موسوی و کروبی در تنگنای بیشتر

دختران میر حسین موسوی در روزی که تصور می شد راحت تر از گذشته پدر و مادر شان را ملافات کنند، آماج حمله کینه توزانه محافظان زن قرار گرفتند. نواختن سیلی به گوش زهرا و نرگس موسوی و گاز گرفتن دست زهرا موسوی بعد از تقاضای موهن و خلاق اخلاق و شرع بسیار درد آور بود.

این اتفاق تلخ نشانگر وضعیت سخت و پیچیده ای است که موسوی و رهنورد با آن دست به گریبان هستند. فاطمه کروبی نیز هفته پیش با انتشار نامه ای شرایط نگران کننده مهدی کروبی را تشریح کرد. رئیس مجلس ششم مدت ها است از کمبود دسترسی به نور آقتاب رنج می برد و بنا به ادعای پزشکان معتمد وی میزان ویتامین د بدنش به پایین ترین حد ممکن رسیده است.

61966d4c6ce4a98804779280cb5e85b6-300x200

بعد از پیروزی حسن روحانی در انتخاباتی تصوری پیش آمد که موسوی و کروبی زود آزاد می شوند. البته طبیعی بود در شرایط جدید هزینه آزادی آنها برای نظام سیاسی کمتر شده بود. انتصاب علی شمخانی به دبیری شورای امنیت ملی و اظهار نظر پور محمدی در خصوص تفویض اختیار تصمیم گیری در خصوص رهبران نمادین جنبش سبز به شورای امنیت ملی، امید ها به آزادی آنها در عید غدیر را به اوج رساند. اما آنچه در مقابل چشمان نا باور و دستان خالی موسوی و رهنورد گذشت، آب سردی بود که بر روی این خوش بینی ها ریخته شد.

البته این سناریو را نیز نمی توان از نظر دور داشت که حرکت زشت فوق التهاب آفرینی با قصد تداوم فضای پلیسی است و در واقع نیرو های تند رو می کوشند از این طریق مانع رفع حصر موسوی و کروبی شوند. اما بررسی واقعیت ها و سیر حوادث تردید های جدی در درستی این فرضیه پدید می آورد.

تحولات در وزارت اطلاعات به گونه ای جلو می رود که استخوان بندی موجود وزارت بعد از دوران اصلاحات حفظ شود و گویی تغییر و تحولی صورت نگرفته و قرار نیست سیاست های امنیتی عوض شود.

قرار دادن این مسائل در کنار یکدیگر وتوجه به سخن علی مطهری که نیرو های امنیتی با رفع حصر در کوتاه مدت موافق نیستند، تکه های پازل را تکمیل می کند. در این پازل دستگاه امنیتی کشور اعم از وزارت اطلاعات و حفاظت اطلاعات سپاه هنوز اعتماد به نفس لازم برای تحمل آزادی موسوی، کروبی و رهنورد را پیدا نکرده اند. آنها بیم آن دارند که رفع حصر موجب احیای جنبش سبز شده و جشنی بزرگ در کشور راه بیفتد. همچنین تضمینی نیست که وضعیت سیاسی موجود و ابزار های کنترلی بتواند فعالیت های احتمالی آتی رهبران نمادین جنبش سبز را خنثی سازد.

البته در حال حاضر و تا زمانی که تکلیف دولت روحانی برای پاسخگویی به انتظارات و امید ها معلوم نشده است، فرصت عمل چندانی برای موسوی و کروبی وجود ندارد. اما وجود فاکتور های نا معلوم و پیش بینی نا پذیر بودن وضعیت سیاسی کشور باعث شده است تا مسئولین ارشد حکومت فعلا پذیرای تحمل ریسک رها کردن آنها نشوند.

البته این وضعیت نا محدود نمی تواند ادامه پیدا نماید. دیر یا زود حاکمیت مجبور به گشودن درب های حصر طی فرایند تدریجی و یا به یک باره خواهد بود.

