیرا منتشر شده علی اکبر هاشمی رفسنجانی نشان می‌دهد، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی به دیدگاه‌های تجدید نظر طلبانه در داخل بلوک قدرت در مواجهه با آمریکا روی خوش نشان نمی‌داده است. سید علی خامنه‌ای نیز این میراث را حفظ کرده و با تشدید خصلت ایدئولوژیک آن، وضعیت گسست و دشمنی را تداوم بخشید. تلاش‌های رفسنجانی و خاتمی در تنش زدایی با آمریکا ناکام ماند.

اکنون خامنه‌ای به صورت محدود به روحانی برای مذاکره با آمریکا چراغ سبز نشان داده است. بررسی کلیت مواضع وی روشن می‌سازد که نگاه راهبردی وی تغییر چندانی پیدا نکرده است. او فعلاً برای رها شدن از مخمصه تحریم‌های کنونی به صورت تاکتیکی پذیرفته تا منع مذاکره مستقیم با آمریکا برداشته شود.

فرصتی برای تنش‌زدایی

رویکرد تنش‌زدایانه روحانی بدون موافقت خامنه‌ای امکان تحقق نداشت. برخورد هماهنگ اصول گرایان و بخصوص لایه‌های افراطی آن و مسئولان سپاه نشان می‌دهد که فعلا همه بخش‌های حکومت مخالفتی ندارند تا تماس‌های محدود و نمادین با امریکا برقرار شود.

البته نباید از نظر دور داشت که علی رغم نبود رابطه رسمی، ولی در طول سه دهه گذشته مسیر ارتباطی تهران و واشنگتن از طریق کانال‌های غیر رسمی باز بوده است. حتی آیت الله خمینی علی رغم اتخاذ مواضع تند ضد آمریکایی، اما در چندین مورد موافقت خود را با ارتباطات محدود و موردی اعلام کرد. مذاکرات صادق قطب زاده، صادق طباطبایی، علی شمس اردکانی و توافقنامه الجزایر در جریان گروگانگیری و ارتباط رفسنجانی با مک فارلین نمونه‌هایی از این روابط هستند که با موافقت آیت الله خمینی برقرار شدند. در دوره رهبری خامنه‌ای نیز مسیر‌های ارتباطی در چند مورد از جمله حمله آمریکا به افغانستان و بحران هسته‌ای باز شد.

دولت‌های آمریکا از کاتر، ریگان، کلینتون، بوش پدر، بوش پسر و اوباما نیز تمایل به شکست یخ‌های رابطه را نشان داده‌اند.

حال سفر روحانی و پالس‌های دلگرم کننده وی بزرگترین رویداد در روابط تیره دو کشور است و بیش از هر زمان دیگری کاهش تنش و شکسته شدن تابوی مذاکره مستقیم با آمریکا محتمل است.

محدوده گشایش چه خواهد بود؟

در منتهای طیف خوش‌بینان دیدارهای روحانی در جریان سفر آغاز شده‌اش به نیویورک را مقدمه آغاز رابطه رسمی بین دو کشور می‌دانند. اما در مقابل این خوش‌بینی چالش‌ها و مشکلات انباشته شده‌ای قرار دارند که نتیجه‌بخشی بلافاصله راه‌گشایانه دیدارهای نیویورک را محدود می‌کنند.

مقامات دولت آمریکا تا کنون با خوش‌بینی محتاطانه‌ای با رویکرد آشتی جویانه روحانی برخورد کرده‌ و اعلام کرده‌اند منتظر اقدامات وی هستند و حرف‌های وی را کافی نمی‌دانند. امریکا و ۱+۵ پیشنهاد جدیدی برای ایران ندارند و منتظر پاسخ دولت جدید به پیشنهاد قبلی ۱+۵ در جریان مذاکرات “آلماتی ۲” هستند. البته به نظر می‌رسد که دولت اوباما دولت روحانی را جدی گرفته و آن را واجد اختیار و برخوردار از پشتیبانی رهبری و بخش‌های تندروی حکومت می‌داند. به همین دلیل اوباما تصمیم قبلی اش در خصوص مکاتبه مستقیم با خامنه‌ای را کنار گذاشت و به جای آن به نامه نگاری با روحانی پرداخت.خامنه‌ای نیز در سخنان اخیرش کماکان بر مزیت و فایده مندی برخورد منفی با امریکا تاکید کرده و در متن چنین رویکردی موافقتش را به حل مشکل هسته‌ای از طریق دور جدیدی از مذاکرات، که در آن نمایندگان جمهوری اسلامی حالت مقابله‌جو نداشته باشند، اعلام نموده است.