در صفوف حاکمیت یکپارچگی در خصوص نوع برخورد با پایان حصر وجود ندارد. همه گرایش های اصول گرایی با مشی متاخر موسوی و کروبی مشکل جدی دارند. اما بخش سنتی و میانه رو قائل به در نظر گرفتن تحفیف در سخت گیری ها و رفع کنترل شده حصر است. اما بخش افراطی مصمم به حفظ و تشدید برخورد های انقباضی است.

از اینرو چه بسا برخورد خشن محافظان زن ناشی از سناریوی نیرو های تندروی امنیتی برای تنش آفرینی مصنوعی و فراهم آمدن توجیهات لازم برای حفظ سختگیری های موجود است.

در عین حال باید توجه داشت تصمیم گیر اصلی در باب سرنوشت موسوی و کروبی، خامنه ای است.او نیز علاوه بر مشکلات دیرینه با موسوی و خشم شدید نسبت به مواضع کروبی در جریان دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به سادگی دست از کینه توزی بر علیه آنان بر نمی دارد.

حتی اگر چه حسن روحانی از آزادی موسوی و کروبی در کوتاه مدت متنفع می شود اما در دراز مدت بازگشت آنها به عرصه سیاسی، چالش جدی برای گفتمان سیاسی وی ایجاد می نماید.

پیام کروبی از حصر به وی، به خوبی گویای این مشکلات است. موسوی و کروبی بر خلاف روحانی به دنبال پیدا کردن راهی بین اصول گرایی و اصلاح طلبی و انجام تغییرات روبنایی نیستند بلکه حل مشکلات مردم و کشور را مستلزم دگرگونی های ساختاری و گسترده می دانند.

اگر چه بخشی از حامیان موسوی و بخصوص شورای هماهنگی راه سبز امید فاصله ای قابل اعتنا با مواضع سیاسی موسوی دارند و در اصل سرعت خود را بین دیدگاه های وی و سید محمد خاتمی تنظیم می کنند و نیم نگاهی نیز به همکاری با دولت روحانی دارند، اما باز معدل و برایند جنبش سبز خواهان پویش رادیکال تری است و حرکت جامعه محور را جایگزین انتظار اصلاح از بالا در قدرت می نماید.

مقاومت و مماشات با خامنه ای دیگر فرق فارق بین نگاه رهبران نمادین جنبش سبز و حسن روحانی و مدافعان گفتمان اعتدال است.

حال با این وضعیت سرنوشت حصر موسوی و کروبی چه خواهد شد؟

بر خلاف تصورات غالب و چه بسا تصور برخی از رای دهندگان، ۲۴ خرداد رویدادی تعیین کننده در تسهیل دشواری های موسوی و کروبی نبود. به عبارت دیگر ظرفیت و دامنه پیروزی روحانی در حدی نبود که بتواند مشکلات موسوی و کروبی را حل نماید.

البته برخی گشایش های مقطعی و تاکتیکی در خصوص کاهش محدودیت ها در ملاقات روی داد که بخشی از آن ناشی از تبعات اجتناب ناپذیر پیروزی روحانی و همچنین رفع ضرورت سخت گیری های مربوط به ایام تبلیغات انتخاباتی بود. حاکمیت در آن دوره بشدت کوشید تا جلوی ارتباط کاندیدا های معترض در انتخابات ۸۸ با جامعه را بگیرد و ازاینرو سخت گیری ها نسبت به موسوی و کروبی شدت یافت.

از ابتدا شورای امنیت ملی مسئول و متصدی پرونده حصر بوده است. در جمهوری اسلامی بعد از رهبر شدن خامنه ای به صورت عرفی شورای امنیت ملی چنین مسائلی را مدیریت کرده است. تصور برجسته شدن نقش شورای امنیت ملی در این خصوص بعد از ریاست جمهوری حسن روحانی با واقعیت سازگار نیست. تا کنون بر خلاف توقعات، علی شمخانی دبیر این شورا دیداری با موسوی و کروبی نداشته است. همچنین علامت و نشانه ای مبنی بر ابتکار جدید نیز دیده نمی شود.

مسئله رفع حصر با چگونگی موضع گیری های آینده موسوی و کروبی پیوند خورده است. رهایی آنها از قیود فیزیکی حصر خانگی مساله اصلی نیست. بلکه هم از دید حاکمیت و هم خود آنها و بدنه جنبش وضعیت آنها بعد از آزادی، فاکتور تعیین کننده است.

حاکمیت می خواهد آزادی آنها یا منجر به سکوت آنان شده و یا در مجموعه شرایط سیاسی کشور و موازنه قوای موجود مهار گردند. اما موسوی و کروبی بر پیشانی جنبشی اعتراضی قرار دارند که خواهان رفع محدودیت ها برای تعقیب گفتمان و راهبرد سیاسی جنبش سبز است. موسوی و کروبی به تصادف در منزل زندانی نشده اند بلکه به خاطر طرح مسائلی و تلاش برای تغییر وضعیت سیاسی کشور متحمل سختی ها ودشواری ها گشته اند. شاید در ابتدای کاندیداتوری، مسئله آنها احمدی نژاد بود اما بعدا نگاه و سطح اعتراضی آنان تحول یافت و امروز دامنه اعتراض آنها بخش های عمیق تری از نظام سیاسی را در بر می گیرد.

از اینرو شکست حصر بر رفع حبس حانگی موسوی و کروبی مرجح است. در اصل شرایطی باید اتفاق بیفتد که برداشتن حصر را به حاکمیت تحمیل کرده و موانع پیشروی فعالیت و موضع گیری های موسوی و کروبی را بر طرف سازد.

توقع سکوت و یا دنباله روی از گفتمان اعتدالی روحانی از سوی رهبران نمادین جنبش سبز منطقی نیست. اگر چه آنان در صورت آزادی بعید است به تقابل با روحانی بپردازند و یا مشکلی برای موفقیت برنامه وی ایجاد نمایند اما انتظار کنار گذاشتن مواضع و منتفی شدن مطالبات و اعتراضات مربوط به تقلب بزرگ انتخاباتی نیز فاقد وجاهت است و با مشی موسوی و کروبی نمی خواند.

بنابراین آزادی موسوی و کروبی در نهایت نیازمند تحرکات اجتماعی است. دولت روحانی به تنهایی چنین ظرفیتی ندارد. سازمان دادن دوباره به اعتراضات خیابانی و فعال کردن کمپین رفع حصر با توجه به درس گیری از ناکامی های گذشته می تواند آغاز گر راهی باشد که درب های حصر را بشکند.

رهایی موسوی و کروبی از همان شیوه ای حاصل می شود که حاکمیت با ترس از آن، جلوی ارتباط آنها با بدنه اجتماعی حامی شان را گرفت. اینک نیز با خلق فشار اجتماعی و حرکت های اعتراضی هدفمند می توان موازنه قوا را به نفع کروبی و موسوی تغییر داد.

هتک حرمت دختران موسوی و شرایط نگران کننده کروبی، تلنگری به وجدان جامعه است و مسئولیت اخلاقی و سیاسی حامیان و پایگاه اجتماعی جنبش سبز را گوشزد می سازد.

رویارویی موافقان و مخالفان و میزان نفوذ گفتمان جنبش سبز در لایه های عمیق و پنهان جامعه سرنوشت حصر موسوی و کروبی را تعیین خواهد کرد. مدت زمان حصر خانگی مخالفان متنفذ در جمهوری اسلامی متفاوت بوده است. غیر از مرحوم آیت الله سید کاظم شریعتمداری که مرگ متاثر از محرومیت های درمانی به حصر خانگی چهار ساله اش پایان داد، مابقی افراد هر چقدر هم که حصر شان طولانی شد ولی حالت نا محدود نیافت.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.