روحانی نیز منتظر برخورد غرب و بخصوص آمریکا در مذاکرات پیش روی هسته‌ای است و نتیجه آن را دروازه پرداختن به مسائل دیگر می‌داند.

جنگ داخلی سوریه اولویت بعدی روحانی است و پرداختن به عادی سازی روابط ایران و امریکا در دستور کار کوتاه مدت دولت وی نیست.

مسئولین وزارت خارجه نیز تا کنون تاکید نموده‌اند پیشنهاد جدید و متفاوتی ندارند و برخورد آنها مستلزم وجود اراده سیاسی سازنده در بین مقامات آمریکایی برای حل مشکل است.

مقامات دو کشور اعلام کرده‌اند دیدار مستقیم و گفتگویی بین روسای جمهور و وزاری خارجه طرفین وجود ندارد. بلکه امادگی خود را برای گشایش‌های نمادین اعلام کرده‌اند. البته این گشایش‌های نمادین ظرفیت زمینه سازی برای باز شدن مسیر رسمی ارتباط را دارد.

حداکثر انتظار

بر این اساس می‌توان تصور کرد در نهایت اتفاقی که ممکن است رخ دهد دیدار مستقیم و خوشامد گویی بین روحانی و اوباما در حاشیه مجمع عمومی سازمانم ملل و مذاکره ظریف و جان کری در طول مذاکرات ۱+۵ است. همچنین به احتمال بسیار زیاد هیات نمایندگی آمریکا در زمان سخنرانی روحانی در اجلاس حضور خواهد داشت و به مانند دوران احمدی نژاد، نشست را ترک نمی‌کند.میهمانی بانکی مون فرصت مناسبی است تا اوباما و روحانی با هم دست داده و کلماتی را رد و بدل کنند. این بار روحانی مانند خاتمی در تنگنا نیست که از مواجهه با رئیس جمهور آمریکا بپرهیزد. این امر فقط ناشی از اراده و یا ریسک روحانی نیست بلکه به نظر می‌رسد پیشاپیش این مجوز به وی داده شده است امری که خاتمی از آن محروم بود. البته هنوز وقوع چنین اتفاقی نیز قطعی نیست.

روحانی در جریان مذاکرات با مک فارلین و ماجرای ایران کنترا به صورت مخفیانه با مقامات آمریکایی دیدار داشته است. البته آمریکایی‌ها خاطره خوبی از مراوده با وی ندارند.

تغییر مهم:

کنار گذاشته شدن منع مذاکره

آنچه مهمترین تغییر در روابط ایران و آمریکا در نیویورک خواهد بود، کنار گذاشته شدن منع مذاکره مستقیم و مجزا بین مذاکره کنندگان ایران و آمریکا در جریان گفتگو‌های هسته‌ای است. ابتدا دولت امریکا در اواخر دوره ریاست جمهوری جرج بوش پسر، منع مذاکره مشروط را برداشت و ویلیام برنز دیپلمات برجسته آمریکایی در مذاکرات ژنو حضور یافت. این اتفاق با استقبال حکومت ایران مواجه شد. از ان مقطع به بعد امریکائی‌ها شایق بودند که در حاشیه مذاکرات مستقیما با ایران گفتگویی دو جانبه داشته باشند. اما ایران هیچگاه با این تمایل همراهی نکرد.

اینک به نظر می‌رسد جواد ظریف این فرصت را خواهد داشت تا با همتای آمریکایی خودش رو در رو و جداگانه گفتگو کند. این مسئله رویداد مهمی است و به نوبه خود راه را برای گسترش تعاملات باز می‌کند.

ولی هموار شدن رابطه رسمی ایران و آمریکا فرایندی پیچیده و زمان‌بر و تابع عامل‌های متعددی است. نشست جاری مجمع عمومی سازمان ملل بستر فراهم شدن این اتفاق نیست. نتیجه بیشینه دیدارها در جریان این نشست، کاهش تنش در روابط دو کشور و فراهم شدن امکان گفت‌وگو‌ی مستقیم در جریان مذاکرات هسته‌ای است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